جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

آنِتا پاولنکو:

فراموش کرده‌ایم که چند‌زبانگی قاعده بود نه استثنا

سر در نانوایی در استانبول، سال ۱۹۲۲، به زبان‌های ارمنی، لادینو، ترکی عثمانی، انگلیسی، یونانی و روسی نوشته شده (Library of Congress)

آنِتا پاولنکو:

فراموش کرده‌ایم که چند‌زبانگی قاعده بود نه استثنا

– مقاله ۱۷
آنِتا پاولنکو استاد زبان‌شناسی و تاریخ چند‌زبانی در دانشگاه یورک است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Pavlenko, Aneta. “Multilingualism and Historical Amnesia: An Introduction” in: Multilingualism and History, Cambridge University Press, 2023. 1-49.

سر در نانوایی در استانبول، سال ۱۹۲۲، به زبان‌های ارمنی، لادینو، ترکی عثمانی، انگلیسی، یونانی و روسی نوشته شده (Library of Congress)

به‌اشتباه تصور می‌شود که چند‌زبانگی پدیده‌ای است مربوط به چند دهه‌ی اخیر که در نتیجه‌ی مهاجرت‌ها و سیاست‌گذاری‌های برابری‌طلبانه‌ی فرهنگی و مفاهیم تازه‌ای چون حقوق اقلیت‌ها و تنوع فرهنگی به وجود آمده است. اما چنین نیست. برای قرن‌های متمادی، چند‌زبانگی قاعده‌ی رایج بود و در قلمروهای جغرافیایی و مرزهای امپراتوری‌ها به‌سختی می‌شد جامعه‌ای را پیدا کرد که تک‌زبان باشد. در قرن نوزدهم بود که دیدگاه ایدئولوژیک و سختگیرانه‌ی ناسیونالیسم تک‌زبانی را به‌اجبار غالب کرد و زبان‌هایی را که دوست نداشت به صورتی نظام‌مند از مرزهای درون کشور کنار گذاشت.

آنِتا پاولِنکو، استاد زبان‌شناسی دانشگاه یورک، در مقدمه‌ای که بر کتاب چندزبانگی و تاریخ نوشته است، می‌کوشد نشان دهد که غفلت از تجربه‌های تاریخیِ چندزبانگی (Multilingualism) در جوامع و سرزمین‌های مختلف، یا همان چیزی که او «فراموشی تاریخی» می‌نامد، موجب شده تصویر نادرستی از وضعیت فعلی چند‌زبانگی در ذهن ما شکل بگیرد. او در این مقدمه، با استفاده از مواد و منابعی که نویسندگان فصل‌های دیگر کتاب در مقالاتشان ارائه داده‌اند، ابتدا تجربه‌های مختلف چند‌زبانگی در طول تاریخ را در نهادهای عمومی و اجتماعیِ کشورهای مختلف بررسی می‌کند و در پایان مقاله‌اش، بر اساس همین بررسی‌های موردی، نتایج و یافته‌هایی کلی درباره‌ی موضوع مورد بحث ارائه می‌دهد.

پاولِنکو اشاره می‌کند که چندزبانه‌بودن جوامع در گذشته به معنای نشانگر این است که نوعی «مدیریت زبانی» (language management) نیز وجود داشته است، به معنای تدابیر و تلاش‌هایی روشن برای گزینش قاعده‌مند زبان و خط در نهادهای اجتماعی و در ارتباط با جامعه. پاولِنکو تصریح می‌کند که در نوشته‌اش از جلوه‌های چند‌زبانی در قلمروی شخصی افراد و نیز در قلمروی دیپلماسی و ارتباطات بین‌المللی چشم پوشیده و صرفاً بر شش نهاد اجتماعی متمرکز شده است: دستگاه اداری، دادگاه‌ها، دین، ارتش، آموزش، و علائم شهری. 

دستگاه‌های اداری چندزبانه

پاولِنکو بحث دستگاه اداری چند‌زبانه را با نمونه‌ی مصر در دوره‌ی حکومت بطلمیوسیان آغاز می‌کند که البته نخستین نمونه‌ی چنین پدیده‌ای نیست، ولی به لطف حفظ‌شدن پاپیروس‌ها و الواح گِلی، نخستین جامعه‌ای است که شواهد اداری دوزبانه‌ی آن (از قبیل بایگانی‌های دولتی، اسناد محاکمات، قراردادهای کاری، گواهی‌های ازدواج و برگه‌های مالیات) به‌خوبی حفظ شده است. 

