عراق در دههی ۱۹۹۰میلادی برای مقابله با تحریمهای فلجکننده چه ابتکاراتی به خرج داد؟ این ابتکارات چقدر شبیه اقداماتی است که دیگر رژیمهای سیاسی تحت تحریم، از جمله ایران، برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی جهانی و همچنین کاهش فشارها به کار گرفتهاند؟
ساموئل هلفانت در کتاب خود داستان ناگفتهی ابتکارات گستردهی عراقیها برای مقابله با تحریمها را بر اساس اسناد دستاولی از آرشیوهای وزارت اطلاعات (استخبارات) و حزب بعث که پس از جنگ در دسترس قرار گرفته، نوشته است.
هلفانت با این مقدمه آغاز میکند که آمریکا پس از جنگ سرد به تنها قدرت جهان تبدیل شد و جورج دبلیو بوش فرصت داشت تا نظم جدیدی را بر جهان مستقر کند. در مرکز نظم جدید مدنظر بوش، رژیم سرسخت صدام حسین در عراق قرار داشت. پس از جنگ اول خلیج فارس، بوش توانست حمایت بینالمللی را برای مهار صدام از طریق ابزارهایی مثل تحریم، بازرسی از تسلیحات، و برقراری مناطق پرواز ممنوع کسب کند.
عراق که زیر فشار تحریمها له شده بود، در واکنش به دنبال راهی برای دورزدن و یا لغو تحریمها بود. هلفانت مینویسد که صدام فکر میکرد راه رهایی از این فشار کمرشکن، شکستن نظم بینالمللی نوپا است، زیرا پس از جنگ خلیج، گزینههای دیپلماتیک و نظامی عراق محدود شده بود. پس عراق برای اعمال نفوذ و تغییر نظم بینالمللی، یک استراتژی درهمتنیدهی سیاسی- اقتصادی طراحی کرد. تا سال ۱۹۹۶ که سیاست نفت در برابر غذا به عراق اجازه داد نفت بفروشد، اقتصاد عامل مهم اما پنهانی در سیاست خارجی عراق بود. عراق، که گفته میشود بزرگترین ذخایر نفتی جهان را دارد، میتوانست از طمع شرکتهای نفتی استفاده کند و با فروش نفت ارزان به آنها پول بیشتری به دست بیاورد. هلفانت مینویسد که از اواسط دههی ۹۰، میتوان رد آنچه را که غربیها به آن «عملیات نفوذ» سیاسی بغداد میگویند و خود عراقیها «تحرک» مینامند، در اسناد حزب بعث دید.
به این منظور، سازمان اطلاعات عراق و دفاتر حزب بعث در سراسر دنیا، نیروهایی را که میتوانستند به هدف رژیم در حذف تحریمها کمک کنند، پیدا میکردند و به آنها نزدیک میشدند. در راستای اجرای این عملیات، تعداد زیادی از افسران اطلاعاتی بعثی به غرب فرستاده شدند. آنها در غرب ظاهراً زندگی عادی داشتند و برخی از آنها رستوران و کبابی در حومهی شهرها راه میانداختند؛ اما در خفا از تأسیسات فوق سری نظامی آمریکا اطلاعات جمعآوری میکردند. بعثیها این عملیات را دست کم در ۶۰ کشور دنیا اجرا کردند.
بعثیها در خارج از کشور با افراد و گروههایی کار میکردند که هیچ اشتراکاتی با رژیم بغداد نداشتند، به جز مخالفت با جنگ و تحریم. برای آنها گرایش سیاسی افراد و گروهها اهمیت نداشت و همین که این افراد میتوانستند به لغو تحریمها کمک کنند، کافی بود. بنابراین شانس خود را همهجا امتحان میکردند و به چپها و راستها، به دانشگاهیان، سازمانهای دانشجویی، نظامیان اسلامگرا، صلحطلبها، لیبرالها و حتی انزواگرایان محافظهکار (conservative isolationists) نزدیک میشدند.
