بحران مهاجرت ونزوئلا تأثیرات مهمی بر کشورهای آمریکای لاتین گذاشته است، بهخصوص بر کلمبیا که در همسایگی ونزوئلا اولین مقصد مهاجرت ونزوئلاییهایی بوده است که از ابتدای قرن بیستویکم از بحران اقتصادی و حکومت این کشور میگریزند.
با این مهاجرت، کلمبیا در بین ۲۰ کشور اول مهاجرپذیر دنیا قرار گرفته است، در حالی که خودش اقتصاد و وضعیت رفاهی مناسبی ندارد. در این اوضاع، جو خارجیستیزی و ضدیت با مهاجران در کلمبیا بالا گرفته است.
امید علیزاده افروزی محقق دانشگاه سن گالن در سوییس به این موضوع پرداخته است که نظر کارگران غیررسمی کلمبیایی، یعنی گروهی از آسیبپذیرترین و فقیرترین کارگران این کشور راجع به مهاجران ونزوئلایی چیست؟
علیزاده میگوید مطالعات متعددی راجع به وجوه مختلف این مهاجرت تا پیش از کار او انجام شده اما هیچکدام به سراغ تلقی این گروه نرفته است که مهاجرات بیشترین تأثیر را رویشان گذاشته. از طرف دیگر، اهمیت تحقیق او در این است که در دنیای دانشگاهی، در حال حاضر، غالب تحقیقات در خصوص مسئلهی مهاجرت بر مهاجرت از دنیای جنوب به شمال متمرکز است؛ بنابراین مطالعهی موردی او در خصوص مهاجرتی از جنوب به جنوب میتواند دیدگاه ما راجع به مسائل مهاجران را وسعت بخشد.
مطالعهی علیزاده به بررسی نظر این گروه آسیبپذیر کلمبیایی راجع به مهاجرت ونزوئلایی، دریافت این گروه از تصویر مهاجران در رسانهها، و نظرشان راجع به اقدامهای بشردوستانهی سازمانهای مردمنهاد کلمبیایی در حمایت از این مهاجران میپردازد.
علیزاده میگوید از آنجا که تحقیق او به وجوه مختلف این تلقی پرداخته است، لازم بوده که دو رویکرد نظری مختلف برای چهارچوب نظریاش انتخاب کند: الگوی تهدید-منفعت و نظریهی ارتباط با واسطه (که جلوتر به هر دو میپردازیم). نظریهی اول به توضیح رویکردهای محلی به مهاجران میپردازد، در حالی که نظریهی دوم راهنمای تحلیل بازنمایی رسانهای است.
تصویر مهاجران ونزوئلایی در کلمبیا
بهرغم سیاست اعلامشدهی دولت کلمبیا در حمایت و همبستگی با مهاجران ونزوئلایی، رفتارهای بیگانهستیزانه در کلمبیا علیه این مهاجران روی میدهد. در کلمبیا سمنها — سازمانهای مردم نهاد — متعددی برای حمایت از مهاجران ونزوئلایی و نظارت بر وضع آنها فعالیت میکنند و این حمایتها حوزههای متنوعی از ایجاد سرپناه تا رسیدگی به وضع بهداشت و آموزش و تغذیهی مهاجران و مشاورهی حقوقی را در بر میگیرد.
تحقیقات مختلف نشان میدهد که رسانههای ملَی و محلی کلمبیا به خارجیستیزی دامن میزنند و علیه ونزوئلاییهای مهاجر نفرت میپراکنند و آنها را عامل آشفتگی و خشونت معرفی میکنند.
نظریهی تهدید-منفعت و نظریهی ارتباط باواسطه میان گروهها
«نظریهی تهدید-منفعت» (threat-benefit theory) که تارتاکوفسکی و والش طرح کردهاند میخواهد بر اساس تهدیدها و منفعتهایی که اعضای یک گروه راجع به گروه دیگر دریافت کردهاند، تلقی آنها را از این گروه صورتبندی کند: در تحقیق علیزاده، این به معنی تلقی کارگران غیررسمی کلمبیایی از مهاجران ونزوئلایی است.
