رِبِکا شریعه طالقانی:

رنج‌نامه‌های زندان‌های سوریه: روایت‌گری با جوهر خاک و خون

نام زندانیان سوری بر تکه‌های پارچه لباس. صحنه‌ای از مستند «۸۲ نام: سوریه، ما را از یاد نبر»

رِبِکا شریعه طالقانی:

رنج‌نامه‌های زندان‌های سوریه: روایت‌گری با جوهر خاک و خون

ربکا شریعه طالقانی (۲۰۲۳ – ۱۹۷۲) استاد ادبیات و فرهنگ خاورمیانه در کالج کویینز در نیویورک بود. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Taleghani, Rebecca Shareah. Readings in Syrian Prison Literature: The Poetics of Human Rights. Syracuse University Press, 2021.

نام زندانیان سوری بر تکه‌های پارچه لباس. صحنه‌ای از مستند «۸۲ نام: سوریه، ما را از یاد نبر»

نوشتن خاطرات زندان جز مستندسازی آنچه بر زندانیان گذشته است چه ابعادی دارد؟ این پرسشی است که رِبِکا شریعه طالقانی، استاد فقید ادبیات و فرهنگ خاورمیانه در کالج کوئینز در نیویورک، کوشیده است با بررسی ادبیات زندان در سوریه به آن پاسخ دهد. 

خاطرات زندان و وجدان معذب قربانی

منصور عمری روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر سوری در ۱۶ فوریه سال ۲۰۱۲، در «مرکز آزادی بیان و رسانه سوریه» توسط ماموران اداره‌ی اطلاعات نیروی هوایی سوریه، به‌همراه شمار دیگری از فعالان و حقوقدانان بازداشت شد. این فعالان حقوق بشر را زندانی و شکنجه کردند و ارتباط‌شان را با جهان خارج بریدند. آنها در زمره‌ی ده‌ها هزار نفری بودند که از سال ۲۰۱۱ که انقلاب سوریه آغاز شد، تا سال ۲۰۱۸، بازداشت شدند؛ زندانیانی که هزاران تن از آنها زیر شکنجه جان دادند. گرچه منصور عمری یکسال بعد آزاد شد اما شماری از دوستانش زیر شکنجه کشته شدند و شماری دیگر در زندان محبوس ماندند. 

مازیار بهاری فیلم‌ساز ایرانی-کانادایی که خود در ایران زندانی شده بود، مستندی با محوریت ماجرای زندانی شدن عمری ساخته است با عنوان ۸۲ نام: سوریه، ما را از یاد نبر. عنوان این فیلم از قطعه پارچه‌هایی گرفته شده که عمری از لباس خود بریده بود و روی آنها با قلمی از سوزن و جوهری از خاک و خون نام و تاریخ بازداشت هم‌بندی‌هایش را ثبت می‌کرد تا به گروه‌های حقوق‌بشری خارج از زندان برساند.

نکته‌ای که به‌طور خاص در این مستند مورد توجه طالقانی قرار گرفته صحنه‌هایی از آن است که عمری را پشت لپ‌تاپش نشان می‌دهد در حالی که مشغول کار روی خاطرات زندانش است. عمری می‌گوید از اینکه او آزاد شده اما دوستانش هنوز در بندند احساس گناه می‌کند و تصورش این است که اگر بتواند خاطراتش را منتشر کند قدری از احساس گناهش کاسته خواهد شد؛ هر چند مطمئن است تا وقتی کسانی در آن زندان‌ها محبوس باشند، آرامش نخواهد داشت.

در دوران حافظ و بشار اسد مخالفان سیاسی، نویسندگان، و روشنفکران آثار متنوع و متعددی راجع به تجربه‌ی زندانی شدن‌ به دلایل سیاسی پدید آوردند. این آثار پس از مرگ حافظ اسد در سال ۲۰۰۰ پرشمار شدند و خصوصاً بعد از آغاز انقلاب سال ۲۰۱۱ در ابعاد بسیار بیشتری انتشار یافتند؛ خصوصاً که برخی از زندانیان دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ نیز این زمان را موقع مناسبی برای نشر نوشته‌های خود راجع به زندان تشخیص دادند.

