دِوی لایپر اُمالی و رابی جانسون:

نسل جدید فمینیست‌ها در پی الگوهای جدید رهبری

اعضای جنبش تی‌یر آکتیوا در کشور پرو، جنبشی که در پی تحقق عدالت اقلیمی با فلسفه‌ی فمینیستی است

دِوی لایپر اُمالی و رابی جانسون:

نسل جدید فمینیست‌ها در پی الگوهای جدید رهبری

دِوی لایپر اُمالی و رابی جانسون مدیران اجرایی «بنیاد فمینیست‌های جوان» هستند. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

O’Malley, Devi Leiper, and Ruby Johnson. “A Young Feminist New Order: An Exploration Of Why Young Feminists Organise The Way They Do.” Gender & Development 26.3 (2018): 533-550.

اعضای جنبش تی‌یر آکتیوا در کشور پرو، جنبشی که در پی تحقق عدالت اقلیمی با فلسفه‌ی فمینیستی است

در دنیایی که از یک‌سو فقر و تبعیض و محرومیت بیداد می‌کند و از سوی دیگر سیاست‌های افراطی راه مبارزه با تبعیض را سد می‌کنند، چه کار می‌شود کرد؟ چه‌ شیوه‌هایی برای مبارزه با تبعیض می‌توان در پیش گرفت که ثمربخش باشد؟

دِوی اُمالی و رابی جانسون برای پاسخ به این پرسش مشاهدات خود از منظر «بنیاد فمینیست‌های جوان» موسوم به «فریدا» (FRIDA) را از تجربیات نسل جدید فمینیست‌ها و رویارویی آنها با مسئله‌ی سازمان‌دهی و رهبری مطرح کرده‌اند. این دو که خود، برخلاف الگوهای رایج مدیریتی، مشترکاً مدیریت اجرایی بنیاد فریدا را بر عهده دارند، به مزایای شیوه‌های جدید مدیریت و رهبری در بین فمینیست‌های جوان اشاره می‌کنند.

فمینیست‌های جوان و مبارزات ضد تبعیض

فمینیست‌های جوان در صفوف نخست اغلب جنبش‌های رفع تبعیض در دو دهه‌ی اول قرن معاصر حضور داشته‌اند. در‌عین‌حال، فعالان جنبش‌های فمینیستی در کشورهای دموکراتیک می‌توان روند فزاینده‌ی بی‌اعتمادی به نهادهای دموکراتیک مستقر را هم مشاهده کرد. این روند به عقیده‌ی اُمالی و جانسون می‌تواند به نفع افراط‌گرایان تمام شود و به وضعیتی به مراتب خطرناک‌تر منجر شود.

اُمالی و جانسون می‌گویند این بی‌اعتمادی به نهادهای مستقر در بین فمینیست‌های جوان سرتاسر دنیا موجب شده است به شکل‌های جدید سازمان‌دهی روی آورند، ولی این پدیده چندان مورد توجه عمومی قرار نگرفته است.

اُمالی و جانسون هر دو به بنیاد فریدا تعلق دارند، بنیادی که تمرکزش منحصراً بر حمایت از فمینیست‌های جوانی است که در سراسر دنیا برای ارتقای عدالت اجتماعی فعالیت می‌کنند. اما فعالیت فریدا چیست؟ 

فریدا برای کمک به این فعالیت‌ها سالانه کمک‌هزینه‌های کوچکی به گروه‌های متقاضی می‌دهد که برنامه‌ی فعالیت خود را ارائه ‌کنند. این بنیاد برای انتخاب گروه‌های شایسته‌ی دریافت کمک‌هزینه ترتیب جالبی ریخته است: همه‌ی گروه‌هایی که برای ارائه‌ی طرح‌هایشان صاحب صلاحیت شناخته شده‌اند در رأی‌گیری به طرح‌های همدیگر شرکت می‌کنند و طرح‌هایی که بیش‌ترین رأی را بیاورند کمک‌هزینه‌ها را دریافت می‌کنند. مسئولان فریدا می‌گویند که طیف وسیعی از اهداکنندگان در تأمین مالی این کمک‌هزینه‌ها نقش دارند؛ اعم از سازمان‌های غیردولتی (سمن‌ها) و نهادهای بین‌المللی، شرکت‌های خصوصی، بنیادهای زنان و افراد.

