ایدهی اصلاح زبان و خط فارسی از دوران مشروطیت تا امروز بارها مطرح شده است. طرفداران این ایده آن را چارهای برای توسعه و پیشرفت کشور و درمان عقبماندگی خواندهاند. آنها استدلال میکنند که اصلاح زبان یادگیری آن را آسان میکند، از خطاهای املایی جلوگیری میکند و در نتیجه موجب افزایش سواد عمومی میشود. جالب اینجاست که همین استدلالها برای بیش از پانصد سال در دفاع از اصلاح زبان انگلیسی و سادهسازی املای آن مطرح شده اما اغلب نافرجام ماندهاند. املا و تلفظ اصوات انگلیسی یکی از بدترینها و بیقاعدهترینها در میان دیگر زبانهاست. با این حال انگلیسی نزدیک به یک قرن است که به زبان فراگیرِ میانجی (Lingua Franca) در جهان تبدیل شده است. انگلیسی زبان مادری بیش از ۳۸۰ میلیون نفر در سراسر جهان است و بیش از یک میلیارد انگلیسیزبان غیربومی وجود دارد.
گِیب هنری، نویسنده و پژوهشگر زبان انگلیسی، در کتاب تازهاش به بررسی تاریخچهی جنبشهای اصلاح زبان انگلیسی از میانهی قرن شانزدهم میلادی تا امروز میپردازد. او به شخصیتهای اثرگذاری همچون بنجامین فرانکلین، نوآ وبستر و بسیاری دیگر از روشنفکران و سیاستمداران اشاره میکند که از پیشگامان و حامیان اصلاح املای کلمات بودهاند. هنری در کتابش وضعیت املای انگلیسی را تا روزگار ظهور اینترنت و پیامکهای فوری و جدال امروز بر سر عدم استفاده از ضمایر برآمده از جنسیت پی میگیرد.
انگلیسی: امتزاجی از هشت زبان
زبان انگلیسی یکی از بیقاعدهترین اشکال نوشتار و تلفظ اصوات را دارد؛ گیب هنری با مطرح کردن این ایده از آشوب املایی انگلیسی مثالهای بیپایانی ارائه میکند؛ ترکیبهای متعددی را که ازکنار هم آمدن حروف «Ough» در کلمات مختلف آواهایی همچون «آ»، «اُ» یا «آف»، «اف» و «او» تولید میکند به عنوان مشت نمونهی خروار میشمارد. به باور او هر گویشوری که یکبار با نوشتار انگلیسی سروکار داشته با این آشوب املایی دست به گریبان شده است. هنری میپرسد پس چرا همچنان زبان انگلیسی تن به این نظام املایی داده است؟ باید دید چرا به شکل آوایی این زبان پرکاربرد سامان داده نشده و معیاری عقلانی در پیش گرفته نشده است؟
در تاریخ زبان انگلیسی کم نبودهاند زبانشناسان و اهل قلمی که به سان یک شورشی بر سر آرمان اصلاح نوشتار جنگیدهاند؛ هنری از چهرههایی یاد میکند که اعتبار خویش را به میدان آوردند تا زبان انگلیسی را به «سرزمین خردمندی» (the realm of the rational) رهنمون کنند؛ چهرههایی همچون مارک توآین، جان دیویی، جرج برنارد شاو و چارلز داروین که هر یک در مقطعی تلاش کردند در مکتوباتشان به مخاطبان بگویند میتوان «laugh» (خنده) را با سه حرف «laf» نوشت؛ یعنی با همان حروفی که میشنویم؛ اما در نهایت آنها بیهوده کوشیدند دیگران را با خود همراه کنند.
