دوگانگی ذاتی نهفته در نظامهای ترکیبی برای گروههای احزاب مخالف حکومت همواره دردسرساز است چراکه حکومت از طرفی میخواهد با برگزاری انتخابات رقابتی، ظاهری از دموکراسی را به نمایش بگذارد و از سوی دیگر، پیروزی خود را هم تضمین کند. در چنین موقعیتی، گروههای مخالف همواره در معرض این سؤال قرار دارند که آیا مشارکت در این انتخابات برای آنها هم ارزشی دارد؟
علی ریاض استاد علوم سیاسی دانشگاه ایلینوی به سویههای مختلف موضوع تحریم انتخابات در نظامهای اقتدارگرای ترکیبی پرداخته و با تمرکز بر نمونهی بنگلادش در دههی ۲۰۱۰ نشان داده است که حکومت اقتدارگرای انتخاباتی میتواند به نحوی از ابزار انتخابات بهره ببرد که چه مشارکت و چه تحریم انتخابات، به ضرر مخالفان تمام شود.
در زیر، ابتدا به تحلیل کلی ریاض از وضعیت انتخابات در اقتدارگراییهای ترکیبی میپردازیم و سپس به آنچه میپردازیم که به روایت ریاض در بنگلادش گذشت.
رأیگیری یا انتخابات؟
نظامهای اقتدارگرای انتخاباتی همزمان واجد ویژگیها و نهادهای اقتدارگرا و دموکراتیکاند. این نظامها انتخابات منظم و حتی چندحزبی برگزار میکنند، اما معیارهای حداقلی لیبرال-دموکراتیک را در آن به گونهای سیستماتیک نقض میکنند. به عبارتی، اقتدارگرایی انتخاباتی توهم دموکراسی چندحزبی را در سطوح محلی و ملی به مردم القاء میکند، در حالی که کارکرد انتخابات را از بین میبرد چراکه انتخابات چنان در معرض مداخله و دستکاری دولت است که عملاً ارزش خود را از دست میدهد. نمونههای این نظامها زیادند. مثل، الجزایر که از زمان انتخابات ملغاشدهی سال ۱۹۹۱ — که جبههی نجات اسلامی تقریباً در آن برنده شده بود — دوازده مرتبه انتخابات برگزار کرد یا ونزوئلای هوگو چاوز که در آن هفده انتخابات و رفراندوم برگزار شد و چاوز، به جز یک استثناء، همهی رقابتها را برد.
تحقیقات دربارهی عمر نظامهای ترکیبی نشان داده که گرچه این گونه نظامها بیشتر از دموکراسیها مستعد بیثباتی سیاسی هستند، اما آنها نه ذاتاً ناپایدارند و نه عمر کمتری نسبت به دیگر نظامهای سیاسی دارند. شصتوشش مورد از نظامهای ترکیبی که در فاصلهی سالهای ۱۹۷۲ تا ۲۰۱۰ ظهور کردند، دستکم ۱۰ سال عمر کردند و ۲۲ مورد از این نوع نظامها تا بیست سال دوام آوردند. یک دلیل مهم تداوم این نظامها استفادهی موفقیتآمیزشان از نهادهای دموکراتیک مانند انتخابات برای دستیابی به اهداف سیاسیشان بوده است.
نگاهی گذرا به برخی از نظامهای ترکیبی، که انتخابات را به طور منظم برگزار کردهاند، نشان میدهد که انتخابات لزوماً به عنوان مکانیزم ارتقاءدهندهی دموکراسی عمل نکرده است (جدول). بلکه، نظامهای ترکیبی از رهگذر انتخابات رهبرانی پوپولیست و جنجالی تولید کردهاند که تمایل زیادی به شیوهی مملکتداری مستبدانه داشتهاند.
چه انتخابات را تمهید رهبران اقتدارگرا برای افزایش طول عمر حکومت بدانیم و چه فرصتی در اختیار مخالفان برای دموکراتیککردن نظام سیاسی، نباید از کارکردهای خُردتر اما مهم آن غافل شویم. در اقتدارگراییهای انتخاباتی، انتخابات سازوکاری برای ارتقای عملکرد مدیران است. نگرانی نسبت به ازدسترفتن صندلی قدرت در انتخابات بعدی میتواند تا حدی باعث تلاش آنها برای کارآمدی بیشتر شود.