نظریهی تهدید-منفعت چهار نوع تهدید (ناشی از حضور مهاجران) را در نظر میگیرد: تهدیدهای اقتصادی، جسمانی، تهدید علیه انسجام اجتماعی و تهدید علیه مدرنبودن، و همچنین چهار نوع منفعت (حاصل از حضور مهاجران) را نیز در نظر میگیرد: یعنی منافع مربوط به زمینههای اقتصادی، تنوع فرهنگی، منافع بشردوستانه و منافع جسمانی، و میگوید که هر کدام از اینها بر درک فرد از مهاجران اثر میگذارد.
تلقی تهدید اقتصادی ناشی از این دغدغه است که مهاجران ممکن است در کار، رفاه، و دسترسی به منابع به رقیب فرد تبدیل شوند و وضعش را بدتر کنند. تلقی تهدید جسمانی ناشی از این نگرانی است که شاید مهاجران به خودش یا اموالش آسیب بزنند. تهدید متوجه انسجام اجتماعی به این نگرانی بر میگردد که شاید مهاجران هنجارها، عادات و ارزشهایی را رواج دهند که نظم اجتماعی و هویت فرهنگی جامعهی میزبان را دچار اختلال کند. تهدید علیه مدرنبودن به این بر میگردد که ای بسا مهاجران ارزشها و رسوم عقبافتاده را با خود بیاورند و جا بیندازند.
منفعت اقتصادی مربوط به این تلقی است که شاید مهاجران به رونق اقتصادی کشور کمک کنند؛ از جمله با گرفتن مشاغلی که خود اهالی تمایل یا مهارت انجامشان را ندارند. نفع تنوع فرهنگی به این دیدگاه بر میگردد که حضور مهاجران میتواند فرهنگ محلی را با آوردن عناصر متنوع و متفاوت از فرهنگ حاضر غنی کند. منافع بشردوستانه به تمایل فرد به ارضای عاطفهی بشردوستانهاش از طریق کمک به مهاجران بر میگردد. منافع جسمانی به درک مهاجران به عنوان همصحبتانی پاکیزه و مطبوع بر میگردد که زندگی را لذتبخشتر میکنند.
تهدیدهای اقتصادی و جسمانی تهدیدهایی واقعی به شمار میروند، یعنی درک و تلقی آنها بر اساس واقعیتهای زندگی فرد حاصل میشوند، در حالی که تهدید علیه انسجام اجتماعی و مدرنیته تهدیدهایی نمادین و ذهنی هستند. بههمینترتیب، منافع اقتصادی و جسمانی منافع واقعی هستند، در حالی که منافع بشردوستانه و منافع ناشی از تنوع فرهنگی نمادینند.
علیزاده میگوید با اتکاء به نظریههای مربوط به «ارتباط باواسطه» (mediated contact) که ابتدا در کتاب گوردون آلپورت راجع به تبعیض طرح شد، و دیگر نظریههایی که اخیراً ارائه شدهاند، میتوان رسانهها و مطبوعات را ابزارهای ارتباطی باواسطهی جمعیتها، در برابر ارتباط چهرهبهچهره، دانست. پس بررسی بازنمایی رسانهای چهرهی مهاجران میتواند آگاهیهایی در خصوص تعامل اهالی با آنها به ما بدهد.
ارتباط باواسطه میتواند منفی یا مثبت باشد. وقتی رسانه کلیشههای گروهی منفی را تقویت کند و گروهی را مضر یا فرومایه تصویر کند و به دشمنی دامن بزند، این ارتباط منفی است. وقتی از اعضای گروهی تصویری دوستانه و قابل تفاهم، و آنها را دارای انگیزهها و پیشینههایی قابل احترام نشان دهد، ارتباط مثبت است.
