جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فربد اخلاقی:

با چه ملاکی می‌توانیم در انتخاب‌های سرنوشت‌ساز اطرافیان‌مان دخالت کنیم؟

تصمیم گرفتن راجع به انتخابی که می‌تواند ما را در معرض تجربه‌ای تحول‌آفرین قرار دهد، دشواری‌های خاص خود را دارد

فربد اخلاقی:

با چه ملاکی می‌توانیم در انتخاب‌های سرنوشت‌ساز اطرافیان‌مان دخالت کنیم؟

فربد اخلاقی، محقق فلسفه‌ی اخلاق در دانشگاه کمبریج است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Akhlaghi, Farbod. “Transformative Experience and The Right to Revelatory Autonomy.” Analysis Vol 84 (2023) Published Online 31 December 2022.

تصمیم گرفتن راجع به انتخابی که می‌تواند ما را در معرض تجربه‌ای تحول‌آفرین قرار دهد، دشواری‌های خاص خود را دارد

فربد اخلاقی، محقق فلسفه‌ی اخلاق در دانشگاه کمبریج، اخیرا مقاله‌ای منتشر کرده راجع به اینکه برای دخالت در انتخاب‌های نزدیکانمان باید با احتیاط تصمیم بگیریم. در این مقاله او سعی می‌کند نشان دهد که استدلال‌های متداول راجع به اینکه چطور باید چنین تصمیمی بگیریم یا نگیریم مشکل دارند و در عوض ملاک خود را پیشنهاد کرد.

مقاله‌ی فربد اخلاقی به مسئله‌ای می‌پرداخت که مبتلابه خیلی از مردم است و از همین رو در فضای فکری انگلستان هم مورد توجه قرار گرفت، تا حدی که روایتی عام‌تر از آن در مطبوعات مطرح شد و البته مورد نقد نیز قرار گرفت و اخلاقی هم در همان مطبوعات به نقدها پاسخ گفت. در اینجا گزارشی از استدلال‌های مقاله ارائه می‌دهیم.

این موقعیت را در نظر بگیرید: مهسا و پریسا خواهرند. پریسا می‌خواهد از محسن، شریک زندگیش باردار شود. فکر می‌کند فرزند آوردن زندگیش را خیلی عالی خواهد کرد و مادر شدن برایش تجربه‌ی بی‌نظیری خواهد بود. مهسا اما خوش‌بین نیست. به شریک زندگی خواهرش اعتماد ندارد و او را آن قدر آدمی بی‌مسئولیت می‌داند که ممکن است به محض بچه‌دار شدن پریسا را رها کند.

از این مهم‌تر فکر می‌کند پریسای بیست ساله‌ای که او می‌شناسد برای بزرگ کردن بچه خام است و الان هم جوان‌تر از آن است که بفهمد چه بلایی ممکن است سرش بیاید. مدام بحثشان می‌شود و مهسا از اینکه استدلال‌ها و نصیحتهایش در او اثر کند نومید شده و در عین حال از اینکه خواهرش خود را به دردسر بزرگ و برگشت‌ناپذیری بیندازد می‌ترسد. به این فکر افتاده است که اگر نصیحت‌هایش کارگر نیفتاد، دست به کاری عملی بزند و تا دیر نشده به طریقی مانع خواهرش شود. اما تردید دارد که آیا این کار درست است یا نه؟

فربد اخلاقی این قبیل انتخاب‌ها را «انتخاب‌های تحول‌آفرین» (transformative choice) می‌خواند و می‌خواهد با اتکا به همین مفهوم استدلال خود را طرح کند. اما تحول‌آفرین بودن انتخاب یعنی چه؟

برای پاسخ به این سؤال اول باید «تجربه‌ی تحول آفرین» (transformative experience) را تعریف کنیم. تجربه می‌تواند از نظر «معرفتی تحول‌آفرین» (epistemically transformative) باشد؛ مثل وقتی که برای اولین بار مزه‌ای را می‌چشیم یا رنگی را می‌بینیم. همچنین می‌تواند از نظر «شخصی تحول‌آفرین» باشد (personally transformative)؛ اگر ارزش‌ها، ترجیحات، یا امیال اساسی فرد را عوض کند.

تجربه‌ای را تحول‌آفرین می‌خوانیم که هم از لحاظ معرفتی و هم از لحاظ شخصی تحول‌آفرین باشد. بر این اساس وقتی فرد انتخاب کند که تجربه‌ی تحول‌آفرینی را از سر بگذراند، می‌گوییم به «انتخاب تحول‌آفرین» دست زده.

