جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جک ساول:

حال جامعه با تراپی خوب نمی‌شود

مزارستان کشته‌شدگان غیرنظامی جنگ کوزوو، روستای مژه (president-ksgov.net)

جک ساول:

حال جامعه با تراپی خوب نمی‌شود

جک ساول مدیر برنامه‌ی بین‌المللی مطالعه‌ی تروما و استاد سابق روانشناسی در دانشکاه نیویورک است. آنچه می‌خوانید گزارش مختصری است از دو منبع زیر:

Saul, Jack. “Introduction Collective Trauma, Resilience, and Recovery.” Collective Trauma, Collective Healing: Promoting Community Resilience in the Aftermath of Disaster. Routledge, 2022.

Saul, Jack. “Promoting Family and Community Resilience in Post-War Kosovo.” Collective Trauma, Collective Healing: Promoting Community Resilience in the Aftermath of Disaster. Routledge, 2022.

مزارستان کشته‌شدگان غیرنظامی جنگ کوزوو، روستای مژه (president-ksgov.net)

کفش‌هایمان را درآوردیم و به خانه‌ای واقع در ۳۰ کیلومتری شهر پریشتینا، پایتخت کوزوو، وارد شدیم. کف اتاق با فرش‌ دستباف پوشیده شده بود. نشستیم روی زمین و زنان خانواده برای ما چای و چند برش‌ کیک آوردند. خانه را نگاه کردیم؛ کودکان، زنان و یک مرد سالخورده در آن کنار همدیگر زندگی می‌کردند. همه‌چیز عادی به نظر می‌رسید، اما میزبانان ما چندی پیش شاهد اعدام پنج مرد و پسر نوجوان خود به دست نیروهای شبه‌نظامی صرب بودند.

این روایتی است از جَک ساول نویسنده‌ی کتاب ترومای جمعی، درمان جمعی در وصف روستایی در کوزوو که سال‌ها پیش خشونتی دهشتناک را تجربه کرده بود. در یکی از روزهای ماه مه ۱۹۹۹، نیروهای نظامی صرب وارد روستا شدند، مردان آلبانیایی را از خانه‌هایشان بیرون کشیدند، و آنها را پیش چشم خانواده‌هایشان به رگبار بستند. نظامیان سپس اجساد را در گورهای دسته‌جمعی بیرون روستا دفن کردند. 

چند روز بعد، نیروهای صرب به روستا بازگشتند و سعی کردند شواهد وحشیگری‌ خود را از بین ببرند. صرب‌ها اجساد را از گور بیرون آورده و با کامیون از منطقه خارج کردند. همه‌ی روستا در غم فرو رفته بود، و بدون امکان برپایی مراسم تشییع و سوگواری، وزن غم سنگین‌تر می‌شد. این فقط وضعیت یک روستا بود. 

ساول پیش از نوشتن کتاب مذکور، به مدت پانزده سال با گروه‌هایی از نواحی مختلف دنیا کار کرده بود که قربانی نسل‌‌کشی، پاک‌سازی نژادی، جنگ داخلی، آوارگی و تبعید بودند. هرچند که فشار روانی و عاطفی چنین تجربیاتی غیرقابل‌تحمل به نظر می‌آید، اما ساول بر این باور است که حتی در دشوارترین لحظات راهی برای افزایش تاب‌آوری و التیام وجود دارد. 

او در رویکردی که آن را «خانواده‌-محور» می‌نامد تلاش می‌کند تا با توسل به روش‌های روایتگری اعضای خانواده به را بازسازی گذشته‌شان ترغیب کند. ساول می‌نویسد بازگویی جمعیِ رویدادهای تروماتیک از طریق شکل‌دادن به یک تاریخ مشترک می‌تواند میان اعضای جامعه پیوندهای جدیدی برقرار کند. این پیوندها توان افراد را در تاب‌آوری پس از ترومای جمعی به شکل چشم‌گیری افزایش می‌دهند. 

رویکرد جمعی به‌ جای درمان فردی و کلینیکی 

ساول در زمره‌ی پژوهشگرانی‌ است که معتقدند فهم، حلاجی، و التیام تروماهای جمعی راه‌ حل‌های جمعی می‌طلبد. این پژوهشگران به جای اینکه سراغ شیوه‌های متداول و سنتی روانکاوی فردی بروند و با یک فرد به عنوان بیمار سروکار داشته باشند، کل یک جامعه را به عنوان واحد تحت فشار و اضطراب در نظر می‌گیرند. 

