استیفن اسکَنلَن، لوری کوپر استول و کیمبرلی لام:

اعتصاب غذا: یکی از موفق‌ترین کنش‌های خشونت‌پرهیز

اعتصاب غذای خانواده‌های کارگران اخراجی معدن در بولیوی، سال ۱۹۷۸ میلادی (nursingclio.org)

استیفن اسکَنلَن، لوری کوپر استول و کیمبرلی لام:

اعتصاب غذا: یکی از موفق‌ترین کنش‌های خشونت‌پرهیز

استیفن اسکَنلَن استاد جامعه‌شناسی دانشگاه اوهایو در آمریکاست. لوری کوپر استول استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه ویسکانسن- لاکروس در آمریکاست. کیمبرلی لام جامعه‌شناس و پژوهشگر مستقل است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Scanlan, Stephen J., Laurie Cooper Stoll, and Kimberly Lumm. “Starving for Change: The Hunger Strike and Nonviolent Action, 1906–2004.” Research in Social Movements, Conflicts and Change.28 (2008): 275–323.

اعتصاب غذای خانواده‌های کارگران اخراجی معدن در بولیوی، سال ۱۹۷۸ میلادی (nursingclio.org)

«دارم به مرگی تدریجی از بین می‌روم و امیدی به محاکمه‌ی عادلانه ندارم. چیزی برای از‌دست‌دادن نمانده.» روزی که عمر الدغیس، زندانی لیبیایی گوانتانامو، تصمیم به اعتصاب غذا گرفت، این فکر از ذهنش گذشت. او در نیل به این نتیجه تنها نبود. بیش از صد زندانی گوانتانامو در دوران حبس دست به اعتصاب غذا زدند و به‌این‌ترتیب، برگ جدیدی به تاریخ طولانی اعتصاب غذا به مثابه‌ی سلاحی در دست بی‌قدرتان افزودند. 

اعتصاب غذا همیشه محصول غیاب تقریباً مطلق قدرت است و گوانتانامو استثنای این قاعده نیست. در این مورد، زندانیان تک‌افتاده در جزیره‌ای دوردست با ارتش عریض و طویل آمریکا درافتادند و کارشان بی‌نتیجه هم نبود: در بعضی موارد زندانبانان اعتصاب را با تغذیه‌ی اجباری (force-feeding) شکستند و در موارد دیگر به بعضی از خواسته‌های اعتصاب‌کنندگان تن دادند. 

تاریخ سیاسی قرن بیستم به نوعی تاریخ اعتصاب غذاست. افرادی به شهرت گاندی و بابی ساندز جایگاه ویژه‌ای در این قرن دارند، ولی هزاران تن دیگر در زندان‌های سراسر جهان اعتصاب غذا را به عنوان تاکتیکی مؤثر در اعتراض به بی‌عدالتی به کار گرفتند. با اینکه تجربه‌ها در سراسر جهان فراوان هستند، اما به ندرت پژوهشی به صورت تطبیقی و با استفاده از داده‌های جهانی برای شناخت اعتصاب غذا به عنوان یک فرآیند و تاکتیک کاربردی در جنبش‌های اجتماعی انجام شده است. پژوهشگران مقاله‌ی حاضر با جمع‌آوری و بررسی داده‌های ۱۴۴۱ مورد اعتصاب غذا در خلال سال‌های ۱۹۰۶ تا ۲۰۰۴ میلادی به دنبال این هستند تا ببینند چگونه، چه وقتی، کجا و چرا اعتصاب غذا رخ می‌دهد و توسط چه کسانی به عنوان یک تاکتیک برای رسیدن به تغییر مورد نظرشان استفاده می‌شود.

کنش خشونت‌پرهیز و اعتصاب غذا 

جین شارپ اعتصاب غذا را نوعی «امساک داوطلبانه در خوردن» می‌داند به این نیت که طرف مقابل وادار‌ شود  به مطالبات اعتصاب‌کننده توجه کند. از نظر شارپ اعتصاب‌ غذا یک تاکتیک خشونت‌پرهیز و در عین حال پراگماتیستی است. شارپ تاکید می‌کند که اعتصاب‌کننده قصد ندارد با این تاکتیک طرف مقابل را به «تغییر موضع» یا همدلی وادارد. از این تعریف مشخص است که شارپ از ایده‌آلیسم اجتناب می‌کند و صرفاً بر نتایج متمرکز است و محدودیت‌ها را می‌شناسد. پژوهشگران مقاله‌ی حاضر نیز با همین نگاه به دنبال این هستند تا ببینند آیا اعتصاب غذا تاکتیک 

