جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ژولی همنت:

بسیج جوانان در روسیه‌ پوتین

اردوی جوانان وابسته به سازمان «ناشی»، سازمانی ملی‌گرا و حامی پوتین (Dmitry Tretiakov)

ژولی همنت:

بسیج جوانان در روسیه‌ پوتین

– مقاله ۱۲
ژولی همنت استاد مردم‌شناسی در دانشگاه امهرست ماساچوست است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Hemment, Julie. Youth Politics in Putin’s Russia: Producing Patriots and Entrepreneurs. Indiana University Press, 2015

اردوی جوانان وابسته به سازمان «ناشی»، سازمانی ملی‌گرا و حامی پوتین (Dmitry Tretiakov)

از زمان اولین دور ریاست‌جمهوری ولادمیر پوتین در روسیه (۱۹۹۹)، جوانان موضوع سیاست‌گذاری جدی دولتی بوده‌اند و بودجه‌های زیادی برای تأسیس سازمان‌های دولتی جوانان، تربیت‌ ملی‌گرایانه‌ی آنها، و برگزاری اردوهای پر‌جمعیت جوانان تخصیص یافته است. 

ژولی همنت که در دوران پس از فروپاشی اتحاد شوروی در دهه‌ی ۱۹۹۰ در روسیه کار کرده و شاهد وقایع پس از فروپاشی در روسیه بود، در دوران پوتین با همکاری دوست انسان‌شناس روسش، والنتینا اوسپنسکایا، به تحقیق راجع به سیاست‌های دولتی در خصوص جوانان پرداخت که در کتاب سیاست جوانی در روسیه‌ی پوتین منعکس شده است.

دوره‌ای که همنت در آن به تحقیق می‌پردازد، دورانی است که در بسیاری از مناطق جهانِ پس از جنگ سرد، از ایتالیا تا صربستان و از ژاپن تا اوتارپرادش هند، جوانان را به سبب سرخوردگی و بیکاری منشاء تهدید و آشوب می‌دانند.

در دهه‌ی اول قرن بیست‌و‌یکم، در برخی از کشورهای اتحادیه‌ی اروپا، نرخ بیکاری جوانان به ۵۰‌درصد رسید و جوانان دیگر بخش ثابتی از بی‌ثبات‌کاران جهانی شمرده می‌شوند.

جوانان بیکار همچنین در معرض جذب به گرایش‌های سیاسی افراطی هستند و در حال حاضر پیشروان راست افراطی در اروپا را تشکیل می‌دهند.

با همین چشم‌انداز، سازمان‌های بین‌المللی و ملی برنامه‌هایی برای «توانمندسازی» و «فعال‌سازی» جوانان ترتیب داده‌اند تا آنها را دوباره در جامعه «ادغام» کنند. برنامه‌های «توانمندسازی جهانی»، که عمدتاً از الگوهای لیبرالی پیروی می‌کنند، ادعاهای زیادی راجع به تأثیرات خود بر جوانان و جوامعشان دارند، اما همنت می‌گوید که در روسیه تأثیر این برنامه‌ها پرمناقشه است.

در همین حال‌وهوا، برنامه‌های دولت پوتین برای جوانان که از نظر ایدئولوژیک بر ملی‌گرایی متمرکز است و مستقیماً گفتار سیاسی لیبرال را به چالش می‌گیرد، مورد انتقاد شدید صاحب نظران غربی بوده است.

اما ژولی همنت مستقیماً به مطالعه‌ی جوانان حاضر در این برنامه‌ها، از جمله «برنامه‌های سال جوانان» (۲۰۰۹) و اردوهای اردوگاه سلیگر (سال ۲۰۰۹)، پرداخته و می‌گوید انگیزه‌های جوانانی که به اردوگاه می‌آیند متنوع و مختلف است؛ خصوصاً استفاده از برنامه‌های مهارت‌آموزی این اردوها و یافتن فرصت‌های اشتغال انگیزه‌ی مهمی برای شرکت در آن است.

همنت می‌گوید جوانان اغلب به تبلیغات ایدئولوژیک این اردو‌ها بی‌اعتنا هستند و در عوض مقاصد خودشان را دنبال می‌کنند و اکثراً می‌خواهند فاصله‌شان را با سازمان جوانان «ناشی» که سازمانی ملی‌گرا و حامی پوتین بود حفظ کنند.