حاکمان سلسله‌ی بطلمیوسی در مصر به زبان یونانی خود می‌بالیدند و فراگرفتن «زبان بربرها» را دون شأنشان می‌دانستند، ولی حکومت بر مردمانی که به زبانی کاملاً متفاوت صحبت می‌کردند مشکل‌آفرین بود. بطلمیوس اول برای آنکه کاتبان مصری را به فراگیری زبان یونانی تشویق کند، به آموزگاران زبان یونانی وعده‌ی ارتقای جایگاه اجتماعی و معافیت مالیاتی داد. این سیاست مؤثر از آب درآمد و کاتبانِ مصری زبان یونانی آموختند، همان‌گونه که در زیر پرچم امپراتوری ایران فارسی آموخته بودند. جانشینان بطلمیوس اول نیز دستگاه اداری دوزبانه‌ای داشتند که در رده‌های بالا به زبان یونانی کار می‌کرد و در رده‌های محلی به ثبت و ضبط دوزبانه یا مصری یا ترکیبی تبدیل می‌شد. وجه منحصربه‌فرد کار بطلمیوسان آن بود که یونانی‌گرایی را بدون اِعمال فشار بر مصریان رواج دادند و دوزبانگی را بدون آنکه خودشان دوزبانه شوند تشویق کردند.

وقتی هم که رومیان بر مصر مسلط شدند، جز چند نوع سند که به لاتین تهیه می‌شد (مانند گواهی تولد، گواهی‌های نظامی و وصیت‌نامه‌های شهروندان رومی ساکن مصر)، زبان دستگاه اداری خود را همان یونانی نگه داشتند و با ترویج این زبان رفته‌رفته زبان مصری را حتی از نامه‌نگاری‌های شخصی مصریان نیز کنار زدند. پاولِنکو این را یکی از معماهای بزرگ تاریخ دوزبانگی می‌داند که رومیان ایالت‌های غربیِ قلمروی خود را به سمت زبان و فرهنگ لاتین سوق دادند، ولی مصر را، حتی موفق‌تر از بطلمیوسیان، یونانی‌مآب کردند.

نورمان‌هایی که در قرون وسطی انگلیس و جنوب اروپا را فتح کردند با این مشکل مضاعف روبه‌رو بودند که زبان خودشان دارای نوشتار نبود. آنان در ابتدا به انگلیسی فرمان صادر می‌کردند و سپس به لاتین روی آوردند. در جنوب ایتالیا، نورمان‌ها کالابریای یونانی‌زبان و سیسیل عرب‌زبان را فتح کردند و در آنجا دستگاه اداری سه‌زبانه‌ی عربی، یونانی و لاتین برقرار ساختند. بسیاری از فرمان‌ها به یونانی صادر می‌شد، ولی دستگاه مالی که با الگوی فاطمیان قاهره تأسیس شده بود به عربی کار می‌کرد و اشراف و صاحب‌منصبان نورمان برای سر‌درآوردن از آنها نیاز به مترجم داشتند.

ایشتوان اول، پادشاه مجارستان، نیز در آغاز سده‌ی یازدهم میلادی از مهاجران استقبال می‌کرد و به پسرش اندرز داد: «آن قلمروی پادشاهی که فقط یک زبان و یک آیین داشته باشد ضعیف و شکننده است». شاهان مجار برای فرمانروایی بر سرزمینی شامل مجارها، اسلاوها و آلمانی‌ها به زبان لاتین تکیه کردند و لاتین از سده‌ی یازدهم تا اواسط سده‌ی نوزدهم، حتی در روستاها، زبان اداری مجارستان بود و تازه در ۱۸۴۴ زبان مجاری جای آن را گرفت.

سیاست زبانی در امپراتوری اتریش-مجارستان دوگانه بود: در مجارستان، بنا را بر تقویت زبان مجار به عنوان تنها زبان ملی و اداری گذاشته بودند، در حالی که در بخشِ اتریشِ امپراتوری، همه‌ی زبان‌ها برابر اعلام شدند و هیچ‌کس ملزم به فراگیری زبان اضافی نبود و دستگاه اداری با کارمندانی آشنا به زبان‌های محلی فعالیت می‌کرد. پاولِنکو به عنوان نمونه‌ای جالب‌ توجه به اسکناس‌های چاپ‌شده در امپراتوری اتریش-مجارستان اشاره می‌کند: در یک طرف اسکناس فقط زبان مجاری به چشم می‌خورد و در سمتِ اتریش ده زبان مختلف دیده می‌شود.

