ایو کوزوفسکی سجویک:

پارانویای مظلومان: وقتی همیشه «کار، کار خودشان است!»

ایو کوزوفسکی سجویک در نمایشگاه آثار هنری‌اش در نیویورک، سال ۲۰۰۳ (Hal Sedgwick | New Yorker )

ایو کوزوفسکی سجویک:

پارانویای مظلومان: وقتی همیشه «کار، کار خودشان است!»

ایو کوزوفسکی سجویک (۲۰۰۹ – ۱۹۵۰) پژوهشگر برجسته‌ی مطالعات جنسیت بود. این گزارش مختصری است از مقاله زیر:

Sedgwick, Eve Kosofsky. “Paranoid Reading and Reparative Reading, or, You’re So Paranoid, You Probably Think This Introduction Is About You.” Touching Feeling, Duke University Press, 2002. 

ایو کوزوفسکی سجویک در نمایشگاه آثار هنری‌اش در نیویورک، سال ۲۰۰۳ (Hal Sedgwick | New Yorker )

وقتی در موقعیت فرودستی و ستمدیدگی قرار می‌گیریم، گاه فهم و یافتن دقیق منشأ رنجی که می‌بریم ممکن نیست. به دلیل نبود اطلاعات موثق، وجود انبوهی از روایت‌های متناقض، و بی‌اعتمادی به نهادهای صاحب قدرت، ناچار مدام به دنبال یافتن سازوکارهای تصمیم‌گیری‌ پشت پرده، نیت افراد و دستان پنهانی هستیم که شرایط بحرانی ما را رقم زده‌اند. فرد ستمدیده مدام در موقعیت ذهنیِ مواجهه با بدگمانی‌های مختلف و گاه وسواس‌گون قرار می‌گیرد: به بیانی دیگر، در وضعیت پارانویایی قرار می‌گیرد که در آن واقعیت همواره «پشت پرده» تصور می‌شود و تنها از طریق رمزگشایی از نشانه‌ها قابل دستیابی است. این موقعیت گریبان فعالان برابری‌خواه و عدالت‌جو را نیز می‌گیرد. مثلاً در بحبوبه‌ی اپیدمی ایدز در آمریکای شمالی، برخی از فعالان حقوق همجنسگرایان معتقد بودند که ویروس را حکومت به جان شهروندان همجنسگرا انداخته و «کار کار خودشان است.»

ایو کوزوفسکی سجویک، پژوهشگر برجسته‌ی مطالعات جنسیت، در فصلی از کتاب احساس لمس‌کردن: تأثر، آموزش، عملکرد (انتشارات دانشگاه دوک، ۲۰۰۳) این رویکرد شناختی را «خوانش پارانویایی» می‌نامد، یعنی خوانشی که بر افشاگری سازوکارهای پنهان قدرت، سرکوب و ایدئولوژی متمرکز است. سجویک به این می‌پردازد که چگونه رویکرد پارانویایی در کارهای پژوهشی و تحلیل اوضاع سیاسی نه می‌تواند به دانش برسد و نه در بهبود اوضاع کارآمد باشد. 

نقد اصلی سجویک به خوانش پارانویایی این است که اگر ما بدون نظریه‌های پر از شک و ظن هم به ماهیت سلطه‌جو، اقلیت‌ستیز و پدرسالار نظام‌های قدرت آگاهیم، پس این تئور‌ی‌ها چیزی به دانش ما اضافه نمی‌کنند، بلکه صرفاً فضای ذهنی و تحلیلی ما را با تردید و تشویش بیش‌تر آمیخته می‌کنند. 

از نظر سجویک، بدیل رویکرد پارانویایی «قرائت ترمیمی» (reparative reading) است که به جای تمرکز صرف بر هراس و سوءظن حول نظام‌های سرکوب، به دنبال راه‌های خلاقانه، لذت‌بخش و متحول‌کننده برای تعامل با رویدادها و متن‌ها است؛ راه‌هایی که امکان کشف، شگفتی و امکان‌های جدید را فراهم می‌کنند.

محدودیت‌های اندیشیدن از مجرای «هرمنوتیک تردید»

قرائت پارانویایی در حیطه‌ی دانشگاهی ریشه در آن چیزی دارد که پُل ریکور، فیلسوف فرانسوی، نام «هرمنوتیک تردید» (Hermeneutics of Suspicion) را بر آن گذاشت. هرمنوتیک تردید، که به تعبیر ریکور، میراث مارکس، فروید و نیچه است، رویکردی به تفسیر است که در آن خواننده هر متنی را غلط‌انداز فرض می‌کند، و همواره در جستجوی معنی «واقعی» متن در لابه‌لای سطور، پشت ظاهر گمراه‌کننده و در عمق ساختار متن است. 