رویکردهای جمعی به بستر اجتماعی و فرهنگی فاجعه توجه دارند و ترومای افراد را از یکدیگر منفصل و جدا نمی‌بینند. در رویکردهای جمعی ویژگی‌های فضاهای عمومی و مکان ارتباطات اعضای اجتماع را عنصری فعال در مواجهه با ترومای جمعی می‌دانند.

در چنین رویکردی نه فقط وضعیت از هم‌گسیخته‌ی روانی و ذهنی فرد، بلکه گسستگی پیوندهای اجتماعی نیز به عنوان عامل مهمی در شکل‌گیری ترومای جمعی مورد توجه قرار می‌گیرد. رویکردهای جمعی برای التیام تروما اغلب به دنبال خلق فعالیت‌های دسته‌جمعی هستند که امکان بازگویی و بازسازی اتفاقات تروماتیک را فراهم می‌کنند. این فعالیت‌های دسته‌جمعی می‌توانند در قالب کار هنری، نمایشی، تاریخ شفاهی، و ضبط شهادت افراد حاضر باشند.

از میان رویکردهای مختلف مواجهه با تروماهای جمعی، ساول روش و ممارست خود را «خانواده‌-محور» می‌نامد و در توضیح آن می‌گوید اینکه هر خانواده پس از فاجعه‌ای جمعی و سیاسی چطور با گذشته کنار بیاید، تأثیر بسیار چشمگیری بر اعضای آن خانواده، و به‌تبع بر کل جامعه دارد. 

ساول برای ایجاد پیوندهای جدید میان اعضای خانواده روش روایت‌کردن جمعی (collective narration) را پیشنهاد می‌دهد. روایت‌کردن جمعی یعنی افراد به کمک همدیگر تکه‌‌های خاطرات و تجربیات تلخ گذشته خود را کنار هم قرار می‌دهند و امکان می‌یابند تا فاجعه‌ای را که بر آنها رفته از طریق گفتگو و بحث با یکدیگر بازسازی و بازگویی کنند. ساول کارکرد این رویکرد را در بستر وضعیت خانواده‌های بازمانده در جنگ کوزوو توضیح می‌دهد. 

کوزوو پس از جنگ: ترویج تاب‌آوری در خانواده و جامعه 

بنا بر گزارش‌های موجود می‌توان تخمین ‌زد که بیش از ده‌هزار آلبانیایی در جریان جنگ کوزوو کشته شدند. بنا بر برخی آمارها ۶۲‌ درصد از جمعیت این جغرافیای ستم‌دیده تجربه‌ی مواجهه با مرگ داشتند، ۴۹‌ درصد قربانی شکنجه بودند، ۲۶‌درصد شاهد مرگ یکی از اعضای خانواده‌شان بودند و ۴‌ درصد در شرح تجربیاتشان گفتند که هدف سوء‌استفاده جنسی بوده‌اند. 

پس از جنگ، جمعیت‌های بین‌المللی سلامت روان، گروه‌های سیار متعددی را به کمک خانواده‌هایی فرستادند که در جریان قتل‌عام‌ها شدیدترین آسیب‌ها را متحمل شده بودند. ساول در شرح یکی از این موارد امداد، از پدری ۸۳‌ ساله به نام آونی می‌نویسد که همسر، برادر، و دو پسرش به قتل رسیده بودند و اجسادشان سوزانده شده بود.

یکی از درمانگران امداد به آونی پیشنهاد می‌‌کند تا با نوه‌های خود راجع به تجربیاتش صحبت کند. آونی پیشنهاد را پذیرفت و از آن به بعد بارها با نوه‌هایش راجع به آنچه بر سرشان رفته است صحبت کرد. 

آونی در این صحبت‌ها تلاش می‌کرد روی ارزش‌های خانوادگی‌شان تأکید کند، به‌ویژه که کودکانِ دو پسر کشته‌شده‌ی آونی در رویای انتقا‌م‌گیری بودند. این دیدارها و گفتگوها باعث شد که ذهن این کودکان بر راه‌ها و رویاهای دیگری گشوده شود. این دیدارها همچنین به آونی و باقی اعضای بازمانده‌ی خانواده کمک کرد تا قدری بر درد فقدان عظیم‌شان فایق آیند.