در امپراتوری روسیه، پطر کبیر و جانشینانش، تا پیش از اِعمال سیاست «روسی‌سازی»، سرزمین چند‌قومیتی خود را با زبان‌های مختلف اداره می‌کردند: دستگاه اداری در نواحی حاشیه‌ی دریای بالتیک به آلمانی کار می‌کرد، در فنلاند به سوئدی و در لهستان به لهستانی. در زمان پطر کبیر نیز مهاجران بسیاری، که اغلبشان آلمانی‌زبان بودند، به روسیه آمدند و در دستگاه اداری نیز صاحب مناصب مهمی شدند و به همین سبب، اصطلاحات اداری فراوانی در روسیه از آلمانی وام گرفته شده است.

تنوع زبان در دادگاه‌ها

در اغلب نمونه‌های تاریخی که پاولِنکو ذکر می‌کند شاهد به‌رسمیت‌شناخته‌شدن چند‌زبانگی در نظام قضایی هستیم. در مصر، بطلمیوس دوم یک محکمه برای یونانی‌زبانان تأسیس کرد و یک محکمه برای مصریان. یهودیان نیز محاکم خودشان را داشتند و در صورت تمایل، می‌توانستند به قاضیان یونانی نیز مراجعه کنند. اهالی برای درخواست از مقامات عالی، وصیت‌نامه‌ها و معاملات کلان به استفاده از زبان یونانی راغب بودند و برای امور روزمره‌تر به مصری. 

در سیسیل نیز نورمان‌های فاتح به مسلمانان، یونانیان و یهودیان اجازه داده بودند از قوانین خود پیروی کنند. آلفونسوی ششم، پادشاه اسپانیا، نیز پس از فتح تولِدو برای جلب نظر مسیحیان عرب‌زبان همین کار را انجام داد و پس از مدتی این امتیاز به کاستیل‌ها، فرانک‌ها، مسلمانان و یهودیان نیز اعطاء شد. پاولِنکو نمونه‌هایی نیز از دادگاه‌های انگلیس می‌آورد که اصحاب دادرسی در جریان محاکمه به انگلیسی و زبان‌های رومیایی (بیش‌تر فرانسه) صحبت می‌کردند، حکم را به لاتین می‌نوشتند و منشیان سه‌زبانه جریان دادرسی را به لاتین ثبت می‌کردند. در امپراتوری هابسبورگ نیز نمونه‌هایی از احکام قضایی سه‌زبانه (مجار، آلمانی، چکی) موجود است.

مواردی از محاکم تک‌زبانه در اسپانیای سده‌ی شانزدهم، فرانسه‌ی سده‌ی هفدهم و مستعمره‌ی پنسیلوانیا می‌شود یافت. در چنین مواردی، گویشوران زبان‌های غیررسمی ناگزیر به استفاده از مترجم بودند. اما حتی در این محاکم تک‌زبانه هم نمونه‌هایی متعددی گزارش شده که همه‌ی اصحاب دادرسی به زبان غیررسمی آشنا بودند و در جریان گفت‌وگوهای شفاهی از آن استفاده می‌کردند و عملاً تنها کسانی که نیاز به مترجم داشتند روزنامه‌نگاران بودند.

زبان‌های مقدس

نمونه‌های تاریخی که پاولِنکو در این بخش ذکر می‌کند همه حاکی از رواداری در زمینه‌ی مسائل مذهبی و زبان آیینی در جوامع چند‌زبانه است. در مصر، حاکمان بطلمیوسی برای جلب نظر کاهنان مصری وانمود می‌کردند که حیوانات را می‌پرستند و حقوق مصریان، یونانیان و یهودیان را برای پرستش هر چه خود می‌خواهند پاس می‌داشتند. کاهنان نیز قدرشناسی خود را با فراگیری یونانی و بیان پیش‌گویی‌ها و تعبیر خواب‌ها به این زبان نشان می‌دادند. در سنگ‌قبرهای مصر و روم نیز فراوان به نوشته‌های چندزبانه و گاه خطاب به خدایان مختلف برمی‌خوریم. 