طالقانی می‌گوید آغاز انتشار ادبیات زندان در جهان عرب و سوریه را می‌توان دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ دانست و این همان زمانی است که نخستین سازمان‌های محلی حقوق بشری نیز تأسیس شدند و پا گرفتند و از آن پس بود که مخالفان دیکتاتوری‌های حاکم در جهان عرب نیز صحبت با زبان حقوق بشری را آغاز کردند.

طالقانی این نکته را متذکر می‌شود که حتی پیش از اینکه ادبیات حقوق بشری در میان باشد، ادبیات زندان، «ادب السجن» یا «ادب السجون»، گواهی بر تاریخ طولانی استفاده‌ی حکومت‌ها از حبس و شکنجه‌ی مخالفان بوده است، امری که اسناد حقوق بشری نیز گواه آن است.

ادبیات زندان، چه نوشته‌های سکولارها و چه نوشته‌های اسلام‌گرایان، از پایه‌های فرهنگ انقلاب ۲۰۱۱ سوریه بود؛ انقلابی که منصور عمری نیز برای مستند کردن نقض حقوق بشر حکومت اسد در آن زندانی و شکنجه شد.

اما طالقانی می‌گوید اهمیت ادبیات زندان سوریه فراتر از این است که آن را صرفاً گواهی بر مظالم زندان بدانیم. این ادبیات نوعی مقابله‌ی خلاق با حکومت اسد بوده است و آن را باید همچون نوعی اقدامی زیبایی‌شناسانه علیه نقض حقوق بشر حکومت دانست که بر وجود ذهنیت‌های سیاسی مخالفان گواهی می‌دهد و جغرافیای قیام سوریه را روشن می‌کند.

یکی از موضوعات مهم در تحقیق طالقانی روشن کردن این مسأله است که ظهور ادبیات زندان در جهان عرب با یک چرخش تجربی‌ مقارن شد که از دهه‌ی ۱۹۶۰ در ادبیات عرب آغاز شده بود. این موضوعی است که در کتاب طالقانی بسیار مورد توجه قرار گرفته است و او می‌کوشد نشان دهد که این صرفاً یک مقارنه‌ی زمانی ساده نیست.

از نظر طالقانی میان ادبیات زندان و ظهور تجربه‌گرایی ادبی (literary experimentalism) در ادبیات مدرن عربی پیوندهای مهمی برقرار شد؛ ادبیات زندان شامل آثار متنوعی است که هم در برگیرنده‌ی ساختارها و زبان مرسوم هستند و هم در برگیرنده‌ی نمونه‌هایی که ساختارهای متداول روایت و قراردادهای زبانی را می‌شکنند. روایت‌های زندان قراردادهای ادبی جدید وضع می‌کنند تا زندانی بتواند در مقام «سوژه‌ی سخن‌گوی» حقوق بشر مدرن صدایی از آن خود داشته باشد.

به این ترتیب ادبیات زندان سوری‌ها با شیوه‌های روایتی که در پیش می‌گیرند مخاطب را به سطحی از بازشناسی می‌رساند که هم از حدّت آسیب‌پذیری زندانیان آگاه می‌شود و هم حکایت‌های زندانیان برایش با گفتار حقوق بشری پیوند می‌خورند. 

طالقانی می‌گوید به این ترتیب این متون دارای نوعی بوطیقای به‌رسمیت‌شناسی (poetics of recognition) هستند. او بوطیقا را در معنایی شبیه معنای ارسطویی کلمه به کار می‌برد، مجموعه‌ای از انواع ادبی و گونه‌های سخنوری است که در ادبیات زندان سوری‌ها پدید آمده‌اند و مشخصاً معطوف به «به‌رسمیت‌شناختن» و تایید کردن سیاسی زندانی در مقام سوژه‌ی سخنگو هستند. 