تحقیق روی کارگران کلمبیایی
کارگرانی که علیزاده برای تحقیق انتخاب کرده مشاغل غیررسمی داشتند: آنها دستفروش خیابانی، کارگر جنسی، و رانندهی تاکسی اینترنتی اوبر بودند، که مشاغل همگیشان تحت تأثیر مهاجرت ونزوئلاییها قرار گرفته بود.
علیزاده برای این تحقیق با ۶۵ تن از این کارگران در شهرهای بزرگ کلمبیا، که بیشترین شمار مهاجران را داشتند، مصاحبه کرده است. ۲۵ تن از مصاحبهشوندگان در بوگوتا، پایتخت کلمبیا، دستفروش بودند؛ ۲۰ تن در شهر مدهلین کارگر جنسی بودند؛ و ۲۰ تن در بوگوتا، مدهلین و کارتاخنا رانندهی اوبر بودند.
سن مصاحبهشوندگان بین ۱۸ تا ۵۵ سال بود. دستفروشان هم زن بودند و هم مرد؛ همهی کارگران جنسی مصاحبهشده زن بودند، و رانندگان اوبر همه مرد. مصاحبهشوندگان به روش نمونهگیری گلوله برفی انتخاب شدند. مصاحبهها غیرساختارمند بودند و برای هر گروه ملاحظات خاصی رعایت شده بود که علیزاده در مقالهاش به تفصیل توضیحشان داده است.
مصاحبهها ۱۰ پرسش باز و در نهایت سه دسته سؤال را شامل میشدند: نظر مصاحبهشوندگان راجع به مهاجرت ونزوئلاییها، مصرف رسانهای مصاحبهشوندگان، و عقیدهشان راجع به سمنهایی که به مهاجران کمک میکردند.
مهاجرت ونزوئلاییها
علیزاده میگوید نتایج مصاحبهها نشان میدهد که رویکرد مصاحبهشوندگان به مهاجرت ونزوئلاییها همراه با تردید و تناقض بود. از بین ۶۵ مصاحبهشونده، ۳۵ نفر مشخصاً راجع به این مهاجرت نظر منفی داشتند، در حالی که ۳۰ مصاحبهشونده هم راجع به منافع مهاجرت صحبت کردند و هم راجع به ضررهایش برای کلمبیا، و البته تأکیدشان بر ضررها بیشتر بود. علیزاده میگوید یافتههایش در این مورد با یافتههای تحقیقات دیگر که نشاندهندهی نوسان عقیدهی جامعهی کلمبیا بین نظرگاههای منفی و مثبت راجع به این مهاجرت بودهاند، همخوان است. با این حال، رویکرد منفی در این مصاحبهها بهوضوح غالب بوده است.
علیزاده میگوید با گذشت ده سال از آغاز مهاجرت ونزوئلاییها، این نوسان عقیده را میتوان به عوامل مختلفی نسبت داد: از جمله تأثیر حضور مهاجران بر کیفیت خدمات عمومی، متغیربودن سیاستهای مهاجرتی، مداخلات بشردوستانه، و ادغام اجتماعی و فرهنگی مهاجران در جامعهی میزبان که روندی درازمدت بوده است و نیز تأثیر رسانهای که مدام عقاید عمومی را شکل داده و نیر تجربیات متنوع فردی در این مدت. این عوامل در ترکیب با هم باورهای منفی و مثبت راجع به مهاجرت ونزوئلاییان را شکل دادهاند.
رویکرد منفی
نتایج مصاحبهها چنان که گفتیم نشان میدهد که این کارگران غیررسمی عمدتاً نظری منفی راجع به مهاجرت ونزوئلاییان داشتند. این کارگران در مجموع در پنج زمینه از مهاجرت متضرر شدهاند: در بازار کار، از لحاظ دریافت خدمات عمومی، در زمینهی مسکن، و در زمینهی روابط زناشویی. این عوامل باعث برانگیختهشدن هیجانات منفی بین کلمبیاییها و ونزوئلاییها شده است.