انتخابات باعث تجدید پیمان بین حکومت و گروههای وفادار میشود و ظرفیتی برای مدیریت روابط با نخبگان و همچنین خالیکردن فشار انباشتهی نارضایتیهای مردم در اختیار حاکمان قرار میدهد. انتخابات رقابتی مشروعیتاقتدار دولتی را ارتقاء میدهد و سطحی از رقابت برای گزینش نامزدهای مناصب دولتی را فراهم میآورد.
برخی استدلال میکنند که اپوزیسیون از طریق شرکت در انتخابات میتواند موجب تغییراتی شود یا از «بزنگاههای انتخاباتی» بهره ببرد. برخی دیگر هم بر این باورند که اینها به همان اندازه که در نظامهای استبدادی کارآمدند، میتوانند به پاسخگویی نظامهای ترکیبی هم منجر شوند.
البته حضور جریانهای مخالف در صحنهی انتخابات بینتیجه هم نیست. اپوزیسیون میتواند از طریق حضور در انتخابات با واداشتن دولت به سرکوب کارزارها و دستکاری نتایج ضعف اقتدارگرایی را آشکار سازد. شرکت در انتخابات است که مخالفان را قادر میسازد نشان دهند که قدرت حکومت بر تحدید آزادیهای سیاسی و دستکاری انتخاباتی بنا شده است. از طریق کارزارهای انتخاباتی است که مخالفان می توانند با رأیدهندگان ارتباط برقرار کرده و امکان برپایی اجتماعات و سخنرانی پیدا کنند.
مطالعات مختلف گویای این واقعیت هستند که از دههی ۱۹۹۰ به بعد، نظامهای ترکیبی هرچه بیشتر مخالفان را از طریق سرکوب آسیبپذیر کردهاند. این باعث شده است که انتخابات به نمایشی تمامعیار بدل شود و این نهاد دموکراتیک از اصل خود فاصله بگیرد. اشکال مختلف نظامهای اقتدارگرا، به جز نظام اقتدارگرای بسته، نهادهای دموکراتیک را به مثابهی ابزاری برای کسب قدرت و اعمال سلطهی سیاسی به کار میگیرند.
از همین رو، چنین نظامهایی سعی میکنند تا انتخابات را به رویدادی پرمخاطب بدل کرده و، چه این انتخابات عادلانه باشد و چه یک مناسک غیررقابتی، مشروعیت سیاستهای اعمالشده توسط حزب حاکم را که از خلال پیروزی در انتخابات به دست میآید، ارتقاء دهند. تجربهی اکثر حکومتهای اقتدارگرای انتخاباتی نشان میدهد که این نظامهای ترکیبی، انتخابات را نه به چشم ابزاری برای نمایندگی بیشتر شهروندان، بلکه به عنوان سازوکاری برای تعمیق و تداوم اقتدارگرایی میبینند.
مخالفان و تحریم انتخابات
استفاده از ابزار تحریم انتخابات در مقام راهبردی سیاسی در جهان درحالتوسعه افزایش چشمگیری داشته است. در فاصلهی سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۲، ۱۴ درصد از انتخاباتهای چندحزبی تحریم شدهاند. این میزان، از اواخر دههی ۱۹۹۰ تا اوایل دههی ۲۰۰۰ نسبت به دهسالهی قبل از آن رشد داشته است. میانگین این تحریمها تا دههی ۱۹۹۰ تنها ۱۰ درصد بود، اما در اواخر دههی مذکور تا ۲۰۰۰ به میانگین ۱۸ درصد افزایش یافت. در مجموع ۱۳ درصد از کشورهای جهان و ۱۶ درصد از کشورهای درحالتوسعه شاهد پدیدهی تحریم انتخاباتی بودهاند. (منبع آمارها)
با این حال، مطالعات اندکی دربارهی اثربخشی تحریم و بهویژه تأثیر آن بر تداوم حکومتها انجام گرفته است. بعضی از محققان بر عدم اثربخشی تحریمهای انتخاباتی تأکید داشتهاند. مثلاً اینکه استدلال کردهاند که تحریم انتخابات در برخی کشورهای آمریکای لاتین و شمال آفریقا حتی موجب طولانیشدن حکومت استبدادی هم شده است.
