بسیاری از نظامهای اقتدارگرا در چند دههی اخیر تمایل داشتهاند تا برخی مناسک دموکراسی، از جمله برگزاری انتخابات، را به نمایش بگذارند. انتخاباتی که این نظامهای اقتدارگرا برگزار میکنند، عادلانه و کاملاً رقابتی نیست: یا تصمیم از قبل گرفته شده و یا تنها گزینههایی معدود، که معتمد نظام هستند، اجازهی رقابت پیدا میکنند. همپای این انتخابات موضوع تحریم هم به پای ثابت بحثهای سیاسی در همهی نادمکراسیها در اقصی نقاط جهان از اتیوپی و مصر تا کوزوو و ونزوئلا بوده است. اما آیا تحریم انتخابات واقعاً ثمربخش است؟ آیا نیروهای اپوزیسیون میتوانند با تحریم انتخابات به دستاورد مشخصی برسند، یا برعکس، تحریمها موجب تضعیف زیرساختهای انتخاباتی موجود و امید به هرگونه تغییر تدریجی میشوند؟
یان اسمیت، استاد علوم سیاسی و روابط بینالملل در دانشگاه سنتمری، از معدود پژوهشگرانی است که به بررسی و مقایسهی تطبیقی دادههای تجربی از موارد تحریم انتخابات در رژیمهای هیبرید پرداخته است. رژیمهای هیبرید (hybrid regimes) که حکومتهای اقتدارگرای انتخاباتی نیز خوانده میشوند، نظامهای سیاسی دورگه یا بینابینی هستند که باطن اقتدارگرایانه یا استبدادی خود را با ظواهری از دموکراسی نظیر انتخابات تلفیق میکنند. اسمیت با گردآوری مجموعهای از داده از رژیمهای هیبریدی در سراسر جهان بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۶ میلادی تأثیر تحریم انتخابات بر این حکومتها را بررسی میکند. او همچنین تأثیرات تحریم و مشارکت در انتخابات بر دموکراتیزاسیون در رژیمهای هیبریدی را تحلیل میکند. مهمترین یافتهی این مقاله این است که تحریم انتخابات به تسریع در تحول رژیمهای هیبریدی کمک میکند اما لزوماً به دموکراسی نمیانجامد و لزوماً هم موجب افزایش سطح رقابت در حکومت بعدی نمیشود. در عین حال، برخلاف ادعاهایی که نگران هستند تحریم انتخابات منجر به تضعیف اصل انتخابات به عنوان یک نهاد دموکراتیک شود، پژوهش اسمیت نتیجه میگیرد که تحریم فرایند انتخاباتی را متزلزل نمیسازد و سنت رجوع به صندوق رأی همچنان میتواند باقی بماند.
انتخابات در حکومتهای هیبریدی
پژوهشها دربارهی رژیمهای هیبریدی اغلب بر سر این موضوع توافق دارند که این رژیمها در زمینهی رفتار و رقابت سیاسی منصفانه عمل نمیکنند. اما در عین حال، سطح فشار و سرکوب نیز در این رژیمها، به غیر از موارد اضطراری، پایین است. نخبگان حاکم تمایلی به سرکوب آشکار ندارند و همانند دموکراسیهای معمول ترجیح میدهند نشان دهند که به خاطر محبوبیت مردمی در قدرت هستند. اما در صورت لزوم آمادهاند تا انتخابات را دستکاری کند مبادا که نیروهای سیاسی رقیب به قدرت برسند.
اهداف نخبگان حاکم و اپوزیسیون در حکومتهای اقتدارگرای انتخاباتی را میتوان در قالب یک معادلهی قدرت و اصلاح دید که هدف نهایی آن کسب ظرفیت تغییر قواعد بازی انتخاباتی است. گروههای اپوزیسیون و نیز جناحهای حاکم میتوانند از بازی انتخابات برای تغییر یا تعیین مسیر و مناسبات سیاسی استفاده کنند که به نوبهی خود میتواند به هر گروه یا جناحی امکان کسب یا حفظ کنترل بر قواعد بازی را بدهد.