حاکمان نورمان در سیسیل نیز به مردمان سرزمین‌های تازه‌شان اجازه دادند مساجد و کلیساها و کنیسه‌هایشان را حفظ کنند. پاولِنکو از سکه‌ها و بناهایی یاد می‌کند که در آنها «الله» و «مسیح» در کنار هم آمده یا آیات قرآن بر ستون کلیسا نقش بسته است. 

آلفونسوی ششم در تولِدو با شاهدختی مسلمان ازدواج کرد و خود را امپراتور دو مذهب نامید. آلفونسوی هشتم نیز در سال‌های ۱۱۷۲ تا ۱۲۱۴ سکه‌هایی طلایی به عربی (بدون نوشته‌ی لاتین) ضرب می‌کرد و در آنها خود را «امیر کاتولیک‌ها» و «امام دین مسیحی» خواند. نمونه‌ی بارزتری که پاولِنکو مثال می‌زند مربوط به مزار فرناندوی سوم است که خود را «شاه سه مذهب» نامیده بود و بر سنگ گورش نوشته‌هایی به لاتین، کاستیلی، عربی و عبری با تاریخ‌های مختلف مسیحی و هجری و عبری نقش بسته است.

پدیده‌ی جالب‌ توجهی که پاولِنکو در این بخش به آن اشاره می‌کند هنگامی است که مردم برای درک زبان متون مقدس با دشواری روبه‌رو می‌شدند و روحانیان هر دین برای رفع این مشکل ناگزیر به ترجمه یا تغییر خط روی می‌آوردند: مثلاً مسلمانان کاستیل در سده‌ی شانزدهم قرآن را به زبان رومیایی، ولی با خط عربی می‌نوشتند یا در مشترک‌المنافع لهستان-لیتوانی، که به تمام مذاهب کاتولیک، لوتری، ارتدوکس، اسلام و یهودیت آزادی داده شده بود، روحانیان ارمنی و یهودی و تاتار از اینکه جوانانشان فقط به گویش اسلاو محلی خود صحبت می‌کنند و زبان دین برایشان دشوار است احساس خطر می‌کردند و به همین سبب، مثلاً ارمنیان مزامیر را به زبان و خط خود ترجمه کردند و امامان تاتار ترجمه‌ی آیه به آیه‌ی قرآن به اسلاوی را تهیه کردند.

در روسیه، پُطر کبیر تا اندازه‌ای سیاست‌هایی برای رواداری مذهبی اندیشید (البته نه در قبال یهودیان). پاولِنکو از اصلی‌ترین خیابان پترزبورگ، یعنی بولوار نِفسکی، یاد می‌کند که در آن، یک کلیسای ارتدوکس روسی، یک کلیسای هلندی، یک کلیسای لوتری آلمانی، یک کلیسای ارمنی  و کهن‌ترین کلیسای کاتولیک روسیه به فاصله‌ی اندک از هم واقع شده‌اند و مراسم عبادی را به زبان‌های آلمانی، ایتالیایی، لهستانی و فرانسوی به جا می‌آورند. آلکساندر دومای پدر بولوار نِفسکی را «خیابان رواداری» (la rue de tolérance) نامیده بود. در حوالی قرن بیستم، یکی از بزرگ‌ترین کنیسه‌های اروپا و یک مسجد تاتاری نیز در شهر ساخته شده بود.

سپاه چند‌زبانه: رحمت یا زحمت؟

چندزبانگی در ارتش‌های باستانی رواج داشت. به نظر پاولنکو، سه عامل در این مسئله دخیل بودند. عامل اول، حفظ وحدت در عین تنوع بود. کارتاژها سربازانی از اقوام و زبان‌های مختلف به خدمت می‌گرفتند تا امکان اتحاد و شورش آنان را به حداقل برسانند، هرچند با این کار، سرداران همواره محتاج مترجمان بودند و در اردوگاه سردرگمی و بی‌اعتمادی پدید می‌آمد. سپاه روم در سده‌ی دوم پیش از میلاد، برعکس، ترکیب زبانیِ یکدستی داشت و بسیار راحت‌تر زیر فرمان می‌آمد، هرچند بعدها رومی‌ها به این نتیجه رسیدند که سپاه سلطنتی باید پرتنوع باشد و سربازان و رسته‌هایی به زبان‌های مختلف در آن حضور داشته باشند.