بنیاد فریدا همچنین سعی می‌کند با ایجاد شبکه‌هایی میان فعالان و گروه‌های فمینیستی، تبادل تجربه میان نسل‌های مختلف فعالان فمینیست را تسهیل کند و از این راه به افزایش توانایی فمینست‌های جوان کمک کند.

این بنیاد همچنین با بسیج انواع منابع مالی سنتی و جدید می‌کوشد راه‌هایی بیابد تا کیفیت و کمیت تخصیص منابع به فعالیت‌های حقوق‌ بشری زنان افزایش یابد و، در‌عین‌حال، اطمینان حاصل کند که این کمک‌های مالی صرف همان اولویت‌هایی می‌شوند که خود فمینیست‌های جوان شناسایی کرده‌اند.

پنج سال کار در مقام مدیر اجرایی بنیاد فریدا به نویسندگان فرصت داده تا شاهد باشند چگونه فمینست‌های جوان در نقاط مختلف دنیا به روش‌های جدیدی برای رهبری و تمرکززدایی از قدرت اندیشیده‌اند و با شیوه‌هایی نو در برابر نظم موجود قد علم کرده‌اند.

اُمالی و جانسون می‌گویند به نظر می‌رسد که در سرتاسر دنیا فمینیست‌های جوان ساختارهای رسمی را کنار می‌گذارند و به شیوه‌هایی موقتی، افقی و غیررسمی سازمان‌دهی می‌کنند. اتخاذ این شیوه‌های جدید واکنشی است به بسته‌شدن فضای فعالیت جامعه‌ی مدنی و نوع فعالیت حقوق‌بشرمحوری که فعالان را با مخاطرات جدی مواجه می‌کند.

نویسندگان برای فهم تحولی که شاهد نشانه‌هایش بوده‌اند، از آوریل تا ژوئن ۲۰۱۸ به مصاحبه با فمینیست‌هایی از نیجریه، کامبوج، قرقیزستان، پرو، الجزایر و مجارستان پرداختند. این فمینیست‌ها از سازمان‌هایی بودند که برای گرفتن کمک‌هزینه‌های بنیاد فریدا اقدام کرده بودند. علاوه بر این مصاحبه‌ها، نویسندگان از گزارش‌ها و داده‌های دیگری که شرکای مالی و کمک‌گیرندگان فریدا در اختیارشان گذاشته‌اند هم استفاده کرده‌اند.

زمینه‌ی تحول رهبری فمینیستی

اُمالی و جانسون در دوره‌ای به تحقیق پرداخته‌اند که به قول خودشان دنیا شاهد غلیان جریان‌های افراطی و حمله به زنان و فعالان فمینیستی است. فضا برای فعالیت مدنی در بسیاری از کشورهای جهان، حتی آن‌هایی که نظام دموکراتیک قدیمی دارند، بسته‌تر شده و کنشگران مدنی گرفتار تعقیب و تهدید‌‌های جدیدی شده‌اند.

این فشارها محدودیت‌های مهمی را متوجه زنان کرده‌ است. از یک‌سو فعالیت بیش‌تر فمینیست‌ها بیش‌ از هر زمانی ضروری جلوه می‌کند. از سوی دیگر، مسئله این است که اعمال چنین فشارهایی به‌ معنای مخاطره‌آمیزتر‌کردن فعالیت فمینیستی است. 

فمینیست‌های طرف مصاحبه با اُمالی و جانسون گفته‌اند که در این فضا به سازوکارهای مکالمه‌ی مخفیانه روی آورده‌اند که با استفاده از نرم‌افزارها و بسترهای مخابراتی امکان چنین کاری را می‌دهند. در بسیاری از موارد، آنها در فضای عمومی برخی از وجوه مهم کارشان را مخفی می‌کنند یا آن‌ها را طور دیگری جلوه می‌دهند.

مشکل دیگر پیش روی این فمینیست‌ها این است که خصوصاً در جهان شمال و تحت تأثیر سیاست‌های نئولیبرال مسئله‌ی جنسیت سیاست‌زدایی شده، و در قالب موضوع غیرسیاسیِ «توسعه» بسته‌بندی شده است. به‌این‌ترتیب، بسیاری از کسانی که از مجاری رسمی وارد فعالیت در سازمان‌های زنان می‌شوند اصلاً دیدگاه فمینیستی ندارند و نسبت به ابعاد سیاسی تعیین‌کننده‌ی مسائل زنان ناآگاه یا بی‌تفاوتند. 

