حکومتهای اقتدارگرا در مواجهه با مخالفان به اعمال انواع محدودیتهای سیاسی، از جمله سانسور و سرکوب، توسل میکنند. حتی در حکومتهای دموکراتیک هم سوءاستفاده از قدرت هرگز به صفر نمیرسد. اما انتظار عمومی این است که وجود سازوکارهای دموکراتیک و خصوصاً نهاد انتخابات، حتی به صورت ضعیف یا صوری در کشورهای اقتدارگرا، باعث کاهش سرکوب سیاسی شود.
کریستین دونپورت ، استاد علوم سیاسی دانشگاه میشیگان، در پژوهشی با بررسی وضعیت برگزاری انتخابات سراسری در دنیا، تلاش کرد تا ارتباط آن را با سرکوب سیاسی بررسی کند. دونپورت میخواست ببیند سازوکار کاهش سرکوب دقیقاً از کجا میآید؟ در چه مواردی کاهش سرکوب را باید به حساب تعهد حاکمیت به حقوق شهروندان گذاشت و چه زمانی آن را به نامناسببودن اوضاع برای ارعاب مخالفین سیاسی نسبت داد.
دونپورت به تحقیق در کشورهای مختلف دنیا با نظامهای سیاسی متفاوت پرداخت که انتخابات سراسری برگزار میکردند. به این ترتیب که دادههای مربوط به ۴۹ کشور با نظامهای حکومتی مختلف را طی حدود ۳۵ سال، و دادههای ۱۲ کشور دموکراتیک را طی مدت مشابه بهصورت ماهانه بررسی کرد تا ببیند که: (۱) آیا رابطهای بین برگزاری انتخابات سراسری و سرکوب سیاسی هست؟ (۲) ماهیت این رابطه چیست (مثبت است یا منفی)؟ و (۳) آیا این رابطه قابل تعمیم است یا محدود به زمینهاش است؟
تأثیرات کلی انتخابات سراسری
دونپورت میگوید محققان علوم سیاسی راجع به تأثیر انتخابات بر سرکوب سیاسی نظرات متفاوتی دارند: برخی معتقدند برگزاری انتخابات سراسری اثری «رهاییبخش» دارد و باعث افول سرکوب سیاسی میشود. برخی دیگر میگویند تأثیر انتخابات سراسری بر نظام سیاسی ایجاد نوعی گسست در جریان امور و روالهای مستقر است و از همین زاویه حکومتها میکوشند تأثیر انتخابات را مهار کنند. گروه دیگری از محققان هم هستند که فکر میکنند برگزاری انتخابات سراسری اصولاً تأثیر چندانی بر رفتار نظام سیاسی ندارد.
به همین ترتیب محققان کارکردهای متنوعی برای انتخابات برشمردهاند: انتخابات ثبات نظام سیاسی را تقویت و حکمرانی را پیشبینیپذیر میکند؛ انتخابات احتمال حرکت حکومت در مسیر صحیح را از طریق رقابت برنامههای مختلف و واگذاری امکان تصمیمگیری به مردم بالا میبرد.
همچنین ممکن بودن تصاحب قدرت از طریق انتخابات باعث میشود نیروهای اجتماعی به ائتلاف و همافزایی قدرت از طریق همگرایی تمایل پیدا کنند. علاوه بر این، مکانیزم رأیگیری سراسری بر اساس هر نفر یک رأی، باعث بالارفتن شانس اجرای مطالبات فرودستان، از جمله بازتوزیع منابع میشود که نتیجهی آن کاهش احتمال تنشهای اجتماعی و شورش فقرا بر علیه نظم موجود است.
به جز محاسن عینی انتخابات، از کارکرد نمادین آن هم نباید غافل ماند. مناسک اجتماعی همراه انتخابات، همچون برپایی کارزارهای تبلیغاتی و مناظرهی نامزدها باعث میشود طبقات مختلف اجتماع و سازمانهای سیاسی و فعالان بخشهای مختلف اقتصادی به سرنوشت مشترک خود در چارچوب کشور حساس شوند و حس هویت و تعلق ملی بین آنها تقویت شود.
همچنین انتخابات را میتوان برنامهای برای آموزش شهروندان دید. مردم با دنبالکردن مناظرهها و مشارکت در رقابتهای انتخاباتی، سیاست میآموزند و با امکانهای موجود برای اثرگذاری بر سرنوشت جمعی آشنا میشوند.
این فرایند در روز رأیگیری به اتمام نمیرسد و تعقیب عملکرد منتخبان پس از انتخابات هم چیزهای زیادی راجع به روشهای سیاستگذاری و تصمیمسازی به مردم یاد میدهد. انتخابات پایهی مهم مشروعیت نظام سیاسی نیز هست. ثبات سیاسی، حس تعلق ملی، و مشارکت شهروندی کمک میکنند که مردم همراهی بیشتری با نظام سیاسی داشته باشند و دولت در اجرای سیاستهایش با مقاومت کمتری روبهرو شود.