اعتصاب غذا همیشه با اعلام اعتصاب‌کننده یا نماینده‌ی او آغاز می‌شود، و این اعلام معمولاً با تعیین نوع اعتصاب همراه است. گاه اعتصاب کوتاه‌مدت است و اعتصاب‌کننده از تهدید سلامتی خود احتراز می‌کند. در بعضی موارد، اعتصاب‌کننده حاضر است تا پای مرگ پیش برود. اما هدف و مدت‌زمان اعتصاب معمولاً اعلام نمی‌شود، چرا که بخشی از قدرت اعتصاب غذا در گنگ‌بودن اهداف آن نهفته است. در این تحقیق، نویسندگان بر نمونه‌هایی از اعتصاب غذا متمرکزند که سلامتی اعتصاب‌کننده را به خطر می‌اندازد. 

اعتصاب غذا را معمولاً زیرمجموعه‌ی مبارزه‌ی خشونت‌پرهیز می‌دانند. مهم‌ترین ویژگی این شکل از مبارزه خلاقیت در آن است، چرا که هر چند روش‌های مبارزه‌ی خشونت‌پرهیز به قدمت تاریخ بشرند و بسیار درباره‌شان نوشته‌اند، در اجرا هیچ دو روشی همسان نیستند. در مورد اعتصاب غذا، بی‌شمار شیوه‌ی گوناگون وجود دارد، و تمهید‌هایی نظیر مصرف گاه‌به‌گاه یک بند انگشت نمک یا اندکی شکر برای تغییر کیفیت یا مدت اعتصاب خود نوعی خلاقیت است. به‌رغم این تنوع، اعتصاب غذا از معدود شیوه‌هایی‌ست که در طول تاریخ و در همه‌ی فرهنگ‌ها اجرا شده و در بسیاری مواقع هم موفق بوده است. 

اگر قرار است اعتصاب غذا موفق باشد، باید از هرگونه تلقی رمانتیک دور بماند و اعتصاب‌کننده باید تمام‌و‌کمال از تبعات کنش خویش آگاه باشد. اعتصاب‌کننده باید از حمایت لازم برخوردار باشد و همچنین در راستای رسیدن به هدف متعهد بماند، و بداند که در این مسیر جز پیروزی گزینه‌ای نیست، چرا که تبعات شکست فاجعه‌بار خواهد بود. بنابراین، محاسبه‌ی بسیار دقیق و سنجیدن همه‌ی جوانب پیش از شروع اعتصاب‌ ضروری‌ست. از یاد نباید برد که اعتصاب غذا تاکتیکی‌ست در نبردی بزرگ‌تر بر سر قدرت و در این راه با منطق قدرت باید عمل کرد؛ هر اهرم و ابزاری که به واسطه‌اش فرد در راستای تحقق کنش جمعی گامی بر می‌دارد باید در این راستا مورد استفاده قرار گیرد.

نگاهی کمّی به اعتصاب غذا 

برای تحلیل کمّی اعتصاب غذا در قرن بیستم، نویسندگان این تحقیق آرشیو چند نشریه از جمله روزنامه‌ی نیویورک تایمز و مجله‌ی اکونومیست را از سال ۱۹۰۰ تا ۲۰۰۴ بررسی کرده‌اند تا به این ترتیب هم بانک داده‌ی قابل اتکایی داشته باشند و هم بتوانند تکوین اعتصاب غذا در خلال قرن بیستم را نشان دهند. در طی این تحقیق، نویسندگان دریافتند که این روزنامه و دیگر منابع اطلاعاتی حداقل ۱۴۴۱ مورد اعتصاب غذا را پوشش داده‌اند. از آغاز قرن بیستم، اعتصاب‌ غذا به‌تدریج با شیبی ملایم افزایش می‌یابد، در دهه‌ی ۱۹۶۰، جهش پیدا می‌کند و در سال ۱۹۸۴ به نقطه‌ی اوج می‌رسد؛ سالی که در آن ۴۸ اعتصاب گزارش شده است. ۱۱۶۲ مورد اعتصاب غذا فقط در چهل سال آخر قرن بیستم ثبت شده. در دهه‌ی ۱۹۹۰ اما شیب دوباره منفی می‌شود. 