همنت می‌گوید وضعیت سیاست‌گذاری برای جوانان روس را باید بر اساس تلاقی مسائل دولت، جامعه‌ی مدنی، و شهروندان منفرد فهمید و نه صرفاً بر پایه‌ی تبلیغات دولت پوتین و انتقادهایی که غربی‌ها بر این برنامه‌ها وارد می‌کنند.

به‌زعم او، این برنامه‌ها، چنان‌ که منتقدان داخلی و خارجی‌اش می‌گویند، صرفاً در حکم بازگرداندن طرح‌های زمان شوروی با الگوگیری از سازمان جوانان کمونیست، کمسومول، نیستند، بلکه باید آنها را نوعی پاسخ به بحران‌های اقتصادی و سیاسی و شکاف در حال افزایش میان فقیر و غنی در نئولیبرالیسم جهانی دانست؛ پاسخی که البته پیامدهایش قابل تأمل است.

جوانان روس و نئولیبرالیسم

به‌این‌ترتیب، کتاب همنت روی برخی از برنامه‌های دولتی روسیه برای جوانان در دوران پوتین متمرکز است که می‌خواستند اوقات شرکت‌کنندگان را پر کنند و نیرویشان را جهت دهند.

همنت بر پایه‌ی بررسی همین برنامه‌ها می‌خواهد به این پرسش‌ها جواب بدهد که دولت روسیه در پی پروردن چگونه شهروندانی است؟ کدام جوانان در برنامه‌های دولتی شرکت می‌کردند؟ و شرکت در این برنامه‌ها برایشان چه معنایی داشت؟

به این منظور، همنت به بررسی سیاست‌‌گذاری‌ برای جوانان در دولت پوتین از آغاز آن در سال ۲۰۰۱ تا افولش در ۲۰۱۱ می‌پردازد و سیاست‌های منطقه‌ای و فدرال مربوط به جوانان را بررسی می‌کند. 

او می‌کوشد هم به منطق حکومتی‌ای بپردازد که پشت این برنامه‌ها بوده است و هم به برخورد جوانان با این سیاست‌ها. همنت همچنین می‌خواهد پیوستگی و گسست این سیاست‌ها با سیاست‌های مشابه دوران شوروی را دنبال کند.

همنت در این بررسی به این نتیجه می‌رسد که گرچه برنامه‌ای مانند اردوی سال ۲۰۰۹ سلیگر، آکنده از عناصر تبلیغاتی ملی‌گرایانه بود، اما ماهیت ایدئولوژیک چنین برنامه‌هایی را نمی‌توان یکدست دانست و سهم برنامه‌های کارآفرینی حاضر در آن با شعارهایی مانند «استعدادت را بفروش!» نیز بسیار چشمگیر بود.

به‌این‌ترتیب، از نظر او، این برنامه‌ها شبیه برنامه‌های «توانمندسازی» نئولیبرال در همه‌جای دنیا بودند که دولت‌ها ترتیب می‌دهند تا به‌ شیوه‌ای تناقض‌آمیز بار مسئولیت بی‌کاری و فقر جوانان را از دوش خود بردارند و بر دوش آنان بیندازند.

همنت می‌گوید این برنامه‌ها در عین حال متأثر از شرایط خاص فروپاشی اتحاد شوروی و پیامدهایش برای جامعه‌ی روسیه بودند که عمدتاً از برنامه‌های بین‌المللی دموکراسی‌سازی ناشی شد.

کتاب به این می‌پردازد که چگونه نسلی که در دوران شوروی پرورش یافت اما شاهد فروپاشی سوسیالیسم بود، با از‌سر‌گذراندن این تجربه طراح سیاست‌های دوران پوتین شد؛ در حالی که نسل بعدی که تجربه‌ای از دوران شوروی نداشت، سیاست‌گذاری‌های جدید را از سر گذراند و به آن واکنش نشان داد.