تصمیم گرفتن راجع به انتخابی که می‌تواند ما را در معرض تجربه‌ای تحول‌آفرین قرار دهد، دشواری‌های خاص خود را دارد: اگر تجربه‌ی مورد نظر قرار باشد ما را عوض کند، از کجا بدانیم چگونه عوض می‌شویم؟ اگر فرض کنیم می‌توانیم تصوری از اتفاقی که برایمان می‌افتد داشته باشیم، آن وقت چطور باید بدانیم آن «خود» تغییر یافته‌ی بعدی، با ترجیحاتی که این انتخاب پیش رویش می‌گذارد به‌خوبی کنار می‌آید یا از آن بیزار می‌شود؟ اصلاً وقتی قرار است این تجربه ما را تغییر دهد، برای مایی که هنوز آن مای بعدی نیست، چه چیزی و چرا باید مهم باشد؟!

این وقتی است که خود ما با چنین انتخابی طرف هستیم: در مسئله‌ای که اینجا به دنبال بررسیش هستیم، ما در واقع با انتخاب تحول‌آفرین نزدیکانمان سروکار داریم نه با انتخاب خودمان. اینجا باز هم مسائل اخلاقی دشواری پیش می‌آید، همان‌طور که برای مهسا پیش آمده است.

مسئله‌ی اصلی این است: تحت چه شرایطی از نظر اخلاقی مجاز به دخالت هستیم تا جلو انتخاب تحول‌آفرین کس دیگری را بگیریم؟

رویکردهای معمول

می‌دانیم که تجربه‌های تحول‌آفرین ممکن است شناخت آدم را افزایش دهند یا محدود کنند؛ ممکن است از نظر اخلاقی آدم را ارتقا دهند و با ملاحظه‌تر کنند، یا برعکس. این همان دیدگاهی است که وقتی با مسئله‌ی انتخاب تحول‌آفرین برای خودمان سروکار داشته باشیم برایمان پیش می‌آید.

فربد اخلاقی می‌‌گوید رویکرد رایج به دخالت در انتخاب دیگران هم معمولاً بر همین اساس است و این رویکردها دشواری‌های غیرقابل رفعی دارند: اگر تشخیص دهیم که تأثیرات چنین تجربیاتی روی نزدیکانمان منفی خواهد بود، آیا حق داریم در کارشان دخالت کنیم؟ مثلاً اگر مادر شدن پریسا را به لحاظ معرفتی و شخصی او را آدم بدتری بکند، آیا خواهرش اخلاقاً مجازست مانعش شود؟

مشکل طرح مسئله به این شکل این است که شاید خواهر پریسا به دلیل اینکه تجربه‌ی بیشتری دارد بهتر بداند که بچه‌دار شدن یعنی چه، اما دلیلی ندارد که بچه‌دار شدن خواهرش تجربه‌ای منطبق یا حتی چندان قابل مقایسه با تجربه‌ی خودش باشد؛ تجربه‌ی بچه‌دار شدن می‌تواند برای همه تحول‌آفرین باشد؛ چون بعد از اینکه والد شُدید دیگر آن آدم قبلی نیستید، اما مهسا دلیلی ندارد که فکر کند تحول خواهرش را می‌تواند بر اساس همین فکر کلی یا بر اساس تجربه‌ی خودش بفهمد.

فربد اخلاقی می‌گوید البته این حرف را نباید به معنای این گرفت که پس دیگر در هیچ تجربه‌ی تحول‌آفرینی نباید دخالت کنیم و مثلاً اگر برادرمان می‌خواست دست خودش را قطع کند بگوییم ما که نمی‌دانیم این تجربه برای او چه ثمری خواهد داشت پس دخالت نمی‌کنیم!

رویکرد دیگر این است که دخالت در انتخاب تحول‌آفرین شخصی دیگر وقتی مجاز است که کاملاً به نفع او باشد؛ یا با استدلالی مشابه: به شرطی مجاز به دخالت در انتخاب تحول‌آفرین فرد دیگر هستیم که بتوانیم فواید و مضرات مورد انتظار انتخاب او را محاسبه کنیم و با فواید و مضرات مورد انتظار برای انتخاب نکردنش بسنجیم و بعد که دانستیم کدام کفه سنگین‌تر است می‌توانیم بر اساس خیرخواهی برای آن شخص تصمیم بگیریم که در انتخابش دخالت کنیم یا نه.