بررسی ۲۶۴ نظام سیاسی در ۱۰۷ کشور، شامل انواع نظامهای ترکیبی، در فاصلهی سالهای ۱۹۸۱ تا ۲۰۰۶ ما را به این نتیجه میرساند که تحریم گسترده میتواند در شرایط انتخابات ناعادلانه نقشآفرین باشد. تحریم، از یک طرف، میتواند شانس، هرچند اندک، تغییر از خلال انتخابات را کاهش دهد. اما از این ظرفیت هم برخوردار است که با کنارهگیری از میدان رقابت ناعادلانه که از پیش تقریباً نتیجهاش معلوم است، انتخابات را به نمایشی کماعتبار و رقابتی بیرقیب تبدیل کند.
احزاب مخالف بنگلادش و تحریم انتخابات
علی ریاض برای بررسی مشخصتر تأثیرات تحریم انتخابات بر وضع اقتدارگرایی انتخاباتی به تحریم انتخابات بنگلادش از سوی حزب عمدهی مخالف این کشور یعنی «حزب ملّیگرای بنگلادش» پرداخته و میگوید تصمیم این حزب برای شرکت در رقابت انتخاباتی سال ۲۰۱۸ این کشور اشتباه بود چون نه شرایط سیاسی و نه وضعیت سازمانی حزب برای ورودش به چنین رقابتی مطلوب نبود و تجربهی شرکت در انتخاباتهای محلی هم امیدبخش نبود.
با وجود این، ریاض میپرسد آیا حزب ملیگرای بنگلادش انتخاب دیگری هم داشت؟ تجربهی تحریم انتخابات سال ۲۰۱۴ تأثیر منفی زیادی بر حزب ملیگرای بنگلادش گذاشته بود. ریاض بر پایهی این دو تجربه میخواهد نشان دهد که برگزاری انتخابات در اقتدارگراییهای ترکیبی، بیش از آنکه فرصتی برای مخالفان باشد، ابزاری برای تحکیم حکومت است.
پس از دو دهه سیطرهی اقتدارگرایی نظامی و مدنی در بنگلادش، روند برقراری دموکراسی از سال ۱۹۹۱ آغاز شد. در ابتدا، وجوه مختلفی از دموکراسی انتخاباتی پذیرفته شد. با این حال، طی دو دههی بعدی کیفیت دموکراسی رو به زوال گذاشت و بنگلادش تبدیل به اقتدارگرایی انتخاباتی شد. ریاض میگوید انتخابات دستکاری شدهی ۲۰۱۴ که از سوی همهی احزاب مخالف تحریم شد، راه را برای واژگونکردن دموکراسی هموار کرد.
ریاض میگوید در واقع حکومت حزب عوامی لیگ بنگلادش به رهبری شیخ حسینه منتظر بود که حزب ملیگرا و بقیهی مخالفان انتخابات را تحریم کنند و بر همین اساس برنامه ریخته بود. حکومت وقت بنگلادش هم مانند دیگر اقتدارگراییهای انتخاباتی برای اینکه سیطرهی خود بر قدرت را تضمین کند، میخواست انتخابات را از ظرفیتهای دموکراتیک تهی گرداند. در واقع، نه در اصول و ملحقات قانون اساسی بنگلادش تمهیدی جدی برای جلوگیری از دستکاری در انتخابات لحاظ شده بود و نه دادگاه قانون اساسی این کشور امکان و توانایی جلوگیری از چنین دستکاریهایی را داشت.
از سوی دیگر، از همان سال ۱۹۹۱، به دلیل تحریمهای متوالی انتخابات از سوی مخالفان، مواد قانون اساسی که استقلال اعضای پارلمان را محدود میکرد، و ساختار کمیتههای ناظر متعدد بر پارلمان، تأثیرگذاری پارلمان بنگلادش محدود شد؛ هرچند کارکردهای نظارتی خود را تا حدی حفظ کرد.
با نزدیکشدن زمان برگزاری انتخابات سال ۲۰۱۸، بحث بر سر اینکه مخالفان و خصوصاً حزب ملیگرا شرکت میکنند یا مانند سال ۲۰۱۴ تحریم میکنند بالا گرفت. از فردای انتخابات ۲۰۱۴، بسیاری از تحلیلگران به انتقاد از تصمیم حزب ملیگرا برای تحریم انتخابات پرداخته بودند.