سجویک استدلال می‌کند که این شیوه از تفسیر متون و رویدادهای سیاسی، در بسیاری موارد، به نوعی وسواس فکری و حالت انتقادی خشک منجر می‌شود که عمدتاً حول احساسات منفی همچون ترس و اضطراب می‌چرخد و دیگر شیوه‌های تعامل با متن و جهان را محدود می‌کند.

حرف سجویک، به‌ عنوان پژوهشگری که رو به حیطه‌ی کنش اجتماعی دارد، این است که فرضاً بتوانیم منشأ انتشار بیماری اچ‌آی‌وی را، یا در زمانه‌ی ما خاستگاه کووید-۱۹ را، پیدا کنیم و بفهمیم که حاصل توطئه‌ای دولتی بوده است؛ آیا واقعاً‌ به‌جاست که نیروی فکری و زمان «فعالان» صرف چنین چیزی شود؟ 

مسئله‌ای که سجویک در اینجا پیش روی جستجوگران و خوانندگان می‌گذارد مشخصاً این است که:

دانش قرار است چه کار کند؟ جستجوی دانش، به‌دست‌آوردن و عرضه‌ی آن، و فهمیدن دانشی که شخص نقداً به آن رسیده قرار است به چه کار بیاید؟ مختصر اینکه عملکرد دانش چگونه است و بهترین راه برای جستجو در میان علت و معلول‌ها چیست؟ 

اگر مقصود بهتر‌کردن اوضاع باشد، آیا دانشی که از هراس برآمده و به هراس بیش‌تر ختم می‌شود جای نقد ندارد؟ 

در یک کلام، سجویک تلاش می‌کند مکانیسم‌های هراس را از شیوه‌های معرفتی جدا کند. او تأکید می‌کند اگر کسی شکل‌هایی از دانش را تولید کند که غیر‌‌پارانویایی هستند، به معنای این نیست که او وجود ستم یا دشمنی را انکار می‌کند. در‌عین‌حال، دانشی که همواره با هراس تولید شده، الزاماً شناخت بهتری از اوضاع به ما نمی‌دهد. 

از مطلق‌گرایی تا معرفت خلاقانه و ترمیم‌گر 

سجویک برای بسط‌دادن نظر معرفت‌شناختی خود به سراغ دو نویسنده‌ی روانکاو می‌رود؛ یعنی ملانی کلاین و سیلوان تامکینز. خوب است ابتدا نظریه‌ی روانکاوی کلاین را گذرا مرور کنیم. کلاین در توضیح رشد روانی فرد، دو موقعیت اصلی را معرفی می‌کند: موقعیت پارانوئید-اسکیزوئید و موقعیت افسرده‌. در موقعیت پارانوئید-اسکیزوئید (paranoid-schizoid position)، که در اوایل کودکی شکل می‌گیرد، کودک جهان را به‌ صورت دوقطبی «خوب مطلق» در برابر «بد مطلق» درک می‌کند و حواسش جمع تهدیدهای خارجی است. این مرحله با اضطراب، ترس از دیگران و شکل‌گیری مکانیزم‌های دفاعی مختلف همراه است. از نظر کلاین، موقعیت پارانویایی، چه در کودک و چه در فرد بالغ، حس نفرت، انتقام‌جویی و هیجان را تولید می‌کند.  

در مقابل، موقعیت افسرده‌ (depressive position) به مرحله‌ای از رشد روانی اطلاق می‌شود که در آن کودک به‌تدریج می‌پذیرد که «خوب» و «بد» می‌توانند هم‌زمان در یک فرد یا شیء وجود داشته باشند. در این مرحله، کودک به‌ خاطر اینکه در دوره‌ی پارانوئید نسبت به فردی خصومت داشته، احساس شرم می‌کند، چون متوجه می‌شود این فرد خوبی‌هایی هم دارد. در این مرحله از رشد، چه در کودک و چه در فرد بالغ، رویکرد مطلق‌گرا و ستیزی‌جویانه‌ی پیشین با احساس همدلی، ترمیم، و پذیرش پیچیدگی‌های جهان جایگزین می‌شود. 