دهه‌ی ۱۹۹۰ برای کشورهای پساسوسیالیستی، دهه‌ی دموکراسی‌سازی بود: نهادهای بین‌المللی و سازمان‌های غیردولتی انواع الگوهای جامعه‌ی مدنی، حکومت غیرمتمرکز، و مشارکت اجتماعی را به دولت‌های پساسوسیالیستی عرضه کردند. همنت می‌گوید امروزه بسیاری از روس‌ها منتقد مداخلات و نئولیبرالی‌ای هستند که مبنای این برنامه‌ها بود.‌

از نظر همنت برنامه‌های دولتی روسیه برای جوانان را باید نوعی واکنش به همین برنامه‌های دموکراسی‌سازی دانست. 

برنامه‌های دموکراسی‌سازی بین‌المللی صرفاً دموکراسی‌ساز نبودند، بلکه، در عین‌ حال، حامی برنامه‌های «شوک درمانی» اقتصادی بودند که مردم را خصوصاً در روسیه به زانو درآورد و بدبینی شدیدی برانگیخت.

پوتین با اتکاء به همین رنج و بدبینی فراگیر، برنامه‌ها و شعارهای ملی‌گرایانه‌ی خود را عرضه کرد و دموکراسی و لیبرالیسم غربی را هدف گرفت. برنامه‌های پوتین به اتکای درآمد حاصل از رونق صنایع نفت و گاز این کشور در دهه‌ی اول قرن بیست‌و‌یکم در صدد «احیای جایگاه روسیه» در سطح جهان بود.

همنت نشان می‌دهد با وجود حمله‌ای که تبلیغات پوتین به سیاست‌های دهه‌ی ۱۹۹۰ روسیه داشت، برنامه‌های خود او شباهت ماهوی زیادی به همین سیاست‌ها داشتند، از همان ابزارهای سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال استفاده کردند که هم در دهه‌ی ۱۹۹۰ رایج بود، و هم در سطح جهانی مشخصه‌ی نئولیبرالیسم شمرده می‌شد.

به‌این‌ترتیب، تحقیق او می‌تواند نشان دهد که چقدر مهندسی اجتماعی دوران پوتین بی‌ثبات بود؛ نه فقط به دلیل پراکندگی و ناهمسازی طراحان و مجریانش در سطح فدرال و منطقه‌ای، بلکه به این دلیل که در ضمن حمله به لیبرالیسم غربی و ابراز نومیدی از آن، وخیم‌ترین ابزارهای اقتصادی آن را به کار می‌برد. 

همنت نشان می‌دهد که ترکیبی از برنامه‌های کارآفرینی نئولیبرال، سیاست‌گذاری ازدواج و فرزندآوری، و کار داوطلبانه در اردوها ارائه می‌شد که ترکیبی از ایدئولوژی‌های سوسیالیستی، مسیحیت ارتدوکس، و ملی‌گرایی پشت آنها بود. و به‌این‌ترتیب، این ترکیب متنوع و ناهمساز پیامدهای ناخواسته و برنامه‌ریزی‌نشده‌ای هم داشت.

وجه جالبی از تحقیق همنت این است که چگونه برنامه‌های دولتی روسیه عناصری از فرهنگ دوران شوروی را می‌گرفتند و بازتعریف نئولیبرال می‌کردند.

مثلاً از قهرمانان شوروی، اعم از سربازانِ «جنگ کبیر میهنی» (تعبیری که برای جنگ جهانی دوم در روسیه به‌ کار می‌رود» و فضانوردان و از این قبیل، با تعابیری چون «مخترع» و «کارآفرین» یاد می‌کنند، تا نمادهایی در قالب اقتصاد جریان اصلی امروزی را تداعی کنند. 

رجوع به عناصر فرهنگی شوروی به قصد ساختن هویتی ملی نیز حواشی و پیامدهای ناخواسته‌ای داشت چون فقط هویت ملی مورد نظر دستگاه پوتین را تقویت نمی‌کرد، بلکه نوعی حسرت نسبت به روزگار از‌دست‌رفته را هم بر می‌انگیخت. 

همنت تأکید می‌کند که علاوه بر تمایزگذاشتن میان نقش دولت و غیردولت در آنچه به‌ عنوان «ملی‌گرایی نوین روسی» به قول مفسران، باب می‌شود، آسان نیست؛ خصوصاً وقتی به ترویج وجوه کالایی‌سازی فرهنگی بر می‌خوریم که بخش‌های غیردولتی هم در آن نقش خود را دارند.