بازار کار: آمدن مهاجران باعث شده کارگران غیررسمی فروش و درآمد روزانهی کمتری داشته باشند؛ چون مهاجران به مشاغلی مشابه آنها پرداختهاند. بهاینترتیب، این کارگران کلمبیایی مهاجران ونزوئلایی را رقیبانی میبینند که جایشان را میگیرند و شغلشان را به خطر میاندزند. خصوصاً که مهاجران اغلب حاضرند همان کارها را با قیمتهای کمتری انجام دهند. در واقع مهاجران بیش از هر جا، بازار کار کارگران غیررسمی را خراب کردهاند.
امنیت: از بین ۶۵ مصاحبهشونده، ۵۰ نفر گفتند که مهاجران ونزوئلایی ناامنی را افزایش دادهاند و میزان جرم و جنایت، از جمله اوباشگری و دزدی و خشونت را بالا بردهاند. برخی از مصاحبهشوندگان میگفتند مهاجران برای خود قلمروهایی درست کردهاند که کسی را به آنها راه نمیدهند و در آنجا کارهای خلاف میکنند. برخی از مصاحبهشوندگان گفتند که به دلیل رواج خلافکاری بین ونزوئلاییها، علاقهای ندارند با آنها رفتوآمد کنند و ترجیح میدهند از مهاجرانی که دزد و تنبل هستند دور باشند.
خدمات عمومی: ۲۶ تن از مصاحبهشوندگان گفتند نگاه منفیشان به مهاجران به این دلیل است که آنها را در منابع عمومی ناچیزِ موجود، رقیب خود میبینند و از این جهت احساس تهدید میکنند. اکثر این کارگران غیررسمی گفتهاند که دولت به مهاجران رسیدگی میکند ولی شهروندان خود را فراموش کرده است. آنها فکر میکنند که مهاجران در زمینهی دریافت بسیاری از خدمات عمومی اولویت داده میشوند.
علیزاده میگوید تجربهی روزمرهی کارگران غیررسمی کلمبیایی که هر روز بیمارستانها و مدارس و دیگر مراکز عمومی را آکنده از جمعیت و ناکارآمد میبینند در شکلگیری این تلقی مؤثر بوده است. این سناریو نیز مانند ماجرای بهخطرافتادن مشاغل غیررسمی و سطح پایین، نشان میدهد که مشکلات ناشی از مهاجرت بین کشورهای جنوب چه شکلی میتواند داشته باشد.
مسکن: مشکل منابع شامل مسکن هم میشود. تعداد کمی از مصاحبهشوندگان، ۷ نفر، گفتند که به دلیل ورود مهاجران اجارهخانهها بالا رفته و آنها برای داشتن سرپناه به دردسر افتادهاند. این کارگران گفتند که ونزوئلاییها خانهها را با دو سه نفر مستأجر میگیرند و بعد ده پانزده نفر در آن ساکن میشوند و چون «درآمد خوبی هم دارند» از پس پرداخت اجارههای بیشتر برمیآیند. علیزاده میگوید فدراسیون بنگاههای املاک کلمبیا نیز گزارشهایی منتشر کرده است حاکی از افزایش مستمر اجازهخانه بر اثر ورود مهاجران ونزوئلایی و سختشدن پرداخت اجارهبها برای خانوادههای کلمبیایی.
روابط زناشویی: کارگران غیررسمی معتقد بودند مهاجران بر روابط زناشویی آنها نیز اثر مخرب گذاشتهاند. علیزاده میگوید ۳ تن از این کارگران زنان ونزوئلایی را «شوهر دزد» معرفی کردهاند، و همهی دستفروشهایی که با آنها مصاحبه کرده بود گفتند که مهاجران روابط زناشویی را به هم ریختهاند. این تهدید را باید از جمله تهدیدهای جسمانی دانست.