سجویک با استفاده از این نظریه استدلال می‌کند که خوانش پارانویایی در تفسیر ادبی و سیاسی مشابه موقعیت پارانوئید-اسکیزوئید است، در حالی که خوانش ترمیمی مانند موقعیت افسرده، امکان پذیرش، خلاقیت، و مواجهه‌ی پیچیده‌تر و چند‌لایه با واقعیت را فراهم می‌کند. 

از نظر سجویک، دلیل اصلی تردید در رویکرد پارانویایی فقط این نیست که این رویکرد متکی به بدگمانی است و به توهم منجر می‌شود، بلکه مسئله این است که این رویکرد برخلاف ادعایی که می‌کند دسترسی منحصر به فردی به دانش ندارند. این رویکرد در رسیدن به دانش برخی قوت‌ها دارد و برخی ضعف‌ها.

اینجاست که سجویک سعی می‌کند دیدگاهش راجع به پارانویا و رویکرد پارانویایی به دانش را وضوح ببخشد و به این منظور ویژگی‌های مختلف این رویکرد را تبیین می‌کند.

از نظر سجویک، پارانویا «پیش‌بینی‌کننده» (anticipatory) است. کلّیت تاریخ و نظریه‌هایی که با هرمنوتیک تردید رقم خورده‌اند، این وصف را تأیید می‌کنند: انگار اصل اساسی رویکرد پارانویایی این است که می‌گوید «نتیجه‌ای که تو را شگفت‌زده کند، در کار نخواهد بود.» معلوم است که بدگمانی‌هایی که نقطه‌ی آغاز قرائت و تحقیق بوده‌اند همواره اثبات خواهند شد.

پارانویا واکنشی (reflexive) و تقلیدی (mimetic) هم است. از نظر سجویک، برای فهم پارانویا باید از آن تقلید کرد و خود رویکرد پارانویایی هم با تقلید است که سعی می‌کند امور را بفهمد. از طرف دیگر پارانویا واکنشی است: شخص پارانوئید همواره در صدد است به دیگری بفهماند که «هر کاری بخواهی با من بکنی، بدترش را با تو می‌کنم، و هر کاری ممکن باشد با من بکنی، من زودتر با خودم می‌کنم.»

رهایی از «تأثرات» منفی پارانویا 

سجویک سپس در توصیف پارانویا از مفهومی وام می‌گیرد که سیلوان تامکینز وضع کرده؛ یعنی «نظریه‌ی تأثرات قوی» (Strong Affect theory). تأثرات یعنی احساسات و واکنش‌های روانی و بدنی که انسان‌ها در مواجهه با جهان تجربه می‌کنند، مانند شادی، ترس، خشم، شرم، نفرت و اشتیاق. نظریه‌‌های مختلف تأثرات‌ تلاش می‌کنند نقش انگیزشی احساسات را در تجربه و رفتار انسانی برجسته کنند. 

نظریه‌های تأثر بر این باورند که پیچیدگی رفتارهای انسانی را نمی‌توان صرفاً با ساختارهای اجتماعی همچون طبقه توضیح داد، بلکه باید به احساسات هم همچون نیروهای مستقل، فعال و گاهی غیرقابل‌پیش‌بینی نگاه کرد که در واکنش ما نسبت به رویدادهای اجتماعی نقش بازی می‌کنند. مثلاً فرض کنید گروهی کارگر مرد در میدانی در حال شعار‌دادن در محکومیت دستمزد کم هستند و یک زن دانشجوی طبقه‌ی مرفه با دیدن آنها به خروش در می‌آید و به اعتراض می‌پیوندد. نظریه‌های تأثرات می‌گویند اگر به نقش احساسات در این موقعیت دقت نکنیم و تلاش کنیم آن را صرفاً با رویکردی ساختارگرا توضیح دهیم، از نیروی مهمی غافل مانده‌ایم. با نادیده‌گرفتن نیروی تأثر، انسان‌ها موجوداتی تماماً «منطقی» و محکوم به جبر ساختاری فرض می شوند که هیچوقت قدرت انجام کارهای غیرقابل‌پیش‌بینی ندارند. 

تامکینز در نظریه‌ی تأثرات قوی بر این باور است که هر انسانی برای خودش «نظریه‌هایی» برای درک و تفسیر احساسات دارد. بعضی از این نظریه‌ها بسیار قوی‌اند و اساس تفسیر او از تجربه‌های حسی او را تشکیل می‌دهند. مثلاً ممکن است فردی در تعامل با والدینش احساسات مختلفی تجربه کند، اما آن تأثر قوی که همیشه به شکل گزینشی برایش برجسته می‌شود و بیش‌تر از احساسات دیگر در خاطر به جا می‌ماند، حس شرم باشد و مدام فکر کند مصاحبت با والدین به او حس شرم می‌دهد. 