عامل دوم چند‌زبانگی در سپاه‌ها یادگیری زبان دشمن بود. در انگلیس، در زمان جنگ صدساله با فرانسه، فرمان صادر شد که همه‌ی اعیان و اشراف باید به کودکان خود زبان فرانسوی بیاموزند تا در جنگ کارآمدتر باشند.

عامل سومی که پاولِنکو به آن اشاره می‌کند لزوم استفاده از کارشناسان خارجی در سپاه بود. در سپاه نوپای پُطر کبیر، افسران پروسی و ساکسون برای فرماندهی از زبان آلمانی استفاده می‌کردند؛ سربازان هر روز آموزش زبان آلمانی می‌دیدند و مقررات نظامی به دو زبان روسی و آلمانی منتشر می‌شد. بسیاری از اصطلاحات و درجات نظامی روسیه از آلمانی گرفته شده است. در نیروی دریایی نیز زبان‌های انگلیسی و هلندی چنین جایگاهی داشتند.

در سپاه اتریش-مجارستان اما شیوه‌ی اجرای چندزبانگی مایه‌ی دردسر شد. زبان فرماندهی سپاه آلمانی بود و هر سرباز باید حدود هشتاد فرمان را به آلمانی یاد می‌گرفت، ولی تعلیم سربازان تازه‌وارد به زبان‌های مادری آنان انجام می‌شد و هرگاه بیست درصد از نفرات هنگ به یک زبان صحبت می‌کردند، آن زبان به یکی از زبان‌های رسمی هنگ تبدیل می‌شد. افسران موظف بودند زبان سربازانشان را بیاموزند و این در زمان صلح دشوار بود و در جبهه تقریباً غیرممکن. البته برقراری ارتباط با سربازان تنها مشکل نبود. افسران به جلب اعتماد و وفاداری سربازان نیاز داشتند و پی‌بردن به روحیات و تفکرات نفرات در سپاه چند‌زبانه بسیار دشوار بود.

دانش و تحصیلات دوزبانه

کهن‌ترین نمونه‌هایی که پاولِنکو از تحصیلات دوزبانه ذکر می‌کند مربوط به سال‌های ۲۰۰۰ تا ۱۶۰۰ پیش از میلاد است که به دانش‌آموزان اکدی‌زبان آموزش زبان سومری داده می‌شد که یک زبان مرده‌ی غیر‌سامی و غیرهم‌خانواده با اکدی بود، ولی برای درک متون سنتی به کار می‌آمد. از الواح گِلی کشف‌شده پیداست که دانش‌آموزان را می‌توان کاملاً دوزبانه به شمار آورد و آنان، گاه حتی در یک متن واحد، پیوسته بین دو زبان در رفت‌وآمد بودند. در حوالی ۵۰۰ پیش از میلاد، کاتبان همین شرایط را میان دو زبان اکدی و آرامی داشتند.

در روم، تسلط بر زبان یونانی برای ارتقای جایگاه اجتماعی حیاتی بود و آموزش طبقات بالای جامعه به دو زبان صورت می‌پذیرفت و به گفته‌ی پاولِنکو، ایلیاد هومر برای رومیان همان‌قدر آشنا بود که آثار شکسپیر برای انگلیسی‌زبانان. شاهد دیگری که پاولِنکو از روم می‌آورد کتابخانه‌های عظیم و معتبری است که منابعشان به هر دو زبان لاتین و یونانی تهیه می‌شد. بسیاری از این کتابخانه‌ها عمومی بودند.

در قرون وسطی، شاهان اروپایی در سیسیل و کاستیل از ترجمه‌ی آثار علمی و تاریخی حمایت کردند. در شرق نیز خلفای عباسی به ترجمه‌ی آثار علمی و فلسفی یونانی رونق دادند و موجب شدند میراث یونانیان برای جهان غرب حفظ شود و با کشفیات دانشمندان مسلمان غنای بیش‌تری پیدا کند. ترجمه‌ی مجدد این متون موجب اشاعه‌ی اندیشه‌های دانشمندان یونانی، مسلمان و یهودی در سرزمین‌های اروپایی شد.