فهم جوانان روس از منظری متفاوت با نگاه غالب غربی

همنت معتقد است کار انسان‌شناسانه‌ای که او با حضور در بطن برنامه‌های دولتی روسیه و تماس با جوانان کرده و در آن از همراهی گروهی از انسان‌شناسان روس برخوردار بوده که لزوماً هم‌عقیده هم نبوده‌اند، این امکان را برایش فراهم کرده که تنوع جوانان مشارکت‌کننده در این برنامه‌ها را مشاهده کند: از فعالان پرشور حامی دولت گرفته تا کسانی که به دنبال شغل و مهارت بودند یا جوانانی که صرفاً برای برخورداری از آزادی و تفریح در این اردوگاه‌ها حاضر می‌شدند.

تحقیق همنت از نگاه و تفسیر مرسوم غربی به روسیه فاصله می‌گیرد چون به کاوش در تلقی‌هایی می‌پردازد که جوانان و دیگر مردم روسیه با دیدگاه‌هایی متنوع و متفاوت، از اقتدارگرایی حاکم بر این کشور دارند.

همنت می‌گوید حجم زیاد دیگاه‌های مردمی که او مبنای این تحقیق قرارداده و در کتاب منعکس کرده باعث می‌شود که در این کتاب دیدگاه «خیال‌پردازانه» راجع به مفاهیمی مانند «مقاومت» مردم روسیه در برابر اقتدارگرایی رنگ ببازد، و در مقابل تنوع تلقی‌ها در قبال جنبش‌‌های موافق و مخالف حکومت پررنگ شود.

جذب‌کردن جوانان به ملی‌گرایی

به‌این‌ترتیب، بخش مهمی از تحقیق همنت به این موضوع اختصاص می‌یابد جوانان را چگونه به برنامه‌های ملی‌گرایانه جذب می‌کنند.

همنت با ارائه‌ی مثال‌های ملموس از تبلیغات ملی‌گرایانه ماهیت متناقض و دوگانه‌ی این تبلیغات را نشان می‌دهد: تبلیغاتی که از یک‌ سو جوانان را ملامت می‌کنند که در پی فعالیت مولد در راه میهن خود نیستند و به بطالت روزگار می‌گذرانند، از سوی دیگر، همین جوانان را امیدهای بازیابی قدرت روسیه می‌دانند.

سیاست‌های دولتی از یک‌ سو با دادن وعده‌های مشخص و مادی (شغل، مهارت، روابط) در پی جذب جوانان برمی‌آیند، از سوی دیگر، در برابر همین جوانان مدام به موضع خصمانه و دفاعی می‌روند.

به‌همین‌ترتیب، این تبلیغات از یک‌ سو به تصاویر عظمت دوره‌ی شوروی متوسل می‌شوند و از سوی دیگر در پی تعدیل نئولیبرال نمادهای آن دوران برمی‌آیند.

همنت می‌گوید تبیلغات دولت پوتین برای جوانان از همان سال ۲۰۰۱ عناصر متضادی را کنار هم نشاندند: تأکید خوشبینانه به اینکه روسیه (با تربیت نیروهای «مستعد» و «مبدع» جوان) به بازیگری مهم در عرصه‌ی اقتصاد جهانی بدل خواهد شد و، در عین حال، اتخاذ موضعی دفاعی و ستیزه‌جو و بیگانه‌ستیز که عمیقاً نسبت به باقی دنیا و نیروهای خارجی و بازار مصرف جهانی که می‌خواهد در آن سرآمد شود، بدبین است.

از گذشته به آینده

فعالیت‌های طراحی‌شده برای جوانان در روسیه‌ی پوتین سابقه‌ای دارد که به چشم بسیاری می‌آید: «لیگ جوانان کمونیست» یا همان کمسومول که در ۱۹۱۸، درست سال بعد از انقلاب اکتبر، تأسیس شد. در آن دوران نیز جوانان هم‌زمان هم امیدهای رسیدن به جامعه‌ی جدید و پیشروان ساختن کمونیسم خوانده می‌شدند و هم در معرض نفوذ غرب و بورژوازی و تبدیل‌شدن به تهدیدی بالفعل برای شوروی شمرده می‌شدند.