هنری ریشهی آشفتگیها در نوشتار انگلیسی را به حدود سالهای ۱۰۰ تا ۳۰۰ پیش از میلاد برمیگرداند؛ یعنی روزگار سلتها و رومیها. دورهای که سرزمین انگلستان زیر سایهی تهاجمها، فتوحات و مهاجرتهای پیدرپی بود و هر بار زبان فاتحان با زبان گویشوران بومی این سرزمین درهم میآمیخت و و در نهایت نتیجهی این امتزاجها ترکیبی شد که امروز خود را در نوشتار نشان میدهد. پیوند مداوم زبان سلتیکو رومی و لاتین و زبان آلمانی و سپس واکینگها، زبانهای نوردیک و دستآخر زبان فرانسه هر یک به نوبهی خود بر شکل نوشتاری زبان انگلیسی تاثیر گذاشتهاند. در گذر قرنها، نوشتارها، نظامهای آوایی، شکل ادای حروف، ساختارهای نحوی و دستورهای زبانی با یکدیگر درآمیختند و در نهایت چیزی شکل گرفت که ما میکوشیم آن را «زبان انگلیسی» بنامیم. به زعم هنری زبان انگلیسی گویی هشت زبان است که زیر یک شنل پنهان شده و فقط ظاهر یگانهای به خود گرفته است.
با ظهور طرفداران سادهسازی نوشتار در سدهی شانزدهم و با گسترش سوادآموزی مسالهی آسانکردن دبیرهی انگلیسی با پیشنهادهایی همچون حذف حروف اضافه، حذف حرف «E» صامت پایان کلمات و … همراه شد. اما طرفداران ایدهی سادهسازی با مشکلات عملی و واقعبینانهای روبهرو شدند که اجازه نمیداد تغییرات مورد نظرشان را به طور مؤثر پیادهسازی کنند. در نهایت، جنبش سادهسازی نوشتار بیش از آنکه داستان پیروزی باشد، تاریخچهای از شکستها شد؛ هنری مینویسد همین وجهِ ناکام و طنزآمیز است که این جنبش را تا این اندازه شگفتانگیز و جذاب میکند.
پژوهش هنری نشان میدهد که جنبش سادهسازی نوشتار حرکتی است که ریشه در بریتانیای قرونوسطی دارد و تا روزگار انقلاب آمریکا و حتی امروز در برنامههای استندآپ کمدی و موسیقی پاپ ادامه داشته است.
فرهنگ لغت علیه املای دشوار
یکی از حامیان جدی سادهسازی انگلیسی بنجامین فرانکلین، از پدران بنیانگذار آمریکا، بود. به باور فرانکلین املای انگلیسی «به نحو دردناکی بیقاعده و ناجور» است. به نظر او همین مساله آموزش زبان انگلیسی را تقریبا سه برابر از زبانهایی همچون فرانسه و اسپانیایی دشوارتر میکرد و حروف بیصدای اضافه به سبب افزایش تعداد صفحات در صنعت چاپ، از نظر اقتصادی هم ضررده بودند. فرانکلین مانیفستی با عنوان «شیوهنامهای برای الفبای نوین» در سال ۱۷۶۸ منتشر کرد؛ اما آن قلم پرشور و انقلابی فرانکلین که در جنگهای استقلال آمریکا آنچنان کارآمد بود اینجا حاصلی نداشت. حتی نزدیکترین اطرافیان فرانکلین هم از پیشنهادهایش استقبال نکردند و او ناچار از پیگیریشان منصرف شد.
یکی از دیگر از مهمترین حامیان سادهسازی نوآ وبستر، پدر فرهنگ لغت ایالات متحدهی آمریکا، بود. وبستر در پی ابداع زبانی تازه برای کشور تازه بود و از همین به ایدهی اصلاح املا رسید. آمریکا که تازه استقلالش از انگلستان را به دست آورده بود به دنبال ساخت هویتی مستقل بود. از نظر وبستر این هویت مستقل با رهایی از زبان انگلیسی، زبان استعمارگر سابق، حاصل میشد. در دههی ۱۷۸۰، پیشنهادهای گوناگونی دربارهی زبان آیندهی آمریکا مطرح شد؛ برخی زبان فرانسه را پیشنهاد میدادند و برخی زبان یونانی را. اما ایدهی وبستر به جای دگرگونسازی کامل زبان، تغییر در نوشتار و خط بود.