دلیل این افزایش ناگهانی بین ۱۹۶۰ و ۱۹۹۰ دو چیز است. در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ اعتصاب غذا در غرب به عنوان تاکتیکی گروهی بسیار محبوبیت یافت و انواع و اقسام گروه‌ها، نظیر دانشجویان و فعالان حقوق مدنی و ضدجنگ، آن را به کار بستند. در دهه‌ی ۱۹۸۰ این رشد دوباره مدیون زندانیان جمهوری‌خواه ایرلندی در زندان‌های ایرلند شمالی‌ استُ، همچنین جنبش ضد‌آپارتاید و اتحادیه‌های کارگری که این تاکتیک را به کرات به کار بستند. 

تحلیل این داده‌ها نشان می‌دهد که میانگین مدت اعتصاب غذا ۱۲ روز بوده و ۱۱درصد اعتصاب‌ها بیش‌تر از ۵۰ روز ادامه پیدا کرده است. در ۴۰درصد موارد تنها یک فرد اقدام به اعتصاب کرده، اما در کل میانگین تعداد اعتصاب‌کنندگان ۴ نفر است. در طول قرن بیستم، اعتصاب غذا در ۱۲۷ کشور جهان گزارش شده و پس‌زمینه‌ی اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی اعتصاب‌کنندگان گوناگون بوده است. دلایل اعتصاب‌کنندگان نیز ممکن است هر چیزی باشد و از اعتراض به سرکوب دینی گرفته تا خواسته‌ی بهبود شرایط کار و مبارزات ضد‌استعماری، و افرادی با گرایش‌های سیاسی گوناگون، از اعضای حزب نازی آمریکا تا راهبان تبتی را در برمی‌گیرد. هیچ تاکتیک دیگری در ساحت مبارزه‌ی خشونت‌پرهیز به اندازه‌ی اعتصاب غذا چنین گستره‌ی فراگیری ندارد. 

در ۷۹ درصد موارد، مطالبات اعتصاب‌کنندگان معطوف به دولت است و خطابشان به عاملان دولت نظیر زندانبانان و مقامات محلی و نیروهای نظامی. در موارد اندکی کسانی نظیر مدیران شرکت‌های چندملیتی یا نهادهای آموزشی مخاطب اعتصاب بوده‌اند. قریب به ۷۰درصد اعتصاب‌ها در زندان رخ می‌دهد و ۴۳ درصد خواسته‌ها معطوف به شرایط زندان است و مرتبط با احقاق حقوق زندانیان یا بهبود شرایط آنها. از موارد مهم دیگر اصلاح ساختار حکومتی، قوانین کار، و اصلاح نظام آموزشی بوده است. 

دستاوردهای اعتصاب غذا 

پژوهشگران امکان بررسی سرانجام تمام موارد را در آرشیو نداشتند، اما در ۳۲۷ مورد که نتیجه‌ی اعتصاب غذا به صورت واضح در اخبار ذکر شده بود، بیش از ۷۵درصد موفق بوده‌اند. موفق به این معنا که در نتیجه‌ی اعتصاب غذا توانستند به بخشی یا همه‌ی خواسته‌های خود دست‌ یابند، از زندان آزاد شدند، مشمول عفو شدند، و یا اصلاحاتی که مطالبه‌ می‌کردند اعمال شد. چنین آماری اعتصاب‌غذا را به یکی از موفق‌ترین کنش‌های خشونت‌پرهیز بدل می‌کند. 

در بیش از ۷۲درصد موارد، خود فرد تصمیم می‌گیرد که به اعتصاب غذا پایان دهد. این تصمیم اختیاری اغلب وقتی رخ می‌دهد که فرد به مطالباتی که داشت می‌رسد. تنها در ۶درصد موارد اعتصاب غذا منجر به مرگ می‌شود ، حدود ۸درصد موارد به زور به اعتصاب‌کننده غذا خورانده می‌شود، و در حدود ۷درصد موارد قوه‌ی قهریه به سرکوب یا بازداشت اعتصاب‌کننده می‌پردازد. 