قالب‌بندی غیرسیاسی مسئله‌ی جنسیت و فقدان حساسیت و فهم سیاسی در بین فعالان سازمان‌های رسمی زنان در مواجهه‌ی این سازمان‌ها و فعالان با مسائل فمینیست‌های جنوب مسئله‌ساز است؛ در‌عین‌حال، همین امر عاملی است که مانع از حل مسائلی مانند بهداشت جنسیتی در جهان شمال نیز می‌شود چون این سازمان‌ها و فعالان مسائلی از این دست را در چهارچوب مشکلات ناشی از تبعیض و بی‌عدالتی قرار نمی‌دهند.

این وضعیت بر تخصیص کمک‌های مالی از سوی نهادهای بین‌المللی به سازمان‌های غیردولتی جهان جنوب تأثیر قابل توجهی گذاشته است؛ این نهادها که در حال حاضر تبدیل به منبع مالی اصلی بسیاری از سمن‌ها در کشورهای در حال توسعه، موسوم به جهان جنوب، شده‌اند، با همین رویکرد سیاست‌زدایی‌شده اولویت‌های کمک‌گیرندگان را تشخیص می‌دهند و با همین رویکرد به آنها کمک می‌کنند.

در حال حاضر مشهورترین و بزرگ‌ترین سمن‌ها در جهان جنوب از سوی نهادهای حامی توسعه در غرب حمایت می‌شوند و خود این نهادها نیز تحت حمایت دولت‌های غربی، بانک جهانی، سازمان ملل شرکت‌های چند ملیتی و برخی افراد خیّر هستند. برخی منتقدان معتقدند این کمک‌ها در نهایت در جهت تحکیم گروه‌های قدرتمند در جوامع هدف قرار می‌گیرد و با این پول‌ها نمی‌توان حرکت انقلابی سازمان داد.

تحت تأثیر چنین دیدگاه‌هایی، فعالان فمینیست و فعالان ضد تبعیض بیش‌از‌پیش سمن‌ها را هدف انتقاد قرار داده‌اند. و در سطح بین‌المللی نیز سازمان‌های غیردولتی در پی چاره‌اندیشی برای تخصیص مؤثرتر و عادلانه‌تر کمک‌ها به فعالان حقوق زنان در جهان جنوب برآمده‌اند. 

اُمالی و جانسون اما می‌گویند مشکل از آنجا سرچشمه می‌گیرد که دیدگاه‌های توسعه‌محور رویکردی پدرسالارانه دارند و سیاستی که در محور آنها قرار دارد، تبعیض علیه زنان و دگرباشان را تعمیق می‌کند و این چیزی نیست که صرفاً با تجدیدنظرهای مقطعی در توزیع کمک‌های مالی حل شود.

چاره‌ای که بسیاری از گروه‌های فمینیست‌های جوان اندیشیده‌اند این است که مشخصاً درصدد سیاسی‌کردن مجدد مسئله‌ی «توسعه» و کار در چارچوب نظام مفهومی‌ای جدید برآمده‌اند.

الگوهای جدید رهبری و سازمان‌دهی فمینیست‌های جوان

در حال حاضر، لاینحل‌ماندن بسیاری از مشکلات در ابعاد جهانی، از تبعیض فزاینده بگیر تا مشکلات تغییرات آب‌و‌هوایی، بسیاری را به این نتیجه رسانده است که برای حل مشکلات جهانی، با رهبران فعلی دنیا راه به جایی نمی‌توان برد. در نظرسنجی‌ بین‌المللی‌ای که در سال ۲۰۱۵ تحت عنوان «چشم‌انداز برنامه‌ی جهانی» صورت گرفت، ۸۴ درصد از نظردهندگان موافق بودند که دنیا گرفتار بحران رهبری است.

فعالان فمینیست مدت‌هاست که تلقی‌های رایج از «رهبری» و مضامین پدرسالارانه‌ی آنها را نقد می‌کنند. این فمینیست‌های جدید در تلاش برای ارائه‌ی الگوهایی تازه از رهبری هستند که به پیش‌برد حقوق بشر، تقویت جامعه‌ی مدنی کمک می‌کند. آن‌ها می‌خواهند الگوهای سنتی رهبری را که به نظرشان خود به بازتولید نظام ستم و تبعیض کمک می‌کنند کنار بگذارند.

