یک کاربر معمولی در طول یک روز تقریباً به اندازهی ارتفاع مجسمهی آزادی در شبکههای اجتماعی محتوا مرور میکند؛ یعنی حدود ۹۳ متر اسکرول میکند. بیش از پنج میلیارد نفر در سراسر جهان به طور میانگین دوساعتونیم از روزشان را در اینترنت میگذرانند؛ اما آنچه معمولاً بیشترین بازخورد را در دنیای آنلاین به دست میآورد مجموعهای از افراطیترین دیدگاهها است.
آیا واقعاً کاربران عادی شبکههای اجتماعی تا این حد طرفدار دیدگاههای افراطی، جار و جنجال، دعوا و ابراز خشم و ایجاد دودستگیهای ساختگی هستند یا این الگوریتمهای شبکههای اجتماعی هستند که برآیند ارزشهای اجتماعی تحریفشده و نادرست را بازنمایی میکنند؟
کلر ای.رابرتسون، جیجی ون بیول و کارینا دل رُساریو، سه پژوهشگر دانشکدهی روانشناسی دانشگاه نیویورک، در مقالهی مشترک خود به تحلیل و بررسی این رویکرد غالب در فضای اینترنت پرداختهاند.
رابرتسون و همکارانش تحقیقاتی را از حوزههای مختلف علوم سیاسی، روانشناسی، و علوم شناختی گرد آوردهاند تا نشان دهند که محیط آنلاین چگونه از هنجارهای نادرست اشباع شده است. چه کسانی در محیط آنلاین دروغ میپراکنند؟ وقتی هنجارهای محیط آنلاین از هنجارهای محیط بیرون از اینترنت منحرف شوند، چه اتفاقی میافتد و مردم چگونه تحت تأثیر قرار میگیرند، و چرا ابراز نظرها روی محیط آنلاین تند و خشنتر است؟
شبکهی اجتماعی یا آیینهی معوج؟
اینترنت یکی از سریعترین انقلابهای فناوری را در تاریخ بشریت رقم زده است. دادههای برخی تحقیقات نشان میدهد که در حال حاضر حدود ۵میلیارد نفر از جمعیت دنیا از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، و کاربران معمولی شبکههای اجتماعی، روزانه به طور متوسط حدود دوساعتونیم از وقت خود را در این شبکهها میگذرانند.
اما چیزی که این میزان درگیری جمعیتی و زمانی با شبکههای اجتماعی را بحرانساز میکند، این است که محیط آنلاین بازنمای درستی از محیط آفلاین یا همان دنیای واقعی خارج از اینترنت نیست.
رابرتسون و همکارانش، فضاهای آنلاین را به «آینهی معوج» (funhouse mirror) تشبیه کردهاند، آینههایی که واقعیت در آن بازتابی اغراقشده و تحریفآمیز مییابد. به باور آنها، شبکههای اجتماعی پر است از نسخهی تحریفشدهای از ارزشها و هنجارهای اجتماعی، تصاویری اغراقشده که به واسطهی الگوریتمها تقویت میشوند و بر فضای آنلاین سیطره مییابند.
هنجارها چگونه در محیط آنلاین تحریف میشوند؟
هنجار اجتماعی را از جمله به عنوان «رفتارها، رویکردها، باورها و قواعد غالب در رفتار گروهی» تعریف کردهاند. هنجارها قدرتمندند چون با هویت اجتماعی مردم پیوند میخورند و حاکی از پیوندهای درون گروهی افراد هستند. پس تشخیص درست هنجارها برای اینکه فرد بتواند با گروه تعامل کند، حیاتی است.
تشخیص هنجارهای اجتماعی میتواند امر دشواری باشد چون کسی که میخواهد آنها را دریابد مجبور است رفتارهای افراد فراوانی را ببیند و عقاید بسیاری را دنبال کند تا الگویی از هنجار آن گروه به دستش آید.
اما فرضیهای هم وجود دارد که میگوید مردم به جای مشاهدهی شمار فراوانی از رفتارها و بررسی عقاید بسیار و بهیادسپردن آنها، از طریق «رمزگذاری دستهجمعی» (ensemble encoding) برآوردی از هنجار گروهی به دست میآورند.
رمزگذاری دستهجمعی یعنی افراد با مشاهدهی شماری از رفتارها و عقاید برای خود متوسطی از مجموع آنها شکل میدهند و آن را نمایندهی هنجار گروهی میشمارند؛ بهاینترتیب، خود را مجبور نمیبینند همهی جزئیات رفتارها و عقایدی را که با آنها برخورد داشتهاند به یاد بسپارند.