علیزاده میگوید با توجه به شرایط اقتصادی، زنان ونزوئلایی که پشتوانهی کمتری دارند، بیشتر ممکن است حاضر به زندگی در شرایط سخت و با مردان کمدرآمد شوند و حاضرند خود در پیشنهاددادن به مردان کلمبیایی پیش قدم شوند، و همین امر موقعیت زنان محلی این طبقه را به خطر میاندازد.
رویکرد مثبت
علیزاده میگوید کارگران غیررسمی کلمبیایی راجع به مهاجران ونزوئلایی دیدگاههای مثبت هم دارند؛ هرچند که کمتر از دیدگاههای منفیشان است. از بین ۶۵ مصاحبهشونده، ۳۰ نفر اشاره کردند که حضور مهاجران ونزوئلایی شاید منافعی هم داشته باشد. از نظر آنها این منافع شامل دسترسی به نیروی کار بهصرفهی آموزشدیده، بهبود سبک زندگی کلمبیایی، و بازترکردن چشماندازها برای کلمبیاییهاست.
نیروی کار بهصرفه و آموزشدیده: از میان مصاحبهشوندگان، ده نفر گفتند که برخی از مهاجران دانشگاهدیدهاند و در مقایسه با کلمبیاییهایی که مشاغل مشابه میخواهند، باسوادترند و با دستمزد کمتر کار میکنند؛ و این برای کشور منفعت اقتصادی دارد.
علیزاده میگوید این تلقی ریشه در موج اولیهی مهاجرت ونزوئلاییها دارد که اکثراً متخصصان یا کارآفرینانی بودند که در ابتدای قرن بیستویکم به کلمبیا آمدند و بعضاً موقعیتهایی برای سرمایهگذاری ایجاد کردند. از این گروه مهاجران در مطبوعات نیز بهخوبی یاد شد و در جامعهی مقصد هم بهخوبی پذیرفته شدند.
کمک به سبک زندگی کلمبیایی: برخی از مصاحبهشوندگان (۱۵ نفرشان) بر این عقیده بودند که مهاجرت ونزوئلاییها تأثیر مثبتی بر سبک زندگی کلمبیاییها داشته است. از نظر آنها، مهاجران ونزوئلایی فرهنگ کلمبیا، غذاها، موسیقی، رقص، سنتها و لباسپوشیدن کلمبیاییها را متنوعتر و غنیتر کردهاند.
این تبادل فرهنگی، هم باعث تنوع شده است هم زمینهای برای مفاهمه بین کلمبیاییها ونزوئلاییها پدید آورده است و بینشان همبستگی ایجاد کرده و موجب شده اشتراکهای هویتیشان را بفهمند.
بازترشدن چشمانداز: مصاحبه با این کارگران غیررسمی نشان داد که وقتی چشمانداز مفاهمه و همدلی با ونزوئلاییها برایشان پیش کشیده میشد، برخی از آنها، ۵ نفر، نظرات مثبتی راجع به همدردی و همبستگی با ونزوئلاییها میدادند.
علیزاده میگوید میتوان دید که نظرات منفی کارگران غیررسمی کلمبیایی در خصوص مهاجران ونزوئلایی برآمده از تهدیدهایی است که واقعاً متوجه خود میبینند، نه تهدیدهای نمادین. بهاینترتیب، مشکل این کارگران با مهاجران در وهلهی اول این نیست که مثلاً حضور آنها «هویت کلمبیایی» را به خطر میاندازد یا هنجارهای اجتماعی را بر هم میزند.
اتفاقاً فرهنگ مشترک دو کشور از عواملی است که میتواند به عنوان مانعی در برابر رویکرد منفی به مهاجران قرار بگیرد.
واقعیبودن تهدیدهایی که کارگران کلمبیایی حس میکنند تا حد قابل توجهی مربوط به سرعت و حجم بالای ورود مهاجران ونزوئلایی است که آمدنشان به کشور فقیر آنها موجب فشار بر منابع عمومی اندک، خصوصاً شغل و مسکن و زیرساختها شده است.