فشار روانی پس از جنگ فقط به سوگ قربانیان ختم نمی‌شد. ساول از زنانی می‌نویسد که در طول جنگ همسران خود را از دست داده بودند و عمدتاً از سوی خانواده شوهرانشان تحت فشار بودند که فرزندانشان را پیش آنها بگذارند و خودشان به خانه‌ی پدری‌شان بازگردند. این عمل، که درد از‌دست‌دادنِ کودکان را به رنج فقدان همسر اضافه می‌کرد، برای زنان به‌شدت اضطراب‌آور بود، و باعث تنش و درگیری‌های بسیاری در خانواده‌ها می‌شد. 

ساول، به عنوان عضوی از یکی از گروه‌های امداد، به چند تن از این زنان پیشنهاد کرد که تلاش کنند به همراه اعضای خانواده آنچه را که اتفاق افتاده بود بازگو و بازسازی کنند و در این گفتگوها بکوشند آینده‌ای را ترسیم کنند که در آن در کنار هم زندگی خواهند کرد. آنها در این گفتگوها به این می‌پرداختند که آیا در چنین آینده‌ای فرزندان باید پیش مادرانشان باشند؟ آیا در موقعیت کنونی‌شان سنت بازگشت زن به خانواده‌ی پدر پس از مرگ همسر همچنان موجه و مشروع بود؟ هرچند که پاسخ‌ها مطلوب همه نبود، اما رسیدن به یک روایت مشترک به اعضایی که داغ مشترک داشتند امکان می‌داد پیوندهای جدیدی با یکدیگر برقرار کنند که بر پایه‌ی مشترکات آنها ساخته شده بود. 

چه کسی لایق زنده‌ماندن است؟

کسانی که چنین تروماهایی از سر گذرانده‌اند اغلب احساس می‌کنند لیاقت زیستن را ندارند و بهتر بود همراه ازدست‌رفتگان طعمه‌ی مرگ می‌شدند. ذهن و روان بازماندگان معمولاً چنان در گذشته قفل شده که مجالی برای فکر‌کردن به آینده نمی‌دهد. ساول می‌گوید در دوران پس از جنگ یا دیگر فجایع که انسان‌ها تجربیاتی سهمگین و دردناک را با خود به دوش می‌کشند، زنده‌‌نگه‌داشتن امید امری ضروری محسوب می‌گردد زیرا این امید است که می‌تواند افراد را به آینده‌ی پیش‌ رو معطوف کند. 

یکی از فعالیت‌هایی که ساول برای تقویت امید و چشم‌داشتن به آینده بر آن تمرکز می‌کند مراقبت از کودکان است. ساول می‌گوید در صحبت‌های خانواده‌ها، هروقت اشاره‌ای به آینده می‌شد، پشت سرش حرف به بچه‌ها می‌کشید. بچه‌ها همیشه بالاترین اولویت را داشتند و، از این بابت، فراهم‌کردن شرایط مثبت برای آنها منبع انگیزه و توانمندی والدین بود. آنها هر رنجی را برای آسایش فرزندان خود تحمل می‌کردند؛ حتی رنج زندگی زیر سایه‌ی مرگ در سرزمینی که هر لحظه ممکن است نظامیان صرب از راه برسند و مرگ دیگری را رقم بزنند. 

فصل مشترک تمام این فعالیت‌ها تقویت پیوندهای خانوادگی و اجتماعی در جهت افزایش تاب‌آوری جامعه بود. سلسله‌اقداماتی که با هدف ارتقای تاب‌آوری در کوزوو انجام شد به بسیاری از خانواده‌ها کمک کرد تا بر کشمکش‌های خانوادگی پس از فاجعه، انزوا، شرم، و ناامیدی غلبه کنند. انتشار گزارش‌های متعدد نشان از بهبود راهبردهای مقابله با تروما، کاهش ترس در اعضای خانواده، افزایش اجتماعی‌شدن اعضا، ارتقای کیفیت زندگی، و افزایش امید داشت.