اعتصاب غذا برای بسیج افراد، خلق حس اتحاد، و تثبیت هویت جمعی تاکتیک بی‌نهایت مؤثری‌ست. این کنش همچنین راه هوشمندانه‌ای‌ست برای ارسال پیام بی آنکه کلمه‌ای ادا شود؛ گفت‌وگویی‌ست جدی با افکار عمومی و وادار‌کردنشان به توجه به بی‌عدالتی‌ای که پیش چشمشان رخ می‌دهد. تحقیقات نویسندگان این مقاله نشان می‌دهد که در حدود ۲۵درصد موارد، اعتصاب غذا بازتاب وسیعی در افکار عمومی داشته و با حمایت گروه‌ها و اقشار مختلفی از شهروندان همراه شد. در سال ۱۹۷۴، نزدیک به ۲۰۰هزارنفر از دانشجویان و کارگران در حمایت از اعتصاب‌غذای زندانیان جدایی‌طلب باسک کار و درس را رها کردند و به خیابان ریختند.

نمونه‌ی دیگر ماجرای دستگیری گروهیِ کارگران معدن بولیویایی‌ست که به طور فله‌ای از کار اخراج شدند. زنان و فرزندان آنان به مدت سه هفته دست به اعتصاب غذا زدند. کنش آنان مورد توجه بسیاری قرار گرفت، به حدی که کلیسای کاتولیک درهای خود را به روی اعتصاب‌کنندگان باز و دعوتشان کرد تا اعتصاب را با تحصن در کلیسا همراه و هم‌زمان کنند. حتی تلویزیون بولیوی برخلاف رویه‌ی مرسوم از اعتصاب‌کنندگان تصویر مثبتی ارائه داد و در نهایت نظامیان مجبور به عقب‌نشینی شدند. 

این الگو درباره‌ی تمام کنش‌های خشونت‌پرهیز صدق می‌کند: اوج موفقیت آنها زمانی‌ست که افراد بیرون از حلقه به مبارزه‌شان توجه نشان می‌دهند و به آن ملحق می‌شوند. 

اعتصاب غذا در حداقلی از شرایط باز سیاسی و تحت لوای حاکمانی ممکن است که اندک فضایی برای مذاکره باز گذاشته‌اند. طولانی‌ترین اعتصاب‌ها در نظام‌های دموکراتیک رخ می‌دهد، و در نظام‌های توتالیتر افراد تنها در صورتی به این تاکتیک روی می‌آورند که دیگر مسیرهای اعمال تغییر بسته باشد. در نظام‌های توتالیتر شکستن اعتصاب غذا با تغذیه‌ی اجباری از طریق لوله بسیار رایج است، و در صورت مقاومت بیش از حد، در بسیاری موارد، زندانی مورد ضرب‌و‌شتم قرار می‌گیرد. در مواردی از این دست، هدف از خشونت نه فقط شکستن اعتصاب‌کننده، که فرستادن پیامی به باقی مخالفان و دیگرانی‌ست که ممکن است بخواهند اعتصاب غذا را امتحان کنند. 

جوجیتسوی سیاسی 

جوجیتسو یک ورزش رزمی قدیمی ژاپنی است که در آن از زور و قدرت خود حریف علیهش استفاده می‌شود. جین شارپ جوجیتسوی سیاسی را شیوه‌ای از مبارزه‌ می‌داند که در آن بی‌قدرتان پس از سنجش صحیح موقعیت‌ها با اعمال تاکتیک‌هایی که به جوجیتسو می‌ماند بر سرکوب‌گری مقتدر غلبه می‌کنند. اعتصاب غذا هم یک نمونه‌ی جوجیتسوی سیاسی است. 

مثال گوانتانامو را در نظر بگیرید. اعتصاب غذای زندانیان گوانتانامو آخرین دستاویز ایشان برای مبارزه است، و وقتی زندانبانان به تغذیه‌ی اجباری دست می‌زنند در واقع هم جان زندانی را نجات می‌دهند و هم مجبورند تبعات سنگین رسانه‌ای این کنش را تحمل کنند. این مثالی گویا از جوجیتسوی سیاسی است. بیرون از فضای زندان، این خبر افکار عمومی را تحت تأثیر قرار می‌دهد و اکتیویست‌هایی را که به وضعیت این زندانیان توجه دارند فعال می‌کند و به ایشان کمک می‌کند صدای این زندانیان را در رسانه‌ها انعکاس دهند. 