بعثیها توانسته بودند در رسانهها هم متحدانی پیدا کنند. آنها روایت رنج مردم عراق در اثر تحریمها را، که حقیقت داشت، بزرگتر از آنچه بود و در راستای منافع دولت روایت میکردند. روایتهای رسانهای، پوششی سیاسی برای کسانی بود که به لحاظ اقتصادی از حمایت عراق منتفع میشدند. آنها از طریق سازمانها و انجمنهایی که وجود داشت یا خود تشکیل دادند به جامعهی مهاجران عرب در غرب راه پیدا کردند و حمایت آنها را برای مخالفت با تحریمهای علیه عراق جلب کردند. هلفانت مینویسد، سیاست نفوذ، سیاستی دامنهدار و چندبعدی بود که در سطوح مختلف از سوی رژیم بعث عراق دنبال میشد.
نفوذ از طریق شخصیتهای برجسته
هلفانت مینویسد یکی از چهرههای مشهور عملیات نفوذ در آمریکا، دکتر هدی صالح مهدی عماش، از مقامات رسمی حزب بعث بود. او که در رسانههای غربی به دلیل نقشش در برنامهی تولید تسلیحات بیولوژیک به «خانم سیاهزخم» (Mrs. Anthrax) شهرت داشت، در ایالات متحده تحصیل کرده و با فرهنگ و سیاست آمریکا بهخوبی آشنا بود. هدف عماش تشکیل یک جریان مردمی در جامعهی آمریکا بود تا بتواند بر تصمیمگیران فشار بیاورد و محاصرهی اقتصادی عراق را پایان دهد.
هدی عماش تلاش کرد با رهبران فرهنگی آمریکا و سیاستمداران برجسته که یا با جنگ عراق مخالف بودند و یا برای درد و رنج عراقیها دل میسوزاندند، ارتباط بگیرد و کار کند. عوامل نفوذی صدام در آمریکا، گری هارت از حزب دموکرات و پاتریک بوکانان از حزب جمهوریخواه را که هر دو نامزد انتخابات ریاستجمهوری بودند، هدف قرار دادند. همچنین سعی کردند به چهرههای فرهنگی مانند جان دنور خواننده، محمدعلی کلی قهرمان بوکس و کریس کریستوفرسون خواننده و بازیگر آمریکایی نزدیک شوند.
کریستوفرسن به دلیل انتقادات تندوتیزش علیه سیاست آمریکا در عراق، مورد توجه بعثیها قرار گرفت. آنها حتی آدرس خانهاش را هم پیدا کردند. بعثیها توانستند برنامهای برای ملاقات کریستوفرسون با هنرمندان عراقی — که رابطهشان با رژیم صدام مخفی بود — ترتیب دهند. معلوم نیست عراقیها موفق شدند که کریستوفرسون را قانع کنند یا نه، چراکه کریستوفرسون دعوت آنها برای سفر به عراق را نپذیرفت اما به انتقاداتش از سیاستهای آمریکا در عراق ادامه داد و حتی ترانهای با عنوان حلقه، دربارهی لیلا عطار، هنرمند برجستهی عراقی اجرا کرد که در اثر حملهی موشکی آمریکا در عراق در سال ۱۹۹۳ جانباخته بود.
هنری گونزالس نمایندهی تگزاس در کنگرهی آمریکا هم به دلیل انتقادهایش از دولت بوش، از جمله اهداف مورد نظر بعثیها بود. عراقیها میخواستند از طریق او با کمپانیهای نفتی تگزاس ارتباط برقرار کنند و آنها را به سمت سیاستهای حامی عراق سوق دهد. گونزالس دموکرات بود و وقتی بوش انتخابات ۱۹۹۲ را از دست داد، مخالفت او هم با تحریمها پایان یافت و تلاش عراقیها نافرجام ماند. شواهدی وجود ندارد که از سیاست برقراری ارتباط با آمریکاییهای برجسته، نتیجهای حاصل شده باشد؛ اما بعثیها حتی اگر نمیتوانستند این افراد را به همکاری وادارند، از انتقادها و مواضعشان علیه سیاستهای آمریکا در قبال عراق، بهرهی تبلیغاتی میبردند.