وبستر در سال ۱۷۸۹ پیشنهادهای متهورانهای برای تغییر املای زبان انگلیسی مطرح کرد؛ پیشنهادهایی که با تمسخر یا بیتوجهی روبرو شدند. در نهایت دو دههی بعد با انتشار فرهنگ وبستر، برخی از این تغییرات بی سر و صدا وارد لغتنامه شدند و با گذر زمان جا افتادند. حذف حروف بیصدا حاصل این سادهسازیها هستند که بالاخره بر اثر تکرار مشروعیت یافتند. برای مثال حذف شدن حرف «u» در نوشتارهای انگلیسیِ آمریکای امروزین واژهای همچون «color» (رنگ) ناشی از تاثیر فرهنگ وبستر است.
هنری اما خاستگاه تن دادن و پذیرش این اندک تغییرات را ناشی از دغدغههای میهنپرستانه میداند و نه بخاطر سادهسازی زبان. در واقع وبستر برای جا انداختن این تغییرات دست روی مسالهی میهنپرستی گذاشته بود که بیاید مثل بریتانیاییها نباشیم و انگلیسی را سخت ننویسم و از این مسیر اندکی مسالهی سادهسازی و حذف حروف بیصدا را در جامعهی باسواد اما متکبر آمریکا جاانداخت.
مخالفت با املای ساده
در میانهی قرن نوزدهم، حامیان جنبش سادهسازی نوشتار اغلب در جنبشهای اصلاحطلبانهی دیگر همچون جنبش اعتدال در مصرف الکل و لغو بردهداری همپوشانی داشتند؛ بسیاری از این پیشگامان معتقد بودند سادهسازی نوشتار برای تسهیل سوادآموزی به بردگانِ تازه آزادشده نیز بسیار موثر خواهد بود. در نتیجهی این اقدامات، جنبش اصلاح املایی که پیشتر در حوزهی آموزشی و دانشگاهی محدود بود، به مسئلهای عمومی و بحثبرانگیز در سطح ملی تبدیل شد.
هنری به طور خاص اشاره میکند که در قرن نوزدهم، برخی برندها و شرکتها در تلاشی برای سادهسازی، املای نامهای خود را تغییر دادند؛ از جمله استفاده از “K” به جای “C” در کلماتی چون «Klenzo» برای خمیر دندان و «Kant-Leek» برای بطری آب. این اصلاحات نه تنها در بازاریابی مؤثر واقع شد، بلکه در نهایت با تشکیل گروههایی مانند انجمن اصلاح املا، که جرج برنارد شاو یکی از بنیانگذارانش بود، دامنهی وسیعتری پیدا کرد.
در سال ۱۹۰۶، تئودور روزولت، رییسجمهوری وقت آمریکا، از جنبش اصلاح املا حمایت کرد. او حتی دستوری صادر کرد که همهی مکاتبات کاخ سفید باید با املای سادهشدهی کلمات انجام شود. او بعدا حتی تلاش کرد تا کل وزارتخانهها و نهادهای زیر نظر قوهی مجریه را وادار به همین کار کند.
اما به زودی موجی از مقاومت از سوی روشنفکران و نخبگان سیاسی برخاست. انبوهی از مطالب فکاهی و کاریکاتور علیه تلاشهای روزولت در مطبوعات منتشر شد. طبقهی تحصیلکردهی آمریکایی علاقهای به سادهسازی املا نداشت. برعکس آنها میخواستند ثابت کنند املای دشوار چیزی نیست که باید از آن گریخت، بلکه باید آن را به مهارتی ارزشمند تبدیل کرد؛ چیزی که شایستهی تسلط و رقابت باشد. در سال ۱۹۰۸ اولین دور مسابقات املا در آمریکا برگزار شد، که از قضا برندهی آن یک دختر سیاهپوست ۱۳ساله بود. این مسابقات در مخالفت با تلاشهای رییسجمهوری آمریکا برای سادهسازی املای کلمات ترتیب داده شده بود. چنان که هنری مینویسد، برگزارکنندگان مسابقه گویی میخواستند از کابوس املای انگلیسی، نوعی سرگرمی اشرافی بسازند؛ جدولی پر از رمز و راز که تنها خواص از پس حلاش برمیآیند.