از همین روست که در شرایط حاضر، بسیاری از گروه‌های فمینیست‌های جوان الگوهای رهبری مبتنی بر سلسله‌مراتب را کنار گذاشته‌اند و در پی الگوهای دیگری هستند. گزارش تحقیقی‌ای که بنیاد فریدا در تهیه‌ی آن همکاری داشته است، نشان می‌دهد که اکثریتی از گروه‌های فمینیست‌های جوان در حال حاضر از الگوهای تصمیم‌گیری اجماعی و مشارکتی استفاده می‌کنند.

البته همین که نسل جدید فمینیست‌ها با ابزارهای دیجیتال بزرگ شده‌اند باعث شده آمادگی بیش‌تری برای نوعی از فعالیت جمعی داشته باشند که با تلقی‌های سنتی و مبتنی بر سلسله‌مراتب از رهبری هم‌خوان نیست.

یکی از گروه‌هایی که اُمالی و جانسون با اعضایش مصاحبه کرده‌اند «ابتکار فمینیستی بیشکِک» است که از همین شهر، پایتخت قرقیزستان، فعالیت می‌کند. عزت، از اعضای گروه در پاسخ به پرسش نویسندگان راجع به اینکه تلقی آنها از الگوی رهبری چیست، گفته است: «ما سازمانی غیرسلسله‌مراتبی هستیم. همه‌ی ما به‌تعبیری «غیرسنتی» که توضیحش سخت است، رهبر هستیم. جامعه به این شیوه از رهبری عادت ندارد. ما باید رهبرانی برابر باشیم و تجربه‌ای که داریم بسیار نادر است. ما به همدیگر گوش فرا می‌دهیم، ما به تک‌تک صداهای درون گروهمان گوش می‌دهیم.»

ماریانا از گروه «پیوستگی جمعی کوئیرهای رادیکال» که در سال ۲۰۱۱ در بوداپست پایتخت مجارستان تأسیس شده، در پاسخ به همین پرسش گفته است: «از ابتدا می‌خواستیم از داشتن رهبر پرهیز کنیم. این کار برای الگوی فعالیتی که در نظر داشتیم اساسی بود چون بسیاری از ما قبلاً عضو جنبش‌های دیگر بودیم. تصمیم گرفتیم اجماع را مبنای تصمیم‌گیری قرار دهیم، و همه‌ی تصمیم‌ها توسط همه‌ی اعضاء گرفته شود.»

تی‌یر آکتیوا جنبشی پرویی است که در پی تحقق عدالت اقلیمی است و حدود نیمی از اعضایش را زنان جوان تشکیل می‌دهند. مایاندرا از زنان عضو این جنبش به نویسندگان توضیح داده که چگونه اعضاء علیه الگوی تمرکزگرای سازمان‌دهی موضع گرفته‌اند که باعث می‌شود جنبش‌ها به سیطره‌ی فعالان مرکز‌نشین در لیما (پایتخت پرو) درآیند: «یکی از میراث‌های مرکزگرایی و الگوی خیریه‌ای سنتیِ پدرسالار و از بالا به پایین، این است که مردم منتظر می‌مانند که پایتخت چه می‌گوید و خودشان کاری را شروع نمی‌کنند. ما از همان اول برایمان کاملاً روشن بود که می‌خواهیم استقلال داشته باشیم و روی پای خودمان بایستیم و می‌خواهیم همه‌ی اعضاء مسئول باشند و خودشان اعتماد‌به‌نفس اقدام را داشته باشند و منتظر تأیید از لیما نمانند.»

اغلب فعالان این گروه‌ها همچنین به مصاحبه‌کنندگان گفته‌اند که نظر مثبتی راجع به دریافت کمک مالی از بسیاری از منابع سنتی ندارند که فعالان قدیمی‌تر از آنها کمک می‌گرفتند: مثلاً ترجیح می‌دهند از هیچ شرکتی پول نگیرند تا در دام کالایی‌شدن فعالیت‌هایشان نیفتند. با وجود دشواری‌هایی که چنین محدودیت‌های مالی‌ای برای این گروه‌ها پیش می‌آورد، این فعالان فکر می‌کنند که این نوع استقلال مالی وجهه‌ی بهتری برایشان می‌سازد.