همکاری با سازمانهای غیردولتی
هر قدر سیاست نزدیکی به چهرههای آمریکایی بیثمر بود، همکاری با سازمانهای مردمنهاد آمریکا موفقیتآمیز بود. بسیاری از این سازمانها کوچک بودند و فعالیت چشمگیری نداشتند، اما امکانی به بعثیها میدادند تا با گسترش دامنهی فعالیت این گروهها، اهداف خود را پیگیری کنند. «فدراسیون دوستی آمریکاییها-عراقیها» را تعدادی از عراقیهای شهروند آمریکا در سال ۱۹۹۱ برای حمایت از خانوادهها و دوستان خود که هم از رژیم سرکوبگر و هم تحریمها آسیب میدیدند، تأسیس کرده بودند. اعضای فدراسیون را آمریکایی-عراقیهایی ردهبالا مانند پزشکان، فعالان اقتصادی، و دانشگاهیها تشکیل میدادند. برخی از آنها مثل خانوادهی سینان که صاحب سوپرمارکتهای بسیاری در دیترویت بودند، روابط خاصی هم با برخی اعضای کنگره داشتند که خیلی به کار میآمد.
فدراسیون توانسته بود مقادیر زیادی پول و دارو جمعآوری کند و به عراق بفرستد، اطلاعاتی را دربارهی وضع عراق به کنگره و افکار عمومی بدهد، و نمایشگاهی از وضعیت کودکان عراقی برگزار کند که از تحریمها آسیب دیده بودند. توجه بعثیها اوایل سال ۱۹۹۲ به فدراسیون جلب شد. آنها به نیروهای خود در آمریکا دستور دادند که به فدراسیون بپیوندند. بعثیها موفق شدند از طریق یک سازمان پوششی و بهظاهر مردمنهاد که بنا کرده بودند، توافقنامهی همکاری سهسالهای با فدراسیون امضاء کنند.
همکاری با فدراسیون، به بعثیها امکان میداد تا برای عملیات نفوذ، حمایت مردمی به دست آورند و ضمناً به منابع مالی و شخصیتهای برجسته دسترسی پیدا کنند. برای فدراسیون هم همکاری با رژیم بعثی، برای ارسال پول و دارو برای کودکان عراقی و دسترسی به اطلاعات ضروری بود.
بعثیها با «کمیتهی کودکان عراقی را نجات دهید» هم روابط غیررسمی برقرار کردند. آنها از طریق ارتباط با این سازمان که زبان و ادبیاتی بسیار نزدیک و همسو با تبلیغات رژیم داشت، نه تنها شریکی برای تولید پروپاگاندا دستوپا کردند، بلکه به کانالهایی برای نفوذ به دولتهای دیگر نیز دسترسی یافتند. کمیته با دفتر واشنگتن انستیتوی شیلر ارتباط داشت و از این طریق به تعداد زیادی از فعالان حقوق بشر، پزشکان، رهبران مذهبی، و دانشگاهیان وصل میشد.
در نتیجهی این تلاشها، بعثیها توانستند به موریل میراک ویسباخ نویسندهی آمریکایی-آلمانی نزدیک شوند و با او دربارهی راهاندازی کمپینی برای منزویسازی بریتانیا و آمریکا در کمیتهی تحریمهای سازمان ملل گفتوگو کنند. مشخص نیست که ویسباخ میدانست با بعثیها کار میکند یا خیر. بعثیها همچنین برای مقابله با تحریمها، اقدام به تأسیس «اتحادیهی ملی دانشجویان عراقی» در آمریکا کردند و بهتدریج این اتحادیه را در بسیاری از کشورها گسترش دادند و توجه بسیاری از دیپلماتها و فعالان را در غرب به خود جلب کردند.
نفوذ در سازمان ملل و کشورهای اروپایی
برنامهی بعثیها برای نفوذ در سازمان ملل و کشورهای اروپایی، گسترده و قابلتوجه بود. عراقیها در عملیاتی که رهبری آن را یکی از اعضای بلندپایهی حزب بعث برعهده داشت، نامههای سازمان ملل را رهگیری کردند تا سازمانها و افرادی را پیدا کنند که مخالف سیاست تحریم علیه عراق بودند. سازمانها و گروههای مهمی از کشورهایی مثل آلمان، فرانسه، بلژیک، و نروژ به رئیس کمیتهی تحریمهای سازمان ملل در اعتراض به تحریمهای عراق نامه فرستاده بودند.