در ستایش ناپایداری واژهها
هنری اشاره میکند که هرچقدر هم که تلاشهای اصلاح زبان انگلیسی منطقی به نظر برسند، در عمل به ندرت به نتیجهای پایدار رسیدند. او یادآوری میکند مقاومت فرهنگی و عادتهای زبانی مردم، همیشه به اصلاحات بالادستی غلبه کرده است. حتی وقتی که اصلاحات زبانی در مقیاس کلان در نظر گرفته میشود، اغلب در میدان عمل با شکست روبهرو میشود.
با ظهور اینترنت استفاده از املای سادهشده و اختصار در نوشتار دیجیتال برای ما به امری طبیعی بدل شد. امروزه بسیاری از مردم، بهویژه آنهایی که دلبستهی شیوههای سنتی زباناند، پیامکنویسی یا کوتاهنویسی را نوعی تهدید میدانند؛ نشانهای از فروپاشی زبان انگلیسی به شکلی که میشناختهایم. به باور هنری این نگرانی قابل درک است، اما در سوی دیگر، کسانی هستند که این پدیده را نه زوال، بلکه مرحلهای تازه در تکامل زبان میدانند؛ انعکاسی از سرعت و پیوستگی فزایندهی جامعهی معاصر. از این منظر، زبان همگام با زندگی تغییر میکند، و این تغییر، نه پسرفت، بلکه تطبیق است.
هنری مینویسد زبان همواره در حال دگرگونی بوده است، هست، و خواهد بود. هیچگاه نسخهای یگانه، قطعی و تغییرناپذیر از املا یا زبان وجود نداشته، و احتمالاً هرگز هم نخواهد داشت. حتی املاهایی که روزگاری درست پنداشته میشدند، از جمله آنچه شکسپیر مینوشت، امروزه ممکن است برای ما نادرست جلوه کنند. و بیتردید، آنچه ما امروز درست میدانیم، در آیندهای دور شاید تنها نمونهای از املاهای منسوخشده باشد. نوآ وبستر، زبانشناس نامدار آمریکایی، جملهای دارد که این پویایی زبان را بهزیبایی توصیف میکند: «کاملاً غیرممکن است که پیشرفت زبان را متوقف کنیم، زبان انگلیسی مثل مسیر رودخانهی میسیسیپی است، دارای شتابی است که نمیتوان سر راهش ایستاد.»
در نهایت، هنری کتابش را با نکتهای جالب به پایان میرساند. او معتقد است که زبان بهطور طبیعی در برابر تغییرات عمده مقاومت میکند. این مقاومت، بهویژه در زمینههای نوشتاری، ناشی از پیوند عاطفی و فرهنگیای است که مردم با زبان دارند. اگرچه اصلاحات سادهسازی املا از نظر تئوری میتوانست مفید باشد، اما در عمل به دلیل این پیوندهای عمیق فرهنگی، به نتیجه نرسیدند. او در عینحال تاکید میکند در مسیر سادهسازی املا و تغییر نوشتار سیاستگذاریهای بالا به پایین اغلب بینتیجه هستند و آنچه به تغییر، سادهسازی و آسان شدن زبان ختم میشود در خیابان و میان مردم کوچه و بازار و اکنون در بستر اینترنت رقم میخورد.
***
[برای مطالعهی بیشتر دربارهی سیر تاریخی تکاپوی زبانها میتوانید کتابچهی زبان و ملیگرایی را در دانشکده نگاه کنید.]