موفقیت این اقدامات روی نظام سلامت روان کوزوو تأثیر چشمگیر داشت و منجر به راه‌اندازی روند کارآمدتری برای بهبود وضعیت روانی جامعه شد؛ روندی که از ارکانش برقراری گفتگو، بازگویی گذشته به شیوه‌ی جمعی، تقویت امید و میل به ادامه‌ی زندگی در میان بازماندگان جنگ بود. 

در همین راستا، دولت کوزوو برنامه‌ی آموزشی‌ای برای متخصصان سلامت روان ترتیب داد که محورش ایجاد تاب‌آوری در برابر اضطراب روانی در خانواده‌ها بود. تلاش برنامه این بود که دانش «عملی و محلی» خانواده‌ها با «دانش علمی» مطالعات سلامت روان ترکیب شود تا متخصصان بتوانند توانایی‌های مختلف خانواده‌های بازمانده را تقویت کنند. برای رسیدن به این هدف، رویکرد راه‌حل‌محوری معرفی شد که به جای تأکید بر مشکلات، بر نقاط قوت فرد و خانواده تمرکز می‌کرد. 

افراد در این رویکرد با تکیه بر جنبه‌های از‌یادرفته‌ی زندگی‌شان تلاش می‌کردند به توانایی‌‌های سابق دست پیدا کنند تا دوباره احساس خودکارآمدی کنند. یعنی به قضاوتی مثبت راجع به خودشان برسند که قبلاً بر حسب آن توانایی تصمیم‌گیری برای آینده و اجرای تصمیماتشان را داشتند. با افزایش حس خود‌کارآمدی، افراد هنگام توصیف تجربیات گذشته احساس تسلط بیش‌تری بر امور می‌کردند و از ملال و رنج‌شان کاسته می‌شد. 

ساول می‌گوید در شرایط پس از فاجعه، کوچک‌ترین اتفاق ناگوار می‌تواند سیلی از تأثیرات منفی را به بار بیاورد. مثلاً در دوران پس از جنگ کافی‌ست گلوله‌ای شلیک شود تا با تکثیر ترس، تمام خاطرات جنگ برای شمار زیادی از مردم تداعی شود. هیچ‌کس این صدای دلهره‌آور را نمی‌خواهد اما هر تداعی می‌تواند فرصتی برای گفتگوی جمعی ایجاد کند و همین گفتگو خود مجالی برای بازگویی واقعه‌ای در گذشته پیش می‌آورد که هنوز کامل بیان نشده و روایت کامل آن مستلزم حضور همه‌ی کسانی است که شاهد آن واقعه بودند. 

ساول می‌گوید: «صدای شلیک آزارمان می‌دهد؟ پس بیایید در موردش صحبت کنیم. صدای انفجاری در دوردست یادآور مرگ یک عزیز است؟ بیایید خاطراتش را کنار همدیگر بازگو کنیم.»

جک ساول مدیر برنامه‌ی بین‌المللی مطالعه‌ی تروما و استاد سابق روانشناسی در دانشکاه نیویورک است. آنچه می‌خوانید گزارش مختصری است از دو منبع زیر:

Saul, Jack. “Introduction Collective Trauma, Resilience, and Recovery.” Collective Trauma, Collective Healing: Promoting Community Resilience in the Aftermath of Disaster. Routledge, 2022.

Saul, Jack. “Promoting Family and Community Resilience in Post-War Kosovo.” Collective Trauma, Collective Healing: Promoting Community Resilience in the Aftermath of Disaster. Routledge, 2022.

رویکرد جمعی به تروماهای سیاسی به جای تمرکز بر درمان انفرادی به دنبال خلق فعالیت‌های دسته‌جمعی است که در آنها امکان بازگویی و بازسازی اتفاقات تروماتیک فراهم می‌شود. این بازگویی جمعی از طریق شکل‌دادن به یک تاریخ و هویت مشترک پیوندهای عمیقی میان اعضای جامعه می‌سازد و تاب‌آوری و امید در کل اجتماع را افزایش می‌دهد
پس از جنگ کوزوو امدادگران برای کمک به خانواده‌های شاهد قتل و خشونت از روش «روایت‌گری جمعی» استفاده کردند. اعضای خانواده تکه‌‌های خاطرات خود از تجربیات تلخ گذشته را در کنار هم قرار می‌دادند تا فاجعه‌ای که بر آنها رفته را از طریق دیالوگ و بحث با یکدیگر بفهمند