در دسته‌بندی تامکینز از تأثرات، ما نُه تأثر پایه‌ای داریم: دو تأثر «مثبت» که عبارتند از لذت بردن (joy) و علاقه (interest)؛ یک تأثر «طبیعی» که عبارت است از حیرت (surprise)؛ و بقیه‌ی تأثرات که «منفی» هستند: خشم (anger)؛ نفرت (disgust)؛ پس‌کشیدن (dissmell)؛ اضطراب (anguish)؛ ترس (fear)؛ و تحقیر (humiliation).

کاری که نظریه‌های هر شخصی می‌کنند، بازی با سهم تأثرات مثبت و منفی در روان او است. 

نظریه‌های هر فردی میزان سهم‌گیری او از تأثرات مثبت و منفی را تعیین می‌کنند. پس هر فردی ممکن است در درک احساساتش بسیار محدود و گزینشی باشند، یعنی برخی احساسات را مدام پررنگ کند و باقی را نادیده بگیرد. این رویکرد می‌تواند باعث شود که فرد در چرخه‌ی بسته‌ای از یک نوع خاص از احساسات گیر بیفتد و همیشه دنیا را از یک دریچه‌ی محدود ببیند.

سجویک می‌گوید پارانویا یک تأثر قوی است؛ یعنی وقتی حضور دارد، کل تجربه‌ی فرد از احساساتش را تحت تأثیر قرار می‌دهد. اما خطرناک و محدود‌کننده هم هست. فرد دچار پارانویا همه‌چیز را از دریچه‌ی سوءظن و تهدید می‌بیند و دیگر اجازه نمی‌دهد که احساسات مثبت مثل شادی یا علاقه در او رشد کنند. از نظر سجویک، وقتی با پارانویا سر‌و‌کار داریم، تأثر و عاطفه‌ی پایه‌ای عبارت است از «تحقیر» یا «ترس از تحقیر».

از این نظر، پارانویا در مقام نظریه‌ی تأثر برای فرد تقریباً اصلاً به دامن‌زدن به تأثرات مثبت نمی‌پردازد: تنها سهمی که پارانویا برای برانگیختن تأثرات مثبت دارد این است که می‌خواهد تأثر منفی تحقیر را از فرد دور کند.

در نقد ادبی و سیاسی، همانطور که گفته شد، خوانش پارانویایی نوعی نظریه‌ی تأثر منفی است که دائماً بر افشاگری، ترس، و تهدید تمرکز دارد. رویکرد پارانویایی در قرائت و تفسیر به‌ نحو هراس‌زده‌ای همواره خواننده را به بدفهمی متن و وضعیت دچار می‌کند. کم‌تر اجازه می‌دهد که خواننده از تجربه‌ی متن لذت ببرد یا با آن ارتباطی خلاقانه برقرار کند.

سجویک، با اتکاء بر نظریه‌‌ی تامکینز، پیشنهاد می‌دهد که به‌ جای تأکید صرف بر خوانش‌های پارانویایی که مبتنی بر افشای ساختار سرکوب و قدرت هستند، باید به تجربه‌های احساسی، تأثرات مثبت و شیوه‌هایی که احساسات می‌توانند امکان‌های جدیدی برای سوژه‌ی کوئیر فراهم کنند، توجه کرد. او با این کار، راهی برای نظریه‌پردازی‌ای می‌گشاید که به امکان‌های احساسی و زیستی افراد نیز بهاء می‌دهد. 

نکته‌ی مهم دیگری که سجویک راجع به رویکرد پارنویایی می‌بیند این است که پارانویا به افشاگری ایمان دارد. رویکرد پارانویایی اصولاً با بیش‌ترین توان دنبال این است که چیزی را بفهمد و افشاء کند. به همین دلیل است که دانش پارانویایی تا این حد روایی است و بر توصیف جزئیات و نشانه‌ها تأکید دارد. هر جزئی ممکن است گواهی خطری پشت پرده باشد. در همین راستا، در تئوری‌های توطئه معمولاً انبوهی با تفصیل به هم ربط داده می‌شوند و دست‌در‌دست هم واقعیتی می‌سازند در تضاد با تعبیر جاافتاده‌ از همان تجربه‌ها و رویدادها. 