شاخه‌های سازمان کمسومول برای رفع این تهدید، جوانان عضو خود را پیوسته مشغول نگه‌ می‌داشتند. اوقاتشان را برنامه‌ریزی می‌کردند، کارهاشان را سازمان می‌دادند، برای فراغتشان برنامه داشتند، و به آموزش ایدئولوژیکشان می‌پرداختند، و با شرکت در این برنامه‌ها مسیر شغلی آینده‌شان را تضمین می‌کردند.

در دهه‌ی ۱۹۲۰، کمسومول‌ها سفیران ایدئولوژیک حکومت به اقصی نقاط شوروی بودند که با مذهب مبارزه می‌کردند و اخلاق کمونیستی را تبلیغ می‌کردند.

کمسومول‌ها در دهه‌ی ۱۹۳۰ و پس از جنگ‌های داخلی، کاملاً در حزب ادغام و تبدیل به شاخه‌ای از آن شدند. وقتی استالین در ۱۹۳۶ اعلام کرد که سوسیالیسم کاملاً برقرار شده است، کمسومول‌ها به‌ عنوان مبلغان این عقیده در سراسر کشور دست به‌ کار شدند.

عضویت در کمسومول تا اواخر دوران شوروی، یافتن مشاغل خوب را تضمین می‌کرد، اما در اواخر این دوره دیگر فعالیت چندانی جز خواندن متون مارکسیستی لنینیستی برای اعضای این سازمان باقی نمانده بود.

وقتی سرمایه‌داری به روسیه آمد، به مردم وعده‌ی رفاه و آزادی داد. اما برای رسیدن به این رفاه و آزادی مردم باید «خود» را عوض می‌کردند تا برای دوران پساسوسیالیستی آماده شوند.

در دوران شوروی، مسئله‌ی تربیت اخلاقی اشخاص به‌ عهده‌ی سازمانی مانند کمسومول بود که فرد از جوانی به آن می‌پیوست و آموزش می‌دید. این سازمان ارزش‌های جمع‌‌گرایانه را به جوانان تعلیم می‌داد تا برایشان ذهنیتی سوسیالیستی بسازد.

با آمدن سرمایه‌داری، مسئله‌ی تربیت نفس تبدیل به کالایی در بین کالاهای دیگر شد؛ قفسه‌های کتابفروشی‌ها پر شدند از انواع کتاب‌های خودیاری و مدیریت‌ خویشتن.

این کتاب‌ها شگفتی خواننده‌ی روس را بر می‌انگیختند چون همه‌ی ارزش‌های سوسیالیستی را ضد.ارزش می‌نمودند و تصویر جدیدی از مرد و زن ارائه می‌دادند که بی‌سابقه بود. اما این تصاویر و دستورالعمل‌های این کتاب‌ها به خودی خود به بهبود وضع مردم در دوران پساسوسیالیستی کمکی نکردند.

چیزی که به همراه این کتاب‌ها آمد، برنامه‌های اقتصادی جدیدی بود که اکثریت مردم را ثروتمند که نکرد هیچ، حمایت‌های اجتماعی و رفاهی دوران شوروی را هم نابود کرد و «خودیاری» دردی از این دست را دوا نمی‌کرد. حسرت‌خوردن برای دوران گذشته در این شرایط طبیعی بود؛ چه برای وضع مادی و چه برای فرهنگ جمع‌گرای شوروی.

همین ناکامی‌ها و سرخوردگی‌ها از سرمایه‌داری و دموکراسی بود که راه را برای ملی‌گرایی پوتینی هموار کرد: همه می‌خواستند از این سیاست‌های ویرانگر وارداتی فاصله بگیرند، و دولت پوتین وعده می‌داد که چنین کند.

به‌این‌ترتیب، پوتین رفته‌رفته ردای رهبری ضد‌غربی را به تن کرد؛ رهبری قاطع که در برابر دستورهای بین‌المللی می‌ایستاد و در برابر هنجارهایشان مقاومت می‌کرد تا روسیه را از تحقیری که به آن دچار آمده بود نجات دهد.