بعثیها نام و آدرس این سازمانها را جمعآوری کردند تا هم برای تبلیغات رسانهای از آنها استفاده کنند و هم از طریق سازمانهای همکار حزب بعث در اروپا و یا به واسطه کانالهای حرفهای، آنها را به یکدیگر پیوند دهند. بعثیها از این طریق توانستند روابط خاص و مهمی را شکل دهند که برای تأثیرگذاری بر دولتها از جمله دولتهای اروپایی بسیار اهمیت داشت. با اینکه اروپای غربی در جنگ خلیج، آمریکا را همراهی کرده و از اعضای ائتلاف بود، اما جامعهی اروپا بابت درد و رنج ناشی از تحریم، همدلی زیادی با مردم عراق نشان میداد که کار بعثیها را آسان میکرد.
به زعم هلفانت، فرانسه هدف بسیار مهمی بود. بعثیها امیدوار بودند که بتوانند در فرانسه هم از طریق جنبش «مادران علیه جنگ» و هم جنبش «صلح سبز» کار نفوذ را پیش ببرند. فرانسه در شورای امنیت حق وتو داشت و نمایندهی فرانسه بارها از تحریمهای عراق انتقاد کرده بود. اقدامات عراق برای بسیج همدلی مردم از طریق همکاری با مهاجران عراقی و عرب در فرانسه موفقیتآمیز بود و فرانسه بهتدریج از اردوگاه آمریکا خارج شد.
موفقیت یا شکست؟
رژیم صدام در اجرای عملیات نفوذ موفقیت قابل توجهی کسب کرده بود. از زمان تصویب برنامهی نفت در برابر غذا، عراق توانسته بود با فروش نفت، ساختوپاخت با برخی خریداران نفتی و دریافت پول نقد از آنها، درآمدی پیوسته داشته باشد و اقتصاد و سیاست کشور را اندکی سروسامان دهد. بعثیها همچنین توانستند در ائتلافی که علیه عراق در نتیجهی جنگ خلیج شکل گرفته بود، شکاف ایجاد کنند. روسیه و فرانسه دو کشور عضو شورای امنیت بودند که موافق سیاست منزویسازی عراق نبودند، بهخصوص روسیه که مکرراً رفتارهای عراق را در نقض تحریمها نادیده میگرفت. عراق همچنین دیپلماسی منطقهای را فعال کرد و با رقبای منطقهای مثل ایران و سوریه روابطی را آغاز و بهتدریج خود را از انزوا خارج کرد.
در گزارش محرمانهی کمیته مشترک اطلاعات بریتانیا در سال ۲۰۰۱ آمده بود که رژیم عراق توانسته در جهان عرب، حمایت کسب کند و از انزوا خارج شود. این گزارش تأکید کرده بود که صدام در حال حاضر خود را در موقعیت بهتری از زمان جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۰ میداند. کمتر از دو ماه پس از انتشار این گزارش، برجهای دوقلو در آمریکا هدف حملهی تروریستی قرار گرفت و دو سال بعد رژیم بعثی عراق دیگر وجود نداشت.
هلفانت مینویسد که بعثیها زمانی بیشترین تأثیر را داشتند که از نظر ایدئولوژیک چابک و انعطافپذیر بودند و تلاشی برای تحمیل عقاید ایدئولوژیک حاکم در داخل کشور به مخاطبان خارجی نمیکردند. بعثیها همچنین در استفاده از بازیگران و گروههای محلی و سازمانهای غیردولتی که به طور خودجوش و مردمنهاد در کشورهای دموکراتیک غربی توسعه یافته بودند، موفقتر بودند. موفقیت بعثیها بهخصوص در زمانهایی چشمگیر بود که میتوانستند زیرکانه و با چراغ خاموش با افراد یا گروههایی متحد شوند که با رژیم بعثی برای پایاندادن به تحریمها یا جلوگیری از حملات نظامی اشتراک نظر داشتند، حتی اگر همان افراد و گروهها از صدام و رژیم او متنفر بودند.