شخص میتواند برای فهم اینکه چه عقیدهای در فلان گروه اجتماعی هنجار به شمار میرود، به سراغ مواجهههای پرتکرار خود با اعضای آن گروه برود و از رفتارها و گفتارهایشان متوسط بگیرد. بههمینترتیب، آدمها فکر میکنند با متوسطگیری از پستها و نظرهای پرتکرار روی بسترهای مختلف شبکههای اجتماعی نیز میتوانند هنجارهای گروهی را تشخیص دهند.
عقاید چه کسانی روی شبکههای اجتماعی بازتاب مییابد؟
باید گفت که گرچه رمزگذاری دستهجمعی ابزار مؤثری برای تشخیص هنجارهای آنلاین است، ممکن است به دلیل ساختار اطلاعات هنجاری تولیدشده نتایج نادرستی به بار آورد. در واقع آدمها با توسل به همین روش شناختی معمول از فضای موجود شبکههای اجتماعی نتایج هنجاری نادرست میگیرند زیرا فضای شبکههای اجتماعی در تصرف گروه کوچکی از آدمهای افراطی است که افراطیترین عقایدشان را هم منتشر میکنند؛ آن هم در حجم بسیار زیاد.
رابرتسون و همکارانش به دادههای پژوهشهای مختلفی ارجاع میدهند تا بهتر این وضعیت را روشن کنند: نتایج پژوهشی نشان میدهد کسانی که بیشترین بحثهای سیاسی را در شبکههای اجتماعی میکنند از نظر ایدئولوژیک افراطیترین افراد هستند: در واقع ۹۷ درصد از پستهای سیاسی شبکهی ایکس (توییتر سابق) را تنها ۱۰ درصد از فعالترین کاربران، که افراطیترین نظرات را دارند، منتشر میکنند.
به تعبیر دیگر، نظریات سیاسی حدود ۹۰ درصد جمعیت تنها در ۳ درصد پستها مجال بروز پیدا میکنند. این امر باعث میشود عقاید متعادل دیده نشوند.
پژوهش دیگری نشان میدهد در حالی که تنها حدود ۳ درصد از حسابها (اکانتهای) فعال در شبکههای اجتماعی سمی و زهرآگین (toxic) هستند، اما این اکانتها حدود ۳۳ درصد محتوای شبکههای اجتماعی را تولید میکنند. همچنین ۷۴ درصد دعواهای داغ در شبکههای اجتماعی توسط تنها یک درصد از گروههای کاربران ایجاد میشوند. از این جالبتر آنکه یک دهم درصد از کاربران، حدود ۸۰ درصد اخبار کذب (fake news) را در محیط آنلاین پخش میکنند.
به عبارت دیگر، اقلیتی بسیار کوچک اما افراطی مشغول ایجاد خشم و عصبانیت، پخش اطلاعات و اخبار نادرست و تشدید اختلافات هستند. آنها آداب و هنجارهای کاذبی (false norms) را در فضای آنلاین تولید میکنند که ادراک کاربران صرفاً تماشاگر، یعنی اکثریت کاربران شبکههای اجتماعی که ناظر خاموش هستند را نیز مختل میکنند؛ از این کاربران در زبان انگلیسی با اصطلاح لِرکِر (Lurker) یاد میکنند.
اگر افراد برای فهم هنجارهای عمومی به رمزگذاری دستهجمعی متکی باشند، آنگاه دریافت دادههای سوگیرانه از محیط آنلاین میتواند به فهم بسیار سوگیرانهای از واقعیت منجر شود. بهاینترتیب، افراد درکشان از هنجارهای محیط را بر نمونههایی از عقاید و رفتارها متکی میکنند که اصلاً نمایندهی درستی برای هنجارهای عمومی در جهان واقع نیستند.
این سوگیری در فهم هنجارهای عمومی میتواند شدیدتر از آن چیزی باشد که تصور میرود: برخی تحقیقات نشان میدهند که مردم در برخورد با محتواهای آنلاین دچار خشم اخلاقیای میشوند که معمولاً بیش از آن چیزی است که نویسندهی پست مورد نظر از احساسات خود گزارش میکند.