این وضع راه را برای اقتدارگرایی پوتین همواره کرد تا جایی که دیگر آشکارا از دموکراسی لیبرال غربی انتقاد می‌کرد. در سال ۲۰۰۵ بود که ولادیسلاو سورکوف، معاون پوتین و طراح ایدئولوژیک سازمان «ناشی» اصطلاح «دموکراسی حاکمیتی» (Sovereign Democracy) را جعل کرد.

همنت به‌درستی اشاره می‌کند که این دموکراسی حاکمیتی در واقع دموکراسی دیگری نبود، بلکه نئولیبرالیسمی بدون لیبرال‌ها بود.

وقتی پوتین به قدرت رسید، نگرانی راجع به جوانان در جامعه‌ی روسیه در اوج بود. در بحث‌های عمومی، نسل جوان همچون نسلی بی‌احساس، غیرسیاسی، و خودخواه به تصویر کشیده می‌شد که تمام بدی‌های اقتصاد سرمایه‌داری را جذب کرده بود. برخی حتی وجود این خلقیات را در حکم به‌صدا‌درآمدن ناقوس مرگ «میهن» می‌دانستند.

هیئت حاکمه‌ی پوتین متوجه نرخ بالای بیکاری، نرخ پایین ازدواج، و بحران مسکن برای نسل جوان شد. دولت او همچنین می‌گفت که این «غیرسیاسی»‌شدن جوانان آنها را در معرض نفوذ سیاسی مخرب قرار می‌دهد.

دولت پوتین از دلارهای نفتی برای رفع بی‌توجهی یک‌دهه‌ی گذشته به وضع جوانان استفاده کرد: به این صورت که برنامه‌های آموزش میهن‌دوستانه ترتیب داد که چند وزارتخانه در آن مسئول بودند، و نخستین سازمان جوانان طرفدار پوتین «ایدوشچیه ومستی» (حرکت با هم) را تأسیس کرد 

از شخص پوتین نماد ملی‌گرایی و قدرت برای جوانان ساختند و در همه‌ی رسانه‌ها تصاویر بدن برهنه‌ی ورزیده‌ی او مدام به نمایش درمی‌آمد. همنت اشاره می‌کند که محتوای اصلی ملی‌گرایی جدیدی که تبلیغ می‌شد و تبلیغاتش جوانان را هدف می‌گرفت، در واقع ضدیت با غرب بود.

اما ثروت نفتی‌ای که به روسیه سرازیر شد چاره‌ساز بیکاری جوانان نشد. زیرا با تداوم سیاست‌های اقتصادی نئولیبرال در دولت پوتین، پول نفت جایی نرفت که اشتغال وسیع بیافریند، بلکه در عوض ثروت در مدارهایی بسته بین الیگارش‌ها به گردش درآمد.

همنت می‌گوید تقریباً همه‌ی جوانان طرف صحبت او در فاصله‌ی سال‌های ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۱ نگران آینده‌ی شغلی خود بودند.

به‌این.ترتیب، سازمان‌های جوانان ملی‌گرا، از جمله «ناشی» که بیش‌تر در دنیا شناخته شد، نتوانستند رضایت حداکثری در بین جوانان به‌ وجود آوردند.

آنها «میهن‌دوستی» و ضدیت با غرب را مجدانه تبلیغ می‌کردند؛ اما با وجود فاصله‌گرفتن از بیگانه و غربی، باز هم سهم چندانی از «میهن» به جوانان روس نمی‌رسید.

تلخیص و گزارش از شهرزاد نوع‌دوست

از همین مبحث

سازمان‌های رژیم‌ساخته‌ برای جوانان روسی «میهن‌دوستی» و ضدیت با غرب را مجدانه تبلیغ می‌کردند؛ اما با وجود فاصله‌گرفتن از بیگانه و غربی، باز هم سهم چندانی از «میهن» به جوانان روس نمی‌رسید
جوانانی که در برنامه‌های و اردوهای مورد حمایت حکومت روسیه شرکت می‌کنند اغلب به تبلیغات ایدئولوژیک این اردو‌ها بی‌اعتنا هستند. آن‌ها در عوض مقاصد خودشان را دنبال می‌کنند و اکثراً می‌خواهند فاصله‌شان را با بخش رسمی و سازمانی رژیم حفظ کنند