اخلاقی می‌گوید هر دو این دیدگاه‌ها مشکل مشترکی دارند: ما نهایتاً می‌توانیم بدانیم که منافع بعد از این انتخاب چه خواهند بود و آیا این منافع برای شخصی که الان می‌شناسیم مطلوب هستند یا نه: نمی‌توانیم بدانیم برای شخصی که او خواهد شد چه مطلوبیتی دارند.

از اینکه بگذریم مشکل دیگری هم در میان می‌آید: فرض کنید بتوانیم بدانیم که منافع شخص مورد نظرمان وقتی تجربه‌ی تحول‌آفرین را از سر گذراند چه خواهد بود؛ حال ما اخلاقاً باید منافع چه کسی را ترجیح دهیم؟ کسی که او قبل از تجربه‌ی تحول‌آفرین هست یا کسی که بعدش می‌شود، چون این منافع ممکن است با هم اختلاف داشته باشند؟ و با چه ملاکی باید ترجیح دهیم؟

به همین ترتیب فرض کنید بتوانیم بدانیم که نفع انتخاب مورد نظر برای دوست یا خویشاوندمان بعد از انتحاب تحول‌آفرین چیست؛ حالا چه چیزی ما را مجاز می‌کند که در حمایت از نفع شخص حاضر در برابر نفع شخصی که بعد از انتخاب خواهد بود دخالت کنیم؟

به این ترتیب نویسنده نشان می‌دهد که این رویکرد به مسئله‌ی تصمیم راجع به دخالت در انتخاب تحول‌آفرین شخصی دیگر دچار مشکلاتی است که به سادگی حل نمی‌شوند.

فربد اخلاقی رویکرد دیگری برمی‌گزیند که بنابر آن تصمیم به دخالت در انتخاب تحول‌آفرین فرد دیگر مبتنی بر دانش ما راجع به منافع انتخاب او نباشد؛ دانشی که به دست آوردنش دشوار و نامطمئن است. اخلاقی در عوض روی «حقی» که شخص انتخاب کننده دارد تمرکز می‌کند.

حق کشف مستقل خویشتن

به این ترتیب است که فربد اخلاقی مفهوم «حق کشف مستقل خویشتن» (the right to revelatory autonomy) را پیش می‌کشد، یعنی: «حق اخلاقی تصمیم‌گیری مستقل برای اینکه کشف کنیم با انتخابی تحول‌آفرین زندگیمان چگونه خواهد شد و تبدیل به چه کسی خواهیم شد.»

اصطلاحی که در اینجا برای سادگی به «استقلال» ترجمه کردیم، اصطلاح فلسفی «خودآیینی» (autonomy) است که شرح مفصل آن را در پیوندی که در همین جا به این واژه داده شده می‌توان خواند، اما در اینجا فربد اخلاقی نمی خواهد روی اصل خودآیینی در حالت کلیش تکیه کند: یعنی روی این که هرکس حق دارد قانون‌گذار اخلاق خودش باشد، اینجا منظور از این حق دقیقاً مستقل یا خودآیین بودن فرد در تصمیم منجر به انتخاب تحول‌آفرین است.

از طرف دیگر حق انتخاب تحول‌آفرین مستقل، صرفاً همان حق انتخاب آزاد نیست: انتخاب تحول‌آفرین تصمیمی است برای اینکه بفهمیم با از سر گذراندن آن انتخاب چه کسی می‌شویم، و برای اینکه به نحوی خودمان خودمان را بسازیم.

همین که تا حدی امکان خودسازی داشته باشیم و بتوانیم خودمان را کسی بدانیم که خودمان انتخاب کرده‌ایم، ارزشی است که مبنای حق کشف مستقل (خودآیین) خویشتن به‌شمار می‌رود.

فربد اخلاقی می‌گوید اگر چنین حقی را برای فرد بپذیریم آنگاه متناسب با آن وظیفه‌ای را هم باید در قبال او بپذیریم: وظیفه‌ی «عدم مداخله در انتخاب اکتشافی» (revelatory non interference). اخلاقی توضیح می‌دهد: «اخلاقاً موظفیم در انتخاب‌هایی که دیگران به قصد خودسازی مستقل خود انجام می‌دهند دخالت نکنیم؛ یعنی در انتخاب‌هایی که می‌خواهند از طریق آن تجربه‌ی تحول‌آفرینی را از سر بگذرانند و کشف کنند که با این تجربه چه کسی خواهند شد.»