به دلیل قدرت اعتصاب غذا، مقامات همیشه با‌احتیاط با آن برخورد می‌کنند و تبعات هر واکنش خود را به‌دقت می‌سنجند. در نهایت پیروز این نبرد زندانیانی هستند که آماده‌ی مرگ‌اند؛ چه آنان که با تغذیه‌ی اجباری زنده می‌مانند و چه آنان که جانشان را از دست می‌دهند.

قدرت بی‌قدرتان در اوج خفقان

همانطور که گفتیم، پژوهشگران رویکردی تطبیقی-تاریخی به پدیده‌ی اعتصاب غذا دارند و هدف اصلی‌شان نشان‌دادن نقاط اتصال اعتصاب غذا و مبارزه‌ی خشونت‌پرهیز بود. در پایان این تحقیق، نویسندگان به چند نتیجه رسیدند:

نخست اینکه اعتصاب غذا در چارچوب منطق استفاده از کنش خشونت‌پرهیز در حیطه‌ی سیاست‌های اعتراضی و تنازعی (contentious politics) قابل درک است. هدف کنش خشونت‌پرهیز «قدرت‌بخشیدن به بی‌قدرتان» در برابر ستمگران است، وقتی هیچ راه معنی‌دار و موثر دیگری برای ایجاد تغییر نباشد. اعتصاب‌غذا تداعی‌کننده‌ی قدرت و نماد شهادت است. این تاکتیک اعتراضی زمانی استفاده می‌شود که روند سیاسی آن‌قدر خفقان‌آور و تهدیدکننده باشد که اعتصاب غذا تبدیل به تنها گزینه‌ شود. 

یکی از عناصر مهم این سیاست اعتراضی، تدبیرهای کنشی و واکنشی آن است. ستمگری که مخاطب اعتصاب غذا است دامنه‌ی محدودی برای واکنش دارد و برای همین باید محتاطانه رفتار کند. او یا باید به خواسته‌های اعتصاب‌کننده تن دهد، یا به زور به او غذا بخوراند، و یا اصلا اعتنا نکند و بگذارد اعتصاب کننده از رنج گرسنگی آسیب ببیند و ای بسا فوت کند. هر کدام از این واکنش‌ها به هر حال نوعی پیروزی برای کسی است که اعتصاب کرده. کنش اعتصاب غذا اغلب به طریقی غیر مستقیم کار می‌کند چرا که بار مسئولیت را به دوش واکنش ستمگر می‌اندازد. 

دوم اینکه اعتصاب‌غذا ابزاری قوی برای ارسال پیام‌های سیاسی و تلاش برای جلب همدلی و حمایت افکار عمومی است. به این ترتیب می‌توانند طرف سومی را (سوای اعتصاب‌کننده و سرکوبگر) به میدان بکشاند. این کار از طریق به رخ کشیدن بی‌عدالتی‌ای که منجر به اقدام اعتراضی شده و مشروعیت خواست معترض صورت می‌گیرد و می‌تواند به بسیج جمعی بینجامد.

احتمال توسل به اعتصاب‌غذا زمانی بیشتر می‌شود که همه‌ی کنش‌های دیگر به منظور تغییر شرایط بی‌نتیجه مانده باشند. بر اساس داده‌ها اعتصاب‌غذا یکی از موفق‌ترین کنش‌های خشونت‌پرهیز در زندان (در مقایسه با کنش‌های دیگری نظیر نشُستن تن، سرباز زدن از کار، تشکیل اتحادیه‌ی زندانیان و…) بوده است. اعتصاب‌غذا معمولاً تاکتیکی است که زندانیانی که بسیار تحت فشار هستند و محدودیت‌هایشان بسیار است از آن استفاده می کنند. به این ترتیب معترض با وجود همه‌ی محدودیت‌ها و قید و بندها قادر به کنشی معنی‌دار می‌شود.