ابزارهایی که نظامهای اقتدارگرای انتخاباتی انتخاب میکنند، به عوامل مختلفی، از جمله به ماهیت حکومت و سطح رقابت، بستگی دارد. برخی از این حکومتها آنقدر نامحبوب هستند که میدانند هرگز برندهی انتخابات منصفانه نخواهند بود، اما برخی دیگر آن اندازه محبوب هستند که بتوانند در بیشتر مواقع، در انتخابات منصفانه پیروز شوند، در باقی موارد هم با استفاده از برخی تاکتیکهای نامنصفانه میتوانند از نتایج غیرمنتظره جلوگیری کنند.
حکومتهای اقتدارگرای محبوب نیاز ندارند به طور مرتب از ابزارهای سرکوبگرانه استفاده کنند و میتوانند نتیجهی مطلوب را با رفتاری شبیه به احزاب سیاسی دموکراتیک هم به دست آورند. تفاوت اصلی رفتار انتخاباتی این حکومتها با احزاب دموکراتیک این است که به جای پذیرش شکست، انتخابات را طوری مهندسی یا دستکاری میکنند تا تضمینکنندهی نتیجهی مطلوبشان باشد. وقتی رژیمهای هیبریدی دست به سرکوب در سطوح بالاتری میزنند، با این ریسک مواجه میشوند که اتفاقاً مطالبهی عمومی برای اصلاحات دموکراتیک بیشتر شود، و اپوزیسیون فعالانهتر به بسیج مردمی و اعتراض علیه حکومت بپردازد. رژیمهای هیبریدی میتوانند از مجموعهای از تاکتیکها برای ماندن در قدرت استفاده کنند؛ از جمله، حفظ برخی مناصب کلیدی به شکل انتصابی، خرید رأی، تهدید رأیدهندگان، تقلب در انتخابات، و حذف نیروهای اپوزیسیون یا ایجاد شکاف بین آنها به حدی که نتوانند در انتخابات پیروز شوند.
طول عمر رژیمهای هیبریدی یک اندازه نیست. برخی از این حکومتها کمتر از یک دورهی انتخابات دوام دارند، برخی دیگر دههها عمر میکنند و بین دموکراسی و اقتدارگرایی کامل نوسان میکنند. برخی دیگر هم بهتدریج به سوی دموکراسی گذار میکنند. ویلیام کِیس، استاد علوم سیاسی در دانشگاه هنگکنگ، در پژوهش خود مدلی را ارائه میکند که در آن ظرفیتهای زمامداری به همراه قدرت سرکوب دو مؤلفهی اصلی در میزان دوام رژیمهای هیبریدی به شمار میروند. این رژیمها معمولاً ثبات دارند مگر با یک شوک از بیرون مواجه شوند، در آن صورت یا باید از سرکوب بیشتر استفاده کنند و یا مهارتهای بیشتری برای دغلکاری از خود بروز دهند تا دوام بیابند.
توازن نسبی بین قدرت اپوزیسیون و مهارتهای حکومت در دستکاری (manipulation skills) مسیر پیش رو را مشخص میکند: حکومتهایی که مهارتهای دغلکاری پیشرفتهتر و ظرفیت بیشتر و بالاتری در دستکاری انتخابات دارند در شکل فعلی خود باقی میمانند، حتی اگر نیروهای اپوزیسیون قدرتمند باشند. برای حکومتهای اقتدارگرای کمعُرضه که مهارت اندکی در دستکاری انتخابات دارند، داستان فرق میکند: اگر نیروهای اپوزیسیون قدرتمند باشند، این حکومتهای کمعرضه به سوی دموکراسی حرکت میکنند، اما اگر اپوزیسیون ضعیف باشد، برعکس، این حکومتها به سمت اقتدارگرایی کامل حرکت میکنند.