طالقانی اشاره می‌کند که متنی مانند اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر، در مقام صورت‌بندی قرن بیستمی از حقوق بشر، متنی است معطوف به به‌رسمیت‌شناختن سیاسی سوژه‌های خود، یعنی افراد بشر.

حقوق بشر در حکومت اسد و «ادب السجن»

متونی که طالقانی به بررسی‌شان پرداخته است به چند دوره‌ی زمانی تعلق دارند، به ترتیب: حرکت تصحیحی حافظ اسد یا همان کودتایی که او را به قدرت رساند؛ درگیری حکومت حافظ اسد با اخوان المسلمین از ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۲؛ به قدرت رسیدن بشار اسد پس از مرگ پدرش؛ دوره‌ی کوتاه موسوم به بهار دمشق از ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۱؛ بازگشت خفقان‌ پلیسی و سرکوب مخالفان سکولار و اسلامگرا؛ انقلاب سال ۲۰۱۱ سوریه؛ و جنگ داخلی سوریه از سال ۲۰۱۲ به بعد.

حکومت حزب بعث در سوریه که با کودتای سال ۱۹۶۳ به قدرت رسید از همان ابتدا «وضعیت اضطراری» اعلام کرد که این وضعیت در عمل تا سال ۲۰۱۱ که انقلاب رخ داد، برقرار بود. در حکومت حافظ اسد و در دوره‌ای که از اواسط دهه‌ی ۱۹۷۰ آغاز شد و تا اوایل دهه‌ی ۱۹۸۰ ادامه داشت و سازمان‌های حقوق بشری آن را «سرکوب بزرگ» می‌خوانند، ده‌ها هزار سوری و غیر سوری مقیم این کشور را به اتهام اینکه برای دولت تهدید به‌شمار می‌آیند دستگیر کردند و بدون محاکمه به زندان انداختند. هزاران تن از اعضای اخوان المسلمین یا کسانی که مشکوک به عضویت در این سازمان بودند اعدام شدند؛ و نیز در واقعه‌ی کشتار در زندان تدمر در سال ۱۹۸۰ هزار زندانی را کشتند؛ و تلفات کشتار اهالی شهر حما در سال ۱۹۸۲ را تا ۴۰ هزار نفر برآورد کرده‌اند.

در همین اثناء و در سال ۱۹۷۶ بود که اتحادیه‌ی وکلای سوریه نخستین انجمن رسمی دفاع از حقوق بشر در سوریه را تحت نام «کمیته‌ی حقوق بشر» تاسیس کردند. این کمیته به تحقیق راجع به نقض حقوق بشر در حکومت اسد می‌پرداخت. در دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ انتشار ادبیات زندان افزایش چشمگیری یافت. به رغم فشارهای فراوان، شماری از نهادهای حقوق بشری در داخل سوریه، و نیز نهادهای سوری خارج از این کشور، و جنبش‌های جامعه‌ی مدنی، در ارزیابی خود از عملکرد حکومت سوریه زبان حقوق بشری را به‌کار گرفتند.

طالقانی این نهادها و استفاده‌شان از زبان حقوق بشری را دنبال می‌کند؛ زبانی که مصداق‌ و مایه‌ی خود را از گواهی‌هایی می‌گیرد که عمدتاً توسط زندانیان فراهم می‌شود.

اما ادبیات زندان، همان‌طور که طالقانی اشاره کرده است، گسترده‌تر از فراهم کردن «گواهی» و سند تجربه زندان است. به‌طور مشخص این ادبیات گونه‌های ادبی مختلف غیر داستانی و متون داستانی و نمایشی و شعر و انواع نثر ادبی را در بر می‌گیرد. به یک معنی دامنه‌ی ادب السجون را می‌توان همه‌ی ادبیات دانست. 

از طرف دیگر طالقانی یادآور می‌شود که نوشته‌های قرن بیستمی که در قالب ادب السجون قرار می‌گیرند نیز به دوره اسد پدر و پسر منحصر نمی‌شوند و رد آنها را از ابتدای قرن بیستم و دوره‌ای که هنوز حکومت عثمانی بر شام حاکم است می‌توان گرفت. 