پیش از انتخابات ۲۰۱۴، بسیاری از مخالفان خواهان تشکیل هیئتهایی بیطرف برای برگزاری و نظارت بر انتخابات شدند و بیاعتنایی حکومت به این مطالبات از عوامل مؤثر در تصمیم مخالفان به تحریم انتخابات بود.
شرکت در انتخابات محلی نیز تجربهی امیدبخشی برای مخالفان نبود. همهی احزاب مخالف در انتخابات شهرداریها، که در فاصلهی سالهای ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۸ برگزار شد، شرکت کردند چون فضای نظارتی پیش از این انتخاباتها تا حدی آزادتر بود. اما در این انتخاباتها اوباش حامی حزب حاکم حوزههای رأیگیری را به تصرف در میآوردند و مانع از رأیدادن مؤثر به نفع مخالفان میشدند.
در حالی که مخالفان همچنان با شرایط وخیم سیاسی دستوپنجه نرم میکردند و شاهد افول هرچه بیشتر فضای دموکراتیک بودند، اما هنوز متوجه نبودند که حکومت دارد از دموکراسی به نوعی اقتدارگرایی، یعنی اقتدارگرایی انتخاباتی، تغییر ماهیت میدهد. اینکه نوع جدیدی از حکومت در حال پاگرفتن است ورای فهمشان بود.
در آستانهی انتخابات ۲۰۱۸، مخالفان درک نمیکردند که تا چه اندازه نهادهای دموکراتیک و مبتنی بر حکومت قانون تضعیف شدهاند و حرب حاکم تا چه حد حکومت را به خود وابسته کرده است. سرکوب حزب ملیگرای بنگلادش بسیار شدید بود ولی نمیتوانست ببیند که چقدر شرایط مانند دورهی قبل از ۱۹۹۱ شده است. همزمان، دیگر احزاب مخالف، از جمله چپگرایان، نیز انتخابات پیش رو را فرصتی واقعی برای تغییر میدیدند. برای همهی احزاب مخالف تنها دو انتخاب مطرح بود: تحریم یا مشارکت در انتخابات.
تجربهی تحریم انتخابات ۲۰۱۴، که به برد بیچونوچرای حزب حاکم انجامید، به مخالفان میگفت که تحریم انتخابات مفید نخواهد بود. همچنین دیده بودند که احزاب خلق الساعهای که از حزببودن جز نامی نداشتند به نام «مخالف» در انتخابات شرکت میکنند و، بهاینترتیب، تأثیر تحریم اپوزیسیون واقعی را هم کمرنگ میکنند و برای حزب حاکم مشروعیت میخرند.
درعینحال، حزب ملّیگرا در مقام عمدهترین حزب مخالف بیم داشت که حکومت با وعدهی دادن کرسیهایی در دولت موفق به جذب برخی از احزاب مخالف واقعی دیگر بشود و هم نمایشی قابل قبول از مشارکت بدهد و هم این حزب را منزوی کند.
در کنار همهی اینها، جامعهی بینالمللی که انتخابات بنگلادش را دنبال میکرد در مجموع با توجه به تجربهی ۲۰۱۴ نسبت به تحریم انتخابات هشدار میداد.
حزب ملیگرای بنگلادش با این زمینه در انتخابات ۳۰ دسامبر ۲۰۱۸ شرکت کرد. اما انتخابات در غیاب نظارت کارآمد و آزاد و با دستبرد وسیع عوامل حزب حاکم به آراء، تبدیل به نمایش پیروزی سرتاسری حزب حاکم و مؤتلفانش شد؛ نمایشی که عمدهترین مخالفان هم در آن شرکت کردند.
پس از انتخابات هم هیچ تظاهرات و اعتراض عمدهای علیه حزب حاکم صورت نگرفت. این انتخابات تبدیل به شکستی عمومی برای بدنهی مردمی دموکراسیخواه در بنگلادش شد که به انزوا رفتند و احساس کردند دیگر شهروندانی دارای حقوق شهروندی نیستند و ترجیح دادند از سیاست کناره بگیرند.