حکومتهای اقتدارگرای پرزور، بهخصوص حکومتهای نظامی، گاه ممکن است در محاسبهی قدرت مخالفان خطا کنند، اما اغلب میتوانند با بازگشت به اقتدارگرایی حکومت را حفظ کنند. اما حکومتهای اقتدارگرایی که فردمحور و یا حزبمحور هستند بیشتر احتمال دارد که در نتیجهی مهندسی ضعیف انتخابات، قدرت را به اپوزیسیون ببازند.
ارزیابی تصمیم به تحریم انتخابات
ارزیابی مشارکت یا تحریم انتخابات توسط احزاب اپوزیسیون به عوامل مختلفی بستگی دارد. آندریاس شِدلر، یکی از پژوهشگران برجستهی این حوزه، نشان میدهد که تصمیم به تحریم و یا دیگر فرمهای اعتراض به انتخابات، حاصل سه فرایند متمایز هستند: نخست، شاخصی از کاهش مشروعیت حکومت به دلیل دستکاریهای متعدد و مدام در فرایند سیاسی؛ دوم، محاسبات اپوزیسیون از میزان تواناییاش برای تأثیرگذاری در نتایج فرایند انتخاباتی؛ و سوم، محاسبات اپوزیسیون در مورد اینکه اعتراض تا چه حد موجب تضعیف توانایی حکومت در دستکاری در انتخابات میشود.
تصمیم به تحریم انتخابات معمولا زمانی گرفته میشود که یا مهمترین و غالبترین جناح در بین اپوزیسیون، و یا ائتلافی از جناحهای اپوزیسیون، باور داشته باشند که در انتخابات پیروز هستند و تقلب و دستکاری حکومت در انتخابات تنها مانع پیروزیشان است، و همچنین تمایل داشته باشند که هزینههای پیشبرد راهبرد تحریم را به گردن بگیرند. در این شرایط، تحریم انتخابات نمایانگر پذیرش شکست در بازیِ کوتاهمدت انتخابات در جهت افزایش امکان موفقیت در بازی بلندمدت نیل به انتخابات منصفانهتر است. البته در برخی موارد، احزاب اپوزیسیون برای پنهانکردن ضعفهای سازمانی خود از تحریم انتخابات استفاده میکنند. این احزاب میدانند که اگر در انتخابات شرکت کنند، شکست خواهند خورد، بنابراین تصمیم میگیرند با تحریم انتخابات وجههی خود را حفظ کنند.
نتایج تحریم انتخابات
تحریم بخشی از پازل بزرگتر انتخابات در رژیمهای هیبریدی است و تأثیرات مهمی دارد. دادههایی که اسمیت گردآوری کرده شامل ۶۳۹ دورهی انتخابات در رژیمهای هیبرید در بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۶ میلادی است، از این میان، ۱۶درصد شاهد تحریم منسجم و گسترده بودهاند، به این معنی که اکثر نیروها و جناحهای اپوزیسیون در تحریم مشارکت داشتهاند. در خلال همین سالها، ۲۰۹ مورد تحول رژیم (regime transition) اتفاق افتاده که ۳۴ مورد پس از حداقل یک تحریم منسجم و گسترده بوده است. [اسمیت در پژوهش خود به تحریمهای ناقص یعنی تحریمهایی که یک گروه یا بخش کوچکی از اپوزیسیون در آن نقش دارد نپرداخته است.] پژوهش نشان میدهد که تحریم انتخابات احتمال تغییرات در کوتاهمدت را بهشدت کاهش میدهد. اما در بلندمدت، اگر تحریم منسجم و گسترده باشد، به تضعیف نیروی حاکم میانجامد و احتمال اینکه نیروهای حاکم در انتخابات آینده شکست بخورند بهمراتب افزایش پیدا میکند. علاوه بر این، تحریم انتخابات هیچ تأثیر روشنی بر ریسک فروپاشی حکومت ناشی از شیوههای خشونتآمیز ندارد اما تأثیرات روشنی بر احتمال تغییر نظام انتخاباتی دارد.