در دوره حکومت بعث و خصوصاً حکومت خاندان اسد گرچه در قانون اساسی حق آزادی بیان به‌رسمیت شناخته شده بود، اما نظام سانسور هر نوع بیان و محصول فرهنگی را پیش از عرضه و نمایش نظارت و سانسور می‌کرد. و هر تولید فرهنگی‌ای به ظن مخالفت با دولت ممکن بود توقیف، نابود یا تعطیل شود. 

برای انتشار کتاب هم سه نهاد رسمی وجود داشت که باید دستکم یکی از آنها کتاب را بازبینی و سانسور می‌کرد تا اجازه‌ی طبع و نشر بیاید. علاوه بر اینها حتی وقتی کتابی مراحل سانسور را می‌گذراند و منتشر می‌شد، اگر دولت تأثیرات آن را نمی‌پسندید باز توقیفش می‌کرد. اما با پدید آمدن اینترنت و متصل شدن سوریه به آن در سال ۱۹۹۷ و به رغم تلاش‌های دولت برای محدود کردن اینترنت، فرصتی برای نویسندگان سوری پدید آمد تا آثارشان را از مسیری خارج از سانسور منتشر کنند. این یکی از راه‌هایی بود که ادبیات زندان به زبان عربی منتشر می‌شد.

اما از این گذشته دولت در سیاستی که به «تنفیس» (اجازه‌ی نفس‌کشیدن) موسوم شد، اجازه‌ی انتشار برخی متون انتقادی را هم داد. از دید برخی منتقدان این اجازه حکم ایجاد نوعی سوپاپ اطمینان را برای حکومت داشت. با این حال اکثر متونی که متعلق ادب السجون بودند یا از اواخر دهه‌ی ۱۹۹۰ و روی اینترنت منتشر شدند یا در خارج از سوریه و این آثار به‌رغم تلاش دولت برای محدود کردنشان مخاطبان بسیاری یافتند.

طالقانی می‌گوید حکومت سوریه با وجود اینکه در تمام پنجاه سال حکمرانی خاندان اسد، هم وجود زندانی سیاسی را انکار کرده هم اعمال شکنجه و اعدام را، باز در پاره‌ای از آثار منتشر شده در سوریه یا نمایش‌های به صحنه رفته یا فیلم‌ها و سریال‌ها اشاره‌هایی ضمنی یا صریح به این موارد می‌توان یافت. از نظر طالقانی این را نه نتیجه نوعی تصمیم، نظریه سوپاپ اطمینان، که حاصل خودسرانه بودن نظام سانسور باید دانست. این خودسرانگی و پیش‌بینی‌ناپذیری چیزی است که فقط نویسندگان را تهدید نمی‌کند بلکه موجب آشوب در خود سانسور هم می‌شود.

نوشتن در زندان‌های سوریه

نظام پیچیده‌ی زندان‌های سوریه شامل ساختمان‌های بزرگ غیرنظامی و نظامی است، از جمله زندان نظامی صیدنایا (که یکی از زندان‌های مدرن است)، زندان نظامی تدمُر، زندان مرکزی عدرا، و زندان زنان دوما. نظام زندان‌ها همچنین شامل شبکه‌ی وسیع و بدنامی از بازجویان است که برای چهار شاخه یا بخش دستگاه اطلاعاتی کار می‌کنند که مجموعاً به آنها «مخابرات» می‌گویند.

اکثر زندانیان به خاطر می‌آورند که یکی یا بیشتر از این دستگاه‌های اطلاعاتی بازداشت‌شان کرده‌اند؛ سپس بازجویی‌های طولانی را از سر گذرانده‌اند و انواع شکنجه‌های هولناک جسمانی و روانی، اغلب در طول هفته‌ها و حتی ماه‌ها، بر آنها اعمال شده و تازه بعد از این به زندان‌های بزرگ برده شده‌اند.