نهضت ترجمه در روسیه به سده‌ی هجدهم و دوره‌ی پُطر کبیر بازمی‌گردد که به دانشجویان بازگشته از کشورهای خارجی مأموریت داد متون دانش‌های نوین را به روسی برگردانند. نخستین کتابخانه‌ی عمومی روسیه نیز در همین دوره در پترزبورگ تأسیس شد. اشراف‌زادگان روس در کودکی به زبان‌های روسی، فرانسوی و آلمانی آموزش می‌دیدند، ولی آموزش عالی عمدتاً به زبان روسی صورت می‌پذیرفت، مگر دو سه دانشگاه در نواحی غیرروس‌زبان که به زبان آلمانی یا لهستانی فعالیت می‌کردند. آموزش مقدماتی به زبانی غیر از روسی انجام نمی‌شد و نمونه‌هایی از مدارس یهودی یا تاتاری هم که وجود داشتند به بهانه‌های مختلف بسته می‌شدند.

در سال‌های ۱۸۷۰ در اتریش، ۹درصد از مدرسه‌ها به دو یا سه یا چهار زبان آموزش می‌دادند. در پنسیلوانیا، در ۱۸۳۹ فرمان آموزش به زبان آلمانی در دبستان‌های مناطقی که ساکنانشان آلمانی‌زبان بودند صادر شد. از آن زمان، «مسئله‌ی زبان آلمانی» همواره در این ایالت مناقشه‌انگیز بود، ولی مدرسه‌های دوزبانه تا جنگ جهانی اول برقرار بودند.

در قرن بیستم، مدرسه‌های دوزبانه در اتحاد شوروی رشد بی‌سابقه‌ای پیدا کردند و در جمهوری‌هایی که زبانی غیر از روسی داشتند آموزش مقدماتی به شکل‌های مختلف به زبان روسی و زبان محلی اجرا می‌شد. پس از فروپاشی شوروی، مثلاً در لتونی که بیش از ۴۲درصد از جمعیتش را روس‌ها تشکیل می‌دهند، تلاش شد تا همه‌ی مدرسه‌های روسی را ببندند، ولی بنا به مقررات اتحادیه‌ی اروپا ناگزیر شماری از آنها را حفظ کردند.

علائم شهری و تابلوهای چند‌زبانه

نشانه‌ها و تابلوهای راهنمای چندزبانه در جهان باستان هم سابقه دارد. مشهورترین آنها سنگ روزِتاست که فرمان روی آن به سه زبان یونانی، مصری محاوره‌ای و هیروگلیف مصری نقش بسته است. در قرون وسطی نیز نوشته‌های سه‌زبانه‌ی شاهان نورمان در پالرمو و مزار فرناندوی سوم در سویل نمونه‌های مشابهی از این پدیده هستند.

دوره‌ی روشنگری عنصر تازه‌ای را وارد ساختار شهرها کرد: تابلوهای خیابانی. در پترزبورگ، که مهاجران بسیاری در آن به آلمانی حرف می‌زدند، نخستین تابلوهای نام خیابان‌ها به دو زبان روسی و آلمانی تهیه شدند.

در آغاز قرن بیستم، این پدیده شکل‌های بسیار متنوعی به خود گرفت. تابلوهای خیابانی در شهرهای عثمانی به فرانسوی و ترکی (با خط عربی) نوشته می‌شد؛ پراگ از تابلوهایی به آلمانی و چکی استفاده می‌کرد و بر تابلوهای سارایوو خط‌های لاتین، سیریلیک و عربی دیده می‌شد. البته این چندزبانگی همیشه هم مقبول نبود. تابلوهای روسی در لهستان و استونی و فنلاند یادآور ناخوشایندِ سلطه‌ی روس‌ها بود. چک‌ها و اسلوونیایی‌ها مشتاق بودند همه‌ی نشانه‌های آلمانی را از شهرها پاک کنند و شهرهای ساکسون‌نشین ترانسیلوانیا از تحمیل تابلوهای مجاری ناخشنود بودند.