یافتهی دیگر پژوهش اسمیت این است که تحریمهای مؤثر میتوانند مشروعیت نیروهای حاکم را در انتخابات آینده کاهش دهند اما مشروعیت انتخابات به عنوان مسیر گذار را کاهش نمیدهند. برخلاف برخی ادعاها که تحریم موجب تضعیف انتخابات، به عنوان یک نهاد دموکراتیک، میشود، پژوهش اسمیت نشان میدهد که تحریمهای مؤثر لزوماً فرایند انتخابات را تخریب نمیکنند. در عین حال، تحریم ممکن است برای دموکراسی نیز سودمند نباشد چرا که احزاب اپوزیسیون زمانی که خارج از حکومت هستند، به دنبال انتخابات منصفانهتر هستند اما زمانی که در انتخابات پیروز میشوند، انصاف لزوماً جزو اولویتهای آنها نخواهد بود. اتفاقاً در برخی مواردی که تحریم انتخابات به تغییر رژیم انجامیده، نیروهای جدیدی که به قدرت میرسند، نسبت به نیروهای قبلی، سطح پایینتری از انصاف را در انتخاباتی که برگزار میکنند به کار میبرند.
اسمیت معتقد است که نیروهای اپوزیسیونی که انتخابات را تحریم میکنند، درگیر نوعی بازی دومرحلهای هستند: «آنها احتمال تقسیم قدرت [با نیروی حاکم] در زمان حال را فدای امکان بهدستگرفتن قدرت در زمان آینده میکنند» انتظاری که بسیاری از نیروهای اپوزیسیون از تحریم دارند لزوماً نیل به دموکراسی نیست، بلکه دستیابی و تثبیت قدرت خودشان در آینده است.
برخی دیگر از یافتههای پژوهش اسمیت در مورد رژیمهای هیبریدی نیز جالب است. از آن جمله اینکه فشارهای بینالمللی تأثیر روشنی بر فروپاشی رژیمهای هیبریدی ندارند. رژیمهای هیبریدی که بقای خود را مدیون صندوق رأی هستند به دست صندوق رأی از بین میروند و رژیمهای هیبریدی که به ضرب زور و شمشیر زندهاند، با خشونت هم براندازی میشوند. حکومتهایی که از سرکوب کمتری استفاده میکنند، بیشتر احتمال دارد که با انتخابات متحول شوند و حکومتهایی که بیشتر سرکوب میکنند بیشتر احتمال دارد که با روشهای دیگر سقوط کنند. تحریم انتخابات در حکومتهای اقتدارگرای صندوقمحور جواب میدهد و نه در حکومتهای شمشیربهدست! تحریم انتخابات در این موارد معمولاً به فرایند تغییر در قوهی مجریه در رژیم هیبریدی منجر میشود؛ این فرایند گاهی به عقبگرد یا سقوط دولت و در موارد بسیار کمشماری (مانند مجارستان پس از تحریم انتخابات در سال ۱۹۹۰) به دموکراتیزاسیون منتهی میشود. در مواردی هم مانند الجزایر (۱۹۹۱) و لسوتو (۱۹۸۵) تحریم انتخابات در رژیم پُرزوری اتفاق افتد که واکنشش افزایش اقتدارگرایی و سرکوب بود. در موارد دیگری مانند هائیتی (۲۰۰۲) تحریم انتخابات منجر به یک دورهی آشوب و بینظمی سیاسی شد.
چنانکه اسمیت نتیجه میگیرد، انتخابات در سقوط رهبران رژیمهای اقتدارگرای هیبریدی نقش دارند اما لزوماً به دموکراسی منتهی نمیشود. اسمیت بر اساس برخی شواهد حدس میزند که شرکت در انتخابات گاه میتواند کمک بیشتری به هدایت گذار از نظامهای هیبریدی به سوی دموکراسی بکند.