زندانیان اغلب زیر دست این شاخه‌های اطلاعاتی، که توسط اطلاعات ارتش اداره می‌شوند، مثل «بخش ۲۳۵» که به آن «بخش فلسطین» هم می‌گویند، بازجویی‌های بسیار وحشتناکی از سر می‌گذرانند. برخی از اوقات در سلول‌های کثیف پرجمعیت نگه‌شان می‌دارند، و گاه برای گذاشتن‌شان در وضعیت اضطراب مدام به سلول‌های انفرادی می‌اندازند.

بازداشت‌شدگان در معرض سرمای شدید یا گرمای خفقان آور قرار داده می‌شوند. از آب یا غذا یا هر دو محروم‌شان می‌کنند و به امکانات بهداشتی دسترسی اغلب دسترسی ندارند. و همچنین بعد از صدمه دیدن بر اثر شکنجه درمان‌شان نمی‌کنند. در شرایط بازجویی زندانی اغلب دسترسی به کاغذ و قلم یا هر امکان آرامش‌بخش دیگری ندارد.

زندانیان گرچه از نوشت‌افزارهای معمول به‌طور کلی محرومند، اما گاه توانسته‌اند به‌نحوی تجربیات خود را مکتوب و حفظ کنند و در این راه خلاقیت‌های فوق‌العاده‌ای به‌ خرج داده‌اند. 

ولی مطلب قابل توجه‌تری که طالقانی در خاطرات زندانیان به آن اشاره می‌کند، فنون یادسپاری‌ای است که زندان ابداع کردند تا خاطرات خود را بعداً بنویسند. این شیوه‌ها را هم زندانیان سکولار پدید آورده‌اند و هم زندانیان مذهبی که بسیاری از آنها فنون حفظ قرآن و حدیث را بلد بودند و از آنها بهره گرفته‌اند.

زندانیان همچنین به کرات روش‌های خلاقانه‌ای برای ساختن قلم و کاغذ با هر چیزی که به‌دستشان می‌رسد ابداع کرده‌اند؛ مانند همان کاری که عمری کرده بود.

زندانیان زندان زنان دوما، حتی توانسته بودند مداد و دفترچه واقعی پیدا کنند و خاطرات خود را یادداشت کنند. آنها با توجه به اینکه شدیداً با خطر ضبط شدن این نوشته‌ها طرف بودند، راه‌هایی خلاقانه برای پنهان‌کردن و بیرون بردن این دفترچه‌ها پیدا می‌کردند.

ادبیات زندان و حقوق بشر

شماری از مطالعات روی پیوند مستقیم میان همه‌ی گونه‌های ادبیات زندان و صورت‌بندی تلقی فردی و جهانشمول حقوق بشر کار کرده‌اند. مطالعه‌ای انتقادی مانند کتاب حقوق بشر و زندگی‌های روایت‌شده ‌(پالگریو مک‌میلان، ۲۰۰۴) به تالیف کی شافر و سیدونی اسمیت، تفسیری اجتماعی، تاریخی و سیاسی به دست می‌دهد از ارتباط حقوق بشر و  متونی که روایت‌های زندگی را بازگو می‌کنند. 

شافر و اسمیت به بررسی این موضوع پرداخته‌اند که چگونه روایت‌های زندگی شخصی (از جمله خاطرات زندان) تبدیل به ابزارهای مستندسازی‌ای شده‌اند که ادعاهای حقوق بشری از طریق آنها به‌لحاظ اخلاقی طرح و بازشناسی می‌شوند. مطالعات دیگر روی این تمرکز کرده‌اند که ادبیات زندان را به‌لحاظ فرم و بوطیقا چگونه باید تحلیل کرد.

طالقانی می‌گوید گرچه ادبیات زندان‌های سوریه از یک‌سو به ادبیات عرب و از سوی دیگر به ادبیات جهانی زندان‌ها پیوند می‌خورد، اما از لحاظ پیوندی که با چرخش تاریخی به‌سوی تجربه‌گرایی ادبی در ادبیات عرب داشته، خاص است. در سیر تاریخ ادبیات سوریه و عرب، ادبیات زندان حاصل همان «چرخش تجربی»ای بود که در دهه‌ی ۱۹۶۰ در ادبیات مدرن عرب رخ داد.