سجویک با مرور برخی رویکردهای توطئه‌اندیش در طیف‌های چپ و راست سیاست آمریکا نشان می‌دهد که چگونه تداوم این رویکردهای پارنویایی ظرف چند دهه چنین اندیشه‌هایی را از حاشیه به متن سیاست روز ایالات متحده آورده است.

از نظر سجویک، نه تنها سیاست، بلکه مطالعات فرهنگی نیز در ایالات متحده عرصه‌ی تاخت‌و‌تاز روش‌شناسی‌هایی شده است که راززدایی‌های پارانویایی و کشف‌های مشکوکشان از الگوهای خشونت به نقد رایج در علوم انسانی تبدیل شده است. پیروزی هرمنوتیک پارانویایی عواقب وخیمی برای علوم انسانی در آمریکا داشته است؛ پارانویایی که به قول او که در دهه‌ی اول قرن حاضر میلادی می‌نوشت، دیگر مورد اجماع دانشگاهیان قرار گرفته است.

رویکرد بدیلی که سجویک پیشنهاد می‌دهد رویکرد ترمیمی است؛ رویکردی که در آثار کلاین از دهه‌های ۱۹۴۰ و ۱۰۵۰ تبیین شده است. این رویکرد به جای تمرکز بر عواطف و تأثرات منفی (به تعبیر تامکینز) از طریق راهبردهای ترمیمی موقعیت افسردگی بر جستجوی مستمر لذت تمرکز می‌کند.

بحث کلاین در مورد موقعیت افسردگی ما را به امکانی اخلاقی می‌رساند که در آن نسبت به دیگری، حتی دیگری گناهکار، همدلی کنیم و آن دیگری را در‌عین‌حال خوب، آسیب‌دیده، صادق، و درخور عشق و مراقبت ببینیم.

اما این امکان اخلاقی در وهله‌ی نخست از عشق‌ورزیدن به خویشتن و مراقبت از خود آغاز می‌شود. از نظر سجویک، گذر از پارانویایی که سیاست و علوم انسانی را در خود بلعیده، مستلزم همین تغییر رویکرد است.

همان‌گونه که در ابتدا از سجویک نقل کردیم، پرسش اساسی این است که ببینیم می‌خواهیم با «دانش» چه بکنیم؟ اگر به موقعیت افسردگی در برابر موقعیت پارانوئید برویم، به جای تشدید تأثرات منفی در پی ترمیم خود و یاری‌رساندن به خود برای بیرون‌آمدن از مغاک افسردگی بر می‌آییم؛ نه تشدید عواطفی که پارانویای ما را تعمیق می‌کنند و به تقویت تأثرات منفی می‌انجامند.

با کنار‌گذاشتن تأثرات منفی پارانویایی، در پی این خواهیم بود که خودمان و دیگری را از وضع نکبت‌بار کنونی بیرون بیاوریم؛ بیرون‌آمدن از این وضع با جستجوی بیمارگون به دنبال الگوهای بعضاً موهوم خشونت حاصل نمی‌شود، با گرایش آدمی به بهبود وضع خود و دیگری است که به دست می‌آید.

ایو کوزوفسکی سجویک (۲۰۰۹ – ۱۹۵۰) پژوهشگر برجسته‌ی مطالعات جنسیت بود. این گزارش مختصری است از مقاله زیر:

Sedgwick, Eve Kosofsky. “Paranoid Reading and Reparative Reading, or, You’re So Paranoid, You Probably Think This Introduction Is About You.” Touching Feeling, Duke University Press, 2002. 

تلخیص و گزارش از شهرزاد نوع‌دوست
وقتی در موقعیت فرودستی و ستمدیدگی قرار می‌گیریم، به دلیل نبود اطلاعات موثق، وجود انبوهی از روایت‌های متناقض، و بی‌اعتمادی به نهادهای صاحب قدرت، در وضعیت پارانویایی قرار می‌گیریم که در آن واقعیت همواره «پشت پرده» تصور می‌شود و مدام به دنبال یافتن دستان پنهانی هستیم که شرایط بحرانی ما را رقم زده‌اند
نقد اصلی سجویک به خوانش پارانویایی این است که اگر ما بدون نظریه‌های پر از شک و ظن هم به ماهیت سلطه‌جو، اقلیت‌ستیز و پدرسالار نظام‌های قدرت آگاهیم، پس این تئور‌ی‌ها چیزی به دانش ما اضافه نمی‌کنند، بلکه صرفاً فضای ذهنی و تحلیلی ما را با تردید و تشویش بیش‌تر آمیخته می‌کنند