به این ترتیب اخلاقی نتیجه می‌گیرد که فقط وقتی مجاز به دخالت در انتخاب تحول‌آفرین کس دیگری هستیم که در  آن مورد مشخص حق آنها برای انجام آن عمل به قصد کشف خودآیین خودشان قابل پذیرش نباشد: اگر در مورد مشخصی نتوان چنین حقی برای فرد قایل شد، به این ترتیب وظیفه‌ی عدم مداخله نیز دیگر مطرح نیست، پس آنگاه مجازیم او را از دست زدن به آن انتخاب تحول‌آفرین بازداریم.

با رجوع به این حق و وظیفه، فربد اخلاقی می‌تواند از مشکلات رویکردهای معمول اجتناب کند، چون دیگر کاری با تشخیص منافع مورد انتظار ناشی از انتخاب یا دانستن اینکه شخص انتخاب کننده چه کسی خواهد شد، نداریم.

به همین ترتیب این رویکرد نشان می‌دهد که در چه مواردی می‌توانیم جلو نزدیکانمان را بگیریم تا انتخاب‌های تحول‌آفرین نکنند؛ اگر دوست ما بخواهد کس دیگری را فقط به این دلیل به قتل برساند که ببیند بعدش به‌عنوان قاتل چه آدمی می‌شود، هم اجازه داریم و هم موظفیم جلو او را بگیریم: کسی نمی‌تواند صرفاً برای فهمیدن چند و چون تحولی که خواهد یافت حیات دیگری را سلب کند. به همین ترتیب اگر دوست ما بخواهد دست خودش را قطع کند فقط برای اینکه ببیند بعدش چه آدمی می‌شود، مجازیم جلو او را بگیریم.

هر چه انتخابی که شخص می‌خواهد بکند، تأثیر قوی‌تری بر ترجیحات آینده‌اش بگذارد و او را بیشتر عوض کند، دلایل ما برای رد حق او به کشف مستقل خویشتن، باید قوی‌تر باشد تا اجازه داشته باشیم در کارش دخالت کنیم.

از طرف دیگر باید به یاد داشته باشیم که این حرف‌ها راجع به دخالت‌هایی است که به نوعی با زور و اجبار همراه باشد و واقعاً جلو فرد را بگیرد؛ استدلال آوردن برای دوستمان که بچه‌دار شدنش چه ضررها یا فایده‌هایی می‌تواند برایش داشته باشد، یا ترغیب منطقی او به اینکه از فکر بریدن دست خودش کوتاه بیاید مشمول این حق و وظیفه نمی‌شود؛ یعنی ما همواره حق داریم به طریق منطقی دوست خود را ترغیب کنیم و تلاش کنیم او را قانع کنیم که کاری بکند یا نکند و این مشمول وظیفه‌ای که گفتیم نمی‌شود.

***

شاید بشود گفت که رویکرد فربد اخلاقی هم مشکلات خاص خود را دارد: وقتی که او می‌خواهد با استفاده از ملاکش تعیین کند که چه جاهایی دخالت در تصمیم تحول‌آفرین دیگران می‌تواند مجاز باشد، پیامدهای این انتخاب را با قصد فرد برای تحول می‌سنجد؛ در حالی که خیلی اوقات وقتی پای تصمیم تحول‌آفرین در میان است، قصد یا استدلال شخص برای آن انتخاب رسیدن به تحول نیست، در حالی که خود انتخاب مصداق انتخاب تحول‌آفرین است. شما راجع به این مسئله و رویکرد فربد اخلاقی به آن چه فکر می‌کنید؟

فربد اخلاقی، محقق فلسفه‌ی اخلاق در دانشگاه کمبریج است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Akhlaghi, Farbod. “Transformative Experience and The Right to Revelatory Autonomy.” Analysis Vol 84 (2023) Published Online 31 December 2022.

تلخیص و گزارش از شهرزاد نوع‌دوست
مفهوم «حق کشف مستقل خویشتن» یعنی ما حق اخلاقی تصمیم‌گیری مستقل داریم برای اینکه کشف کنیم با انتخابی تحول‌آفرین زندگیمان چگونه خواهد شد و تبدیل به چه کسی خواهیم شد
فربد اخلاقی: اخلاقاً موظفیم در انتخاب‌هایی که دیگران به قصد خودسازی مستقل خود انجام می‌دهند دخالت نکنیم؛ یعنی در انتخاب‌هایی که می‌خواهند از طریق آن تجربه‌ی تحول‌آفرینی را از سر بگذرانند و کشف کنند که با این تجربه چه کسی خواهند شد