پاولِنکو همچنین از سال‌های جنگ جهانی اول یاد می‌کند که در آن، شمار تابلو و اعلان‌های «بیگانه» در شهرهایی مانند استانبول، پترزبورگ و فیلادلفیا کاهش یافته بود، ولی در شهری که به آلمانی پرِسبورگ خوانده می‌شد و به مجاری پوژونی، تعداد علائم سه‌زبانه به اوج رسیده بود. پس از سقوط امپراتوری اتریش-مجارستان، این شهر براتیسلاوا نام گرفت و پایتخت اسلواکی از جمهوری تازه‌تأسیس چکسلواکی شد. از آن زمان، جمعیت این شهر تقریباً به طور مساوی از آلمانی‌ها، اسلواک‌ها و مجارها تشکیل شده است. بر اساس فرمانی که مقامات شهر صادر کرده‌اند، تابلوها و علائم شهر باید سه‌زبانه باشند، ولی به گونه‌ای که زبان اسلواکیایی در جایگاه اول باشد و نوشته‌های غیر این زبان بزرگ‌تر از متن اسلواکیایی نباشند.

چرا دنیا چندزبانگی را فراموش کرد؟

مطالعات تاریخی نشان می‌دهد که برخلاف تصور امروزین که چندزبانگی جوامع را امری نادر و موردی قلمداد می‌کنند، همه‌ی فاتحان، کشورگشایان و فرمانروایان امپراتوری‌های بزرگ با تنوع زبانی جمعیت قلمرو‌یشان کنار می‌آمدند. اساساً حاکمان، زبان‌هایی را انتخاب می‌کردند که برای حکمرانی و اداره‌ی قلمرو‌یشان مناسب و برای مردم آشنا بودند. درست است که زبان مادری حاکمان یا فاتحان از پرستیژ و اعتبار بیش‌تری برخوردار بود اما انتقال دستورات و احکام به زبان مردم آسان‌تر بود و از طرفی احکام چندزبانه نشان از تسلط و قدرت حاکم داشت. 

در طول تاریخ پذیرش تنوع زبانی بیش‌تر یک واقعیت زندگی بوده است تا انتخابی خیراندیشانه. در‌عین‌حال، حاکمان زبانی را برای مقاصد اداری و کشورداری انتخاب می‌کنند که بیش‌ترین کارایی را داشته باشد. پاولِنکو پنج گونه سیاست زبانی را برای انتخاب زبان اداری معرفی می‌کند:

  • نخست، تحمیل زبان مادریِ فاتحان، مانند امپراتوری روم غربی؛
  • دوم، استفاده از زبان واسط بین‌قومی، مانند امپراتوری ایران که آرامی را در دستگاه اداریِ خود جایگزین فارسی کرد؛
  • سوم، استفاده از زبان‌(های) ملت مغلوب، مانند امپراتوری مغول که زبان فارسی را در دستگاه اداری ایران حفظ کرد؛
  • چهارم، انتخاب دو یا چند‌زبانگی، یعنی استفاده‌ی توأمان از زبان فاتح و مغلوب یا زبان واسط بین‌قومی، مانند مصر در دوره‌ی بطلمیوسیان یا روسیه در قرن هجدهم، که فرمان‌ها به روسی، آلمانی و فرانسوی صادر می‌شدند؛
  • پنجم، انتخاب چندزبانگیِ اولویت‌دار، یعنی هنگامی که یک زبان در میان بقیه جایگاه غالبی دارد، مانند حکومت شوروی، که زبان روسی در آن غلبه داشت، ولی آموزش مقدماتی مثلاً در ۱۹۳۸ به بیش از هفتاد زبان ارائه می‌شد.

پاولِنکو همچنین این باور رایج به‌خصوص در اروپا را زیر سؤال می‌برد که فکر می‌کند قرن بیستم قرن مهاجرت‌ها و آمیختگی‌های قومی است. پاولِنکو چنین نگاهی را حاصل تنگ‌نظریِ اروپامحور و غیرتاریخی معرفی می‌کند و مسئله‌ی مهاجرت و ارتباطات بین‌زبانی را پدیده‌ای می‌داند که در طول تاریخ همواره وجود داشته و اتفاقاً در قرن بیستم، در بسیاری از کشورها، سیاست «عدم‌آمیختگی اقوام» منجر به افزایش تک‌زبانی شده است. 