مزایای الگوهای رهبری جدید فمینیستی

اُمالی و جانسون می‌گویند الگوهای بدیلی که فمینیست‌های جوان برای رهبری برگزیده‌اند مزایای متعددی دارد. اول اینکه کیفیت کار آنها را بالا می‌برد چون فرایند تصمیم‌‌گیری برای اینکه چه کاری برای زنان بکنند مشورتی و با مشارکت خود زنان صورت می‌گیرد و، به‌این‌ترتیب، هم با آگاهی بهتری از مسائل واقعی زنان همراه است و هم حمایت بیش‌تری جلب می‌کند.

با این شیوه آنها با جامعه‌ای که برایش کار می‌کنند بیش‌تر همراه می‌شوند و می‌توانند سازوکارهای مسئولیت‌پذیری بهتری هم در قبال فعالیت‌هایشان داشته باشند. شاید رسیدن به تصمیم با این شیوه اغلب بیش‌تر زمان‌بر باشد، اما فعالیت‌هایی که بر اساس چنین شیوه‌های تصمیم‌گیری‌ای بنا می‌شوند از همان ابتدا با نظر مساعد‌تری از سوی جامعه همراه می‌شوند.

از سوی دیگر، رهبری مشترک و تصمیم‌گیری جمعی برای خود این رهبران هم مفیدتر است. چنین رهبرانی کم‌تر به دلیل تصمیم‌هایشان منزوی می‌شوند و بیش‌تر در معرض یادگیری از همگنان خود قرار می‌گیرند و وقتی فرایند تصمیم‌گیری‌شان جمعی باشد، حمایتشان از یکدیگر نیز قوی‌تر است و در مشکلات کم‌تر تنها می‌افتند.

از اینها گذشته، این الگوی رهبری به‌ لحاظ دموکراتیک‌بودن از نهادهای نمایندگی و رهبری موجود در دنیای سیاست قوی‌تر است. اُمالی و جانسون نتیجه می‌گیرند که دل‌زدگی فمینیست‌های جوان امروزی از نهادهای دموکراتیک مستقر، منجر به پشت‌کردن‌شان به کلّیت فکر دموکراسی نشده است؛ بلکه آنها را به تلاش برای ساختن الگوی دموکراتیکی بهتر سوق داده است.

***

البته باید توجه داشت که نیاز به پژوهش‌های تطبیقی بیشتری برای سنجش کارآمدی و اثربخشی الگوهای جدید رهبری بدون سلسله‌مراتب در جنبش‌های اجتماعی است. پژوهش‌های دیگری در این زمینه منتشر شده‌اند که به ضعف‌ها و شکست‌های این جنبش‌ها اشاره کرده‌اند. پیشنهاد می‌کنیم مطلب دانشکده با عنوان اوضاع بدتر پس از یک‌دهه شورش‌ بی‌رهبر و همچنین تجربه‌ی ناموفق جنبش‌ دانشجویی شیلی در این زمینه را مطالعه کنید. همچنین مطلب مارشال‌ گانز با عنوان هنر ظریف رهبری یک جنبش را بخوانید. 

دِوی لایپر اُمالی و رابی جانسون مدیران اجرایی «بنیاد فمینیست‌های جوان» هستند. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

O’Malley, Devi Leiper, and Ruby Johnson. “A Young Feminist New Order: An Exploration Of Why Young Feminists Organise The Way They Do.” Gender & Development 26.3 (2018): 533-550.

فمینیست‌های جوان، در زمانه‌ای که اعتماد به نهادهای رسمی از میان رفته، با تکیه بر تجربه‌ی زیسته و تصمیم‌گیری مشارکتی، شیوه‌هایی نو برای رهبری می‌سازند؛ شیوه‌هایی که بر اعتماد، هم‌صدایی و کنش جمعی استوارند
الگوهای بدیلی که فمینیست‌های جوان برای رهبری برگزیده‌اند کیفیت کار آنها را بالا می‌برد. فرایند تصمیم‌‌گیری برای اینکه چه کاری برای زنان بکنند مشورتی و با مشارکت خود زنان صورت می‌گیرد. با این شیوه آنها با جامعه‌ای که برایش کار می‌کنند بیش‌تر همراه می‌شوند و می‌توانند سازوکارهای مسئولیت‌پذیری بهتری هم در قبال فعالیت‌هایشان داشته باشند