انتخابات ۲۰۲۴ بنگلادش
بنگلادش در ۷ ژانویهی ۲۰۲۴ شاهد برگزاری انتخابات سراسری دیگری بود. احزاب مخالف و خصوصاً حزب ملیگرای بنگلادش از سال ۲۰۲۲ اصرار میورزیدند که حزب حاکم عوامی لیگ بنگلادش به رهبری شیخ حسینه باید برگزاری انتخابات را به نهاد بیطرفی بسپارد و خود پیش از انتخابات استعفاء دهد. بهاینترتیب، مخالفان میخواستند شرایطی که در فاصلهی سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۰۶ برقرار بود و انتخاباتهای نسبتاً سالمی برگزار میشد بار دیگر برقرار شود.
حزب حاکم اما به خواست مخالفان گوش نداد و تلاش دولتهای خارجی، از جمله دولت ایالات متحدهی آمریکا برای متقاعدکردن زمامداران بنگلادش به برگزاری انتخابات آزاد هم به جایی نرسید. حزب حاکم که بر هر سه قوهی اجرایی، قضایی و قانونگذاری بنگلادش مسلط است، در مقابل، سرکوب مخالفان را تشدید کرد.
علی ریاض میگوید این سرکوب که به قصد مهندسی انتخابات ۲۰۲۴ صورت میگرفت چند مؤلفه داشت: رد صلاحیت رهبران احزاب مخالف در انتخابات؛ ساختن احزاب مخالف تقلبی؛ تلاش برای شکافانداختن در اصلیترین حزب مخالف، یعنی حزب ملیگرای بنگلادش؛ دستگیری وسیع اعضاء و بستن دفاتر حزب ملیگرا؛ و تشدید حملات از طریق قوهی قضائیه.
وقتی حزب حاکم نه فقط زیر بار برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه نرفت، بلکه به سرکوب مخالفان روی آورد، مخالفان و مشخصاً حزب ملیگرا انتخابات را تحریم کردند.
ریاض میگوید گرچه در غیاب هرگونه رقیب جدی، حزب عوامیلیگ برای چهارمین دور پیاپی در انتخابات سراسری بنگلادش پیروز شد، اما تحریم انتخابات از سوی حزب ملیگرا و دیگر احزاب مخالف باعث افت چشمگیر مشارکت در این انتخابات شد. به نحوی که مقام برگزارکنندهی انتخابات در یک جلسهی مطبوعاتی که پس از اتمام انتخابات برگزار شد، ابتدا گفت از میان واجدان شرایط ۲۸ درصد در انتخابات شرکت کرده بودند و بعد که یادداشتی از یکی از همکارانش دریافت کرد، رقم قبلی را تصحیح کرد و اعلام کرد که ۴۰ درصد واجدان شرایط در انتخابات شرکت کردهاند.
به نظر میرسد با وجود همهی مقدمهچینیها و سرکوبها، و با وجود اینکه به هر حال حزب حاکم باز در قدرت مانده است، تحریم یک نتیجهی مشخص داشته: ناظران داخلی و خارجی به افت چشمگیر محبوبیت حزب حاکم واقف شدهاند. اما اینکه از این به بعد و با وجود این عدم اقبال عمومی، حزب حاکم چه خواهد کرد، امری است که باید منتظر ماند و دید.
کشور | نوع حکومت | طول دورهی حکومت حزب حاکم یا رئیسجمهور فعلی | آخرین انتخابات | نتایج انتخابات | رهبران منتخب |
ترکیه | پارلمانی | ۱۷ | ۲۰۱۸ | ابقای مقام | رجب طیب اردوغان |
بولیوی | ریاستجمهوری | ۱۷ | ۲۰۱۴ | ابقای مقام | اوو مورالس |
ونزوئلا | ریاستجمهوری | ۱۴ | ۲۰۱۸ | ابقای مقام | هوگو چاوز( که پس از مرگش معاون وی، نیکلاس مادورو، جایگزینش شد) |
تانزانیا | ریاستجمهوری | ۵۴ | ۲۰۱۵ | ابقای مقام | |
اوگاندا | ریاستجمهوری | ۳۳ | ۲۰۱۶ | ابقای مقام | یووری موسونی |
نیجریه | ریاستجمهوری | ۴ | ۲۰۱۵ | حزب مخالف | محمد بوهاری |
کامبوج | پارلمانی | ۳۴ | ۲۰۱۸ | ابقای مقام | هون سن |
جدول: نظامهای ترکیبی منتخب