برخی از منتقدان از چرخش نویسندگان عرب به سوی دستکاری آگاهانه‌ی فرم‌های ادبی از طریق فراداستان‌های تاریخ‌نگارانه، روایت‌های جریان سیال ذهن، یا رئالیسم سینمایی، به‌عنوان چرخشی مدرنیستی یاد کرده‌اند که حاصل سرکوب نظام‌مند سیاسی بوده است و طالقانی هم سعی می‌کند نشان دهد که این چرخش در نمونه‌های تأثیرگذاری حاصل تجربه‌ی حبس سیاسی بوده است.

به این ترتیب طالقانی نشان می‌دهد که ادبیات زندان در جهان عرب و به‌طور خاص سوریه نه فقط بخشی اساسی از تاریخ تجربه‌گرایی فرمی در ادبیات مدرن عرب بودند بلکه تحت تأثیر این تجربه‌گرایی هم قرار داشتند.

نکته‌ی مهم دیگری که طالقانی با اتکا به تحقیقات دیگران نشان می‌دهد این است که ادبیات زندان، چه سوری و چه غیر سوری، و گفتار حقوق بشر به طرق مختلف به هم آمیخته‌اند. طالقانی سعی می‌کند با اتکا به تحقیقات سوفیا مک‌کله‌نان و الکساندرا شولتیز مور نشان دهد که مفهوم حقوق بشر صرفاً یک ایده، مجموعه‌ای از هنجارهای گفتاری، رویه‌ای حقوقی و ادعایی سیاسی نیست؛ بلکه با تلقی ما از چیستی جامعه پیوند خورده است . متکی بر قصه‌گویی و وابستگی‌های عملی سیاسی است. و همینطور وابسته به روایت‌پذیری داستان‌های حقوق بشری در سطح بین‌المللی. 

قربانیان و نجات‌یافتگان نقض حقوق بشر، از جمله کسانی که در سوریه زندانی شدند داستان‌های خود را در فرم‌های روایی صورت‌بندی می‌کنند، و این داستان‌ها برای اینکه بتوانند به‌لحاظ حقوقی مستندسازی شوند باید هم‌زمان هم روایت‌پذیر و هم قرائت‌پذیر باشند.

طالقانی از جوزف اسلاوتر نقل می‌کند که از نظرش حقوق بشر و حوق بشر بین‌الملل را «می‌توان به‌نحو سازنده‌ای در گونه‌های روایی و صداهایی روایی صورت‌بندی کرد.» ادبیات زندان سوری‌ها طیف این گونه‌ها و صداها را که معمولاً در گفتار حقوق بشری می‌گنجند، گسترش داده است. 

ربکا شریعه طالقانی (۲۰۲۳ – ۱۹۷۲) استاد ادبیات و فرهنگ خاورمیانه در کالج کویینز در نیویورک بود. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Taleghani, Rebecca Shareah. Readings in Syrian Prison Literature: The Poetics of Human Rights. Syracuse University Press, 2021.

تلخیص و گزارش از شهرزاد نوع‌دوست
منصور عمری، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر سوری، در زمان بازداشتش تکه پارچه‌هایی از لباس خود می‌برید و روی آنها با قلمی از سوزن و جوهری از خاک و خون نام و تاریخ بازداشت هم‌بندی‌هایش را ثبت می‌کرد تا نام‌ها را به دست گروه‌های حقوق‌بشری برساند
مفهوم حقوق بشر صرفاً مجموعه‌ای از هنجارهای گفتاری، حقوقی و ادعایی سیاسی نیست؛ بلکه با تلقی ما از چیستی جامعه پیوند خورده است. حقوق بشر متکی بر قصه‌گویی و روایت‌گری از رنج زندگی است. و همینطور وابسته به توان نهادهای حقوق بشری در سطح بین‌المللی در به‌رسمیت‌شناختن این روایت‌ها به مثابه سندهای تاریخی