ارتباط باواسطهی منفی
علیزاده میگوید نحوهی برخورد رسانهها با مهاجران هم در رویکرد مصاحبهشوندگان بیتأثیر نبوده است. در طول مصاحبه، این کارگران از دریافتهای هرروزهی خود از مباحث رسانهای راجع به مهاجران ونزوئلایی میگفتند. از گفتههای آنها بر میآمد که این کارگران بسیار تحت تأثیر ارتباط رسانهای منفی با ونزوئلاییها هستند، و مطالب مثبت اندکی از رادیو و تلویزیون و مطبوعات راجع به این مهاجران میشنوند. چند تن از آنها صراحتاً گفتند که «بیشتر اوقات از مهاجران خبرهای بد میخوانیم.»
این اخبار بد، به گفتهی مصاحبهشوندگان، عبارتند از خبرهای ارتکاب دزدی، خرابکاری و جنایت از سوی مهاجران. کثرت این خبرها بهگونهای است که برخی از مصاحبهشوندگان گفتند: هر وقت اتفاق بدی در کلمبیا میافتد، میفهمیم که کار ونزوئلاییهاست. از بین مصاحبهشوندگان، ۴۵ نفرشان گفتند که تصویر رسانهها از مهاجران را قبول دارند و ۲۰ نفر گفتند که تحت تأثیر این تصویر نیستند و با مهاجران همدلی دارند و هر جنایتی را از چشم آنها نمیبینند.
دیدگاه مصاحبهشوندگان راجع به سازمانهای حامی مهاجران
علیزاده میگوید از مصاحبهها میتوان فهمید که این کارگران غیررسمی تقریباً هیچ شناختی راجع به سمنهای کلمبیایی ندارند که مشغول ارائهی خدمات انساندوستانه به ونزوئلاییها هستند. وقتی از آنها راجع به این سازمانهای بشردوستانه پرسیده بودند، فقط دو نفرشان اطلاع محدودی راجع به فعالیتهای آنها داشتند.
علیزاده میگوید با وجود این بیاطلاعی، اکثریت مصاحبهشوندگان (۴۸ نفر) موافق این بودند که سازمانهای غیردولتی کلمبیایی به مهاجران ونزوئلایی کمک کنند. نتیجهای که علیزاده میگیرد این است که ارتقاء آگاهی و فراهمکردن اطلاعات درست راجع به فعالیت این سمنها میتواند موجب تقویت دیدگاه مثبت به کار آنها شود.
علیزاده میگوید ۱۷ نفر هم با فعالیت این سمنها موافق نبودند و میگفتند فراهمکردن کمک برای ونزوئلاییها فکر خوبی نیست چون میتواند وضع اقتصادی و اجتماعی کلمبیا را بدتر کند: آنها به فقیران ونزوئلا کمک میکنند، ولی به فکر فقیران خودمان نیستند.
پس میبینیم که بخشهای فرودست جامعهای فقیر چگونه واقعاً از مهاجرت گروههای بزرگ جمعیتی تأثیر منفی میپذیرد و چگونه این تأثیر منفی اقتصادی و اجتماعی دیدگاهش را راجع به مهاجران شکل میدهد. علیزاده نشان داده است که این بخش از جامعهی کشورهای جنوب بیش از آنکه راجع به مهاجرت دغدغههای هویتی داشته باشد، ادراک و داوریاش را از وضعیت اقتصادی و اجتماعی روزمرهی خود میگیرد.
چشمانداز استفاده از رابطهی باواسطه برای جلوگیری از مهاجرستیزی
علیزاده در مقالهی دیگرش به بررسی تحقیقاتی میپردازد که به تأثیر رابطهی باواسطه بر شکلدهی باورهای اهالی راجع به مهاجران پرداختهاند. هدف علیزاده از این بررسی جامع آن است که ببیند چه توصیههایی میتوان برای استفاده از این روش برای بهبودبخشیدن به رویکرد اهالی در قبال مهاجران داشت.