پاولِنکو برای اثبات این ادعا نمونه‌هایی مانند عثمانی، سنت‌پترزبورگ، اسکندریه و براتیسلاوا را مثال می‌زند که در آغاز سده‌ی بیستم، کشورها و شهرهایی با تنوع قومی و زبانی بودند و در طول قرن بیستم، این تنوع را با سیاست‌گذاری‌هایشان به حداقل رساندند. او همچنین با اشاره به دو جنگ جهانی، تجزیه‌ی فلسطین و قبرس و هند و یوگوسلاوی و شوروی انتقاد می‌کند که در کتاب‌های مربوط به دوزبانگی هیچ حرفی از روند اخراج و نسل‌کشی و پاکسازی‌های قومی و جنگ‌های بین‌قومی به میان نمی‌آید که بی‌شمار شهر چند‌زبانه را به مکان‌هایی فاقد تنوع قومی تبدیل کردند.

پاولِنکو همچنین نشان می‌دهد استفاده از کلمات و عبارات بیگانه در گفتار اشخاص، بر خلاف آنچه بسیاری می‌پندارند، پدیده‌ای تازه نیست و در طول تاریخ، در کلیساها، کلاس‌های درس و دادگاه‌ها نمونه‌های فراوان داشته است. آنچه به نظر پاولِنکو نابه‌نجار می‌رسد رواج رویه‌ی تک‌زبانی و محدود‌کردن آمیختگی و استفاده‌ی هم‌زمان از خط و واژه‌های بومی و بیگانه در حوزه‌ی عمومی است. 

غفلت از تمام این تجربه‌های تاریخی، که پاولنکو آن را «فراموشی تاریخی» می‌نامد، باعث می‌شود شناخت درست و کاملی از پدیده‌ی چندزبانگی شکل نگیرد و این شناخت ناقص را به شناخت مردمانی تشبیه می‌کند که در تاریکی با دست‌کشیدن بر فیل گمان می‌کردند این موجود را شناخته‌اند. پاولِنکو یکی از دلیل‌های این فراموشی تاریخی را در آن می‌داند که فضاهای آکادمیک و تحقیقاتی مرتبط با چند‌زبانی در هر کشور به هر حال تحت سیطره‌ی زبان ملی و فرهنگ ملی و تاریخ ملی هستند که با موضوع و ماده‌ی تحقیقشان در تضاد است. دلیل دوم در محدودیت تخصص‌ها و مهارت‌های زبانیِ محققان نهفته است که نیاز به محققان چندزبانه یا گروه‌های تحقیقاتی بینارشته‌‌ای را آشکار می‌سازد. 

پالنکو در پایان می‌نویسد، عبارات‌ و اصطلاحاتی مانند چند‌زبانگی و تک‌زبانگی، زبان رسمی، زبان اقلیت‌ها، امپریالیسم زبانی، تساهل زبانی و حقوق زبانی همه برساخته‌های نظری هستند که در مباحث مدرن به کار می‌رود، اما این برساخته‌های مدرن، این لنزهای تحلیلی، به لحاظ زمانی برای مطالعه‌ی گذشته مناسب نیستند. 

تلخیص و گزارش از نیلوفر خاکزاد

از همین مبحث

به‌اشتباه تصور می‌شود که چند‌زبانگی پدیده‌ای است مربوط به چند دهه‌ی اخیر که در نتیجه‌ی مهاجرت‌ها و سیاست‌گذاری‌های برابری‌طلبانه‌ی فرهنگی و مفاهیم تازه‌ای چون حقوق اقلیت‌ها و تنوع فرهنگی به وجود آمده است. برای قرن‌های متمادی، چند‌زبانگی قاعده‌ی رایج بود و در قلمروهای جغرافیایی و مرزهای امپراتوری‌ها به‌سختی می‌شد جامعه‌ای را پیدا کرد که تک‌زبان باشد
مطالعات تاریخی نشان می‌دهد که برخلاف تصور امروزین که چندزبانگی جوامع را امری نادر و موردی قلمداد می‌کنند، همه‌ی فاتحان، کشورگشایان و فرمانروایان امپراتوری‌های بزرگ با تنوع زبانی جمعیت قلمرو‌یشان کنار می‌آمدند
مقاله ۱۷
آنِتا پاولنکو استاد زبان‌شناسی و تاریخ چند‌زبانی در دانشگاه یورک است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Pavlenko, Aneta. “Multilingualism and Historical Amnesia: An Introduction” in: Multilingualism and History, Cambridge University Press, 2023. 1-49.