سوم اینکه تصمیم اقدام به اعتصاب‌غذا، به‌لحاظ احساسی تصمیمی دشوار است. تصمیم معمولاً لحظه‌ای گرفته می‌شود که فرد تاب تحمل بی‌عدالتی بیش‌تر را ندارد. بنا به اظهار خود معترضان، ترس از بی‌عدالتی و پیامدهایش حس غالب اعتصاب‌کنندگان و حامیانشان بوده است. به‌علاوه این ترس صرفاً ناشی از خود اعتصاب نیست بلکه ناشی از در نظر گرفتن هزینه‌های بی‌عملی و تداوم وضع ناعادلانه نیز هست. احساسات دیگر همچون خشم، نومیدی، و بی‌اعتمادی نیز در این زمینه تعیین‌کننده‌اند. بر خلاف تصور غالب، تشدید احساسات لزوماً به کنار‌گذاشتن عقلانیت ختم نمی‌شود، بلکه اتفاقا به تمرکز بر حساب‌گری و برنامه‌ریزی کمک می‌کند.

محتوای احساسی کنش‌های خشونت‌پرهیز آنها را تبدیل به کنش‌های غیرمنطقی نمی‌کند بلکه در عوض به کنش‌هایی پرانگیزه و جدی در جهت تغییر اجتماعی تبدیلشان می‌کند. فهم اینکه چه شرایط و احساساتی باعث شده معترض اقدام به اعتصاب‌غذا کند، می‌تواند ناظران را به این پرسش وادارد که چه شرایط ناعادلانه‌ای بر او تحمیل شده که چنین راهی را برگزیده است.

پژوهشی که اسکَنلَن و همکارانش انجام داده‌اند، تنها مطالعه‌ی داده‌محور و تطبیقی درباره‌ی پدیده‌ی اعتصاب غذاست اما محدودیت‌های خاص خودش را هم دارد. نخست اینکه، همانطور که اشاره شد منابع آرشیوی خبری آن‌ها محدود به چند رسانه‌ی انگلیسی زبان بوده است. برای همین می‌توان با اطمینان انتظار داشت که تعداد موارد اعتصاب غذا در سراسر جهان به مراتب بیشتر از ۱۴۴۱ موردی است که آن‌ها یافته‌اند. در بسیاری از موارد ممکن است به زبان‌های دیگری اطلاع‌رسانی شده باشد که رسانه‌های غربی از آن بی‌خبر بوده و یا به آن اهمیت نداده‌اند. محدودیت دوم در همین راستا به سنجش میزان تاثیر و موفقیت اعتصاب غذا بر‌می‌گردد. بررسی داده‌های مربوط به اعتصاب‌غذا در کشورهای اقتدارگرا که سیستمی قوی برای سرکوب و سانسور دارند چندان در این پژوهش ممکن نبوده و برای همین ممکن است میزان تاثیر این کنش سیاسی در بافت اقتدارگرا متفاوت از بقیه‌ی جاها باشد. 

نمودار ۱: چه گروه‌هایی اعتصاب غذا می‌کنند؟

نمودار ۲: مکان‌ها و فضاهای متداول اعتصاب غذا

نمودار ۳: موارد ثبت‌شده اعتصاب غذا از سال ۱۹۰۶ میلادی تا اواسط سال ۲۰۰۴ میلادی

استیفن اسکَنلَن استاد جامعه‌شناسی دانشگاه اوهایو در آمریکاست. لوری کوپر استول استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه ویسکانسن- لاکروس در آمریکاست. کیمبرلی لام جامعه‌شناس و پژوهشگر مستقل است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Scanlan, Stephen J., Laurie Cooper Stoll, and Kimberly Lumm. “Starving for Change: The Hunger Strike and Nonviolent Action, 1906–2004.” Research in Social Movements, Conflicts and Change.28 (2008): 275–323.

اعتصاب غذا یک نوع جوجیتسوی سیاسی است. جوجیتسو یک ورزش رزمی قدیمی است که در آن از زور و قدرت خود حریف علیهش استفاده می‌شود. جوجیتسوی سیاسی شیوه‌ای از مبارزه‌ است که در آن بی‌قدرتان پس از سنجش صحیح موقعیت‌ها دست به روش‌های ابتکاری برای غلبه بر سرکوبگر می‌زنند
در طول قرن بیستم، اعتصاب غذا در ۱۲۷ کشور جهان گزارش شده است. در حدود ۸۰درصد موارد، مطالبات اعتصاب‌کنندگان معطوف به دولت است. داده‌های موجود نشان می‌دهد که بیش از ۷۵درصد موارد اعتصاب غذا موفق بوده‌اند و به همه یا بخشی از مطالبات دست یافته‌اند. چنین آماری اعتصاب‌غذا را به یکی از موفق‌ترین کنش‌های خشونت‌پرهیز بدل می‌کند