در این بررسی، او به وجوه مختلف پیامی پرداخته است که از سوی رسانهها در رابطهی باواسطه ارسال میشود و جمعبندی خود را در این خصوص در قالب تقسیمبندی همین وجوه ارائه کرده است:
محتوای پیام: علیزاده نشان میدهد که بر اساس بررسی تحقیقات مختلف، شکل پیغامی که در رابطهی باواسطه قرارست نسبت به مهاجران همدلی بربیانگیزد بهتر است در قالب «روایی» و داستانگویانه باشد؛ تحقیقات مختلف نشاندادهاند پیغامهای غیرروایی هرچند واقعیتهای محکمی را ارائه کنند، نسبت به پیامی که به شکل روایی ارائه میشود کمتر رغبت برانگیزند. در بین پیامهای غیرروایی و واقعیتمحور اما به نظر میرسد شواهد آماری رغبتبرانگیزتر و اثرگذارتر از ارائهی شواهد به صورت غیرآماری هستند.
بهاینترتیب، مجموعهای از روایتها که واقعیتهای زندگی مهاجران را برای مخاطب محسوستر میکنند و همدلی برانگیز هستند، در کنار آمارهایی که نشان دهد تأثیر واقعی مهاجران در زمینههای اقتصاد و جرم و جنایت در جامعه چه بوده است، یعنی آمارهایی که تبلیغات مهاجرستیز را تصحیح میکنند، میتواند محتوای مؤثری در جلب همدلی با مهاجران ارائه دهد.
سبک و ساختار پیام: علیزاده میگوید محققان بررسیهای متنوع و فراوانی راجع به تأثیر انواع پیامهای صوتی/تصویری، متنی و نیز در خصوص نوع چهارچوبهای زبانی بهکاررفته در آنها کردهاند. از جمله ساختارهای قابل توجهی که محققان در تبلیغات مؤثر علیه مهاجران یافتهاند توسل به چهارچوب برشمردن سود و زیان حضور مهاجران است؛ به همین دلیل، علیزاده میگوید لازم است تحقیقات جدیای در طرف مقابل هم انجام شود که نشان دهد آیا استفاده از همین چهارچوب برای برانگیختن همدلی با مهاجران نیز مؤثر خواهد بود یا ممکن است نتیجهی عکس دهد.
یافتهی جالب توجه دیگر در طیفی از تحقیقات مورد بررسی علیزاده این است که پیامهایی که با موسیقی همراه شدهاند در ترغیب مخاطب به همدلی با مهاجران تأثیر بهتری داشتهاند.
از سوی دیگر، علیزاده میگوید جا دارد تحقیقات بسیار بیشتری روی ساختار پیامها و میزان تأثیرشان انجام شود. در همین زمینه مسئلهی اینکه «نتیجهگیری صریح» در پیام رغبتبرانگیزتر است یا «نتیجهگیری ضمنی» تحقیقات قابل توجهی صورت گرفته که نشان میدهد مخاطبان اگر در برابر نتیجهگیریهای صریح قرار بگیرند، احساس میکنند آزادیشان در فهم و تفسیر پیام محدود شده و از این رو ممکن است کلّیت پیام برایشان دیگر چندان رغبتبرانگیز نباشد.
متغیرهای گیرنده و فرستند: علیزاده میگوید جا دارد راجع به خصوصیات فرهنگی و روانشناختی مخاطب (گیرندهی پیام) تحقیقات مستمر صورت بگیرد، خصوصاً که جوامع روزبهروز چندفرهنگیتر میشوند.
بههمینترتیب، جا دارد راجع به خصایص فرستندهی پیام مانند قابلاعتمادبودن و موردعلاقهبودنش از دید مخاطب و نقش او در تأثیر پیامهای مهاجرستیز نیز بررسی بیشتری صورت بگیرد.