کدام هنجارها بر محیط آنلاین غلبه دارند؟
برخی تحقیقات اخیر نشان دادهاند که بیشترین محتوایی که روی توییتر/ایکس و فیسبوک به اشتراک گذاشته میشود محتواهایی حاوی داوریهای اخلاقی همراه با ابراز نفرت و دشمنی نسبت به گروههای سیاسی دیگرند.
تحقیقات دیگری نشان دادهاند که وقتی محتوای مثبتی هم وایرال میشود اغلب امکان زیادی دارد که حامل حس ترس و حیرت (awe) باشد.
الگوریتمها و خوراکخوانهای شبکههای اجتماعی نیز به این گرایش دارند که هنجارهای افراطی را ارائه کنند؛ از زیباییهای غیرواقعی تا معیارهای اغراقآمیز برای موفقیت. این هنجارهای افراطی حس ناکافیبودن به مردم القاء میکنند و وقتی مخاطبانی چون دختران نوجوان در شبکههایی چون اینستاگرام مدام در معرض مشاهدهی بدنهایی با معیارهای اغراقآمیز قرار میگیرند، دچار افسردگی میشوند.
پس معیارهای اغراقشدهی شبکههای اجتماعی میتواند اوضاع را در دنیای واقعی به هم بریزد و خراب کند.
چرا هنجارهای آنلاین بدتر از دنیای واقعیاند؟
تحقیقات مختلف نشان دادهاند که شبکههای اجتماعی بر اساس اقتصاد توجه کار میکنند، و در چنین محیطی نماها و الگوریتمها طوری طراحی شدهاند که تا جای ممکن مخاطب را درگیر کنند. بهاینترتیب، پلتفورمهای شبکههای اجتماعی کاربران را تشویق میکنند که محتوایی با بیشترین سطح درگیری مخاطب تولید کنند؛ نه محتواهایی که بازتاب واقعیت باشند.
بنا بر تحقیقاتی که اشاره کردیم، با فرض اینکه، کسانی که بیشترین فعالیت را در شبکههای اجتماعی دارند، افراطیترین افراد هستند، میتوانیم بگوییم که در شبکههای اجتماعی با ساختار تشویقی منحرفی سروکار داریم که محتواهای شگفتآور منفیِ نادرست را بیش از همه تشویق میکند: برای مثال، اخباری که بیانگر دشمنی با گروههای دیگرند در مقایسه با دیگر اخبار ۶۷ درصد احتمال بیشتری دارد که به اشتراک گذاشته شوند.
نتیجهگیری
اکثریت کاربران فضای آنلاین ناظران خاموش هستند؛ آنها نه نظر خود را ابراز میکنند و نه در بحثها مشارکت میکنند. اما مدام در معرض رفتارها و نظرات افراطی و بحثهای تنشزا و اختلافبرانگیز آن گروه اقلیت سمی و زهرآگین هستند که با حجم بالا و بهسرعت مشغول تولید محتوا هستند. در جهان واقعی، اکثر آدمها نظرات معتدلی دارند و یا اکثر اوقات اصلاً نظری دربارهی یک موضوع خاص ندارند. اما این اکثریت آدمها در فضای آنلاین نامرئی هستند. در عوض، در معرض آداب و هنجارهای کاذبی قرار میگیرند که به آنها این تصور را القاء میکند که جهان پیرامونشان واقعاً اینگونه است.
در حین مرور شبکههای اجتماعی، دیدگاه مردم دربارهی وضعیت جهان، باورهای دیگر کاربران شبکههای اجتماعی و جامعهشان نیز ساخته میشود. اما این استنتاجها اغلب بر پایهی بلندترین و شدیدترین صداهای گوشخراش ساخته شدهاند، قرارگرفتن بیشازحد در معرض افراطیترین دیدگاه میتواند پیامدهای منفی داشته باشد. چنین وضعیتی جوامع را با بحرانی جدی روبهرو کرده است.
نویسندگان مقاله میپرسند: «مردم چگونه میتوانند درست را از نادرست تشخیص بدهند، آن هم در شرایطی که دیدگاههای افراطیون بالاترین بسامد را در شبکههای اجتماعی دارد؟» به باور نویسندگان، این مسئله چالشبرانگیزترین سؤال امروز دربارهی فضاهای آنلاین و شبکههای اجتماعی است. آنها در پایان مقاله نوشتهاند: «اگر نتوانیم این مشکل را حل کنیم، باید انتظار داشته باشیم که واقعیتهای تحریفشده به شکل فزایندهای فراگیر شوند، زیرا آینههای معوج تنها منبع انعکاس واقعیت شدهاند.»