مردمی که احساس میکنند نظراتشان شنیده شده و دغدغههایشان مورد توجه قرار میگیرد با آغوش بازتری فرمانهای حکومتی را میپذیرند. کسب اعتبار بینالمللی دیگر دستاورد جانبی انتخابات است. ارتقاء منزلت حکومت در چشم جامعهی جهانی باعث کمشدن تنشهای خارجی، دسترسی راحتتر به امکانات بینالمللی، و تجارت روانتر با دیگر کشورها میشود.
انتخابات و سرکوب در نظامهای اقتدارگرا
باید توجه داشت که انتخابات در نظامهای غیردموکراتیک فاقد همهی کارکردهای انتخابات دموکراتیک است. اما بخشی از کارکردهایی که برای انتخابات برشمردیم، در نظامهای اقتدارگرای انتخاباتی هم موضوعیت دارند.
البته نظامهای غیردموکراتیکی هم هستند که انتخابات در آنها حتی کارکردهای حداقلی را هم ندارد و جامعه این انتخاباتها را نوعی نمایش یا فریب میداند: مناسکی ادواری که هدفش نمایشدادن اقتدار نظام و بهرخکشیدن پایگاه اجتماعی حکومت برای جامعهی جهانی است.
اما حکومتهایی که انتخابات چیزی بیشتر از نمایش محض است، دستکم دو کارکرد بسیج و توسعهی ارتباطات اجتماعی وجود دارد. در نظامهای سیاسی اقتدارگرا هم به هنگام انتخابات، گروههای مختلف شهروندان حول حمایت یا اعتراض به سیاستهای جاری یا گروه سیاسی حاکم بسیج میشوند.
گروههای سیاسی طی دوران انتخابات سراسری پیامهای فراوانی خطاب به رأیدهندگان منتشر میکنند و شهروندان هم با وسایل مختلف مطالبات خود را به نامزدها و احزاب میرسانند. شکلگیری ارتباطات و تمرین بسیج اجتماعی زمینه را برای فعالیتهای سیاسی بیشتر فراهم میکند و میتواند روند مشارکت دائمی مردم در ادارهی حکومت را تسهیل کند.
حکومتهای اقتدارگرا بهدقت این دو روند را رصد میکنند و میکوشند آنها را در چهارچوب قواعد خود مهار کنند. بسیج اجتماعی و ارتباطات شاخصهای خوبی برای حکومت هستند تا از طریق آنها نقاط افتراق و اتفاق نظر بین سیاستهای جاری و خواست شهروندان را شناسایی کند. البته حکومتهای اقتدارگرا میل ندارند تا این دو فرایند آنقدر تقویت شوند که قدرتشان به چالش کشیده شود.
اگر محتوای پیامهایی که گروههای سیاسی طی انتخابات میفرستند از حد تحمل نظام سیاسی خارج شود، و یا کنشها و اعتراضهای مردمی به اشکال عمل جمعی غیرانتخاباتی سرریز کند، ممکن است حکومت تصمیم بگیرد که سرکوب سیاسی دست ببرد. حکومت این تصمیم استراتژیک را از میان گزینههای متعدد اتخاذ میکند.
دونپورت میگوید بر اساس شود میتوان به کمک سه عامل، توسل حکومت به ابزار سرکوب را توضیح داد: اول، میزان مطلوبیت یک نتیجهی خاص برای حاکمان در موقعیت منازعه؛ دوم، احتمال موفقیت یا ناکامی سرکوب؛ و دست آخر، هزینههای داخلی و بینالمللی رفتار سرکوبگرانه.
بنا به مطالعهی دیونپورت، حکومتها معمولاً وقتی دست به سرکوب زدهاند که فکر کردهاند ساکتکردن فوری جامعه بهشدت ضروری است، و احتمال موفقیت سرکوب زیاد است و هزینههای آن اندک.
دونپورت میگوید که به این ترتیب برگزاری انتخابات سراسری عامل تعیینکنندهای برای در دست بردن حکومتها به سرکوب سیاسی یا پرهیز از آن بوده است.
دونپورت میگوید بررسی نوع و غلظت اثر انتخابات بر سرکوب سیاسی بر اساس شواهد و تحقیقات موجود دشوار است و واکنش حکومتهای مختلف به انتخابات هم متفاوت است، اما میتوان نشان داد که اگر حکومت روند پیشرفت انتخابات را تهدیدی علیه خود بهحساب آورد، احتمال سرکوب سیاسی افزایش مییابد و اگر انتخابات از نظر حکومت منبع ضروری مشروعیت قلمداد شود و فکر کند در جریان انتخابات سراسری در حال وقوع این مشروعیت را کسب میکند، به این ترتیب هزینهی مرعوبساختن جامعه از طریق توسل به سرکوب بالا میرود و احتمال سرکوب کم میشود.
نتایج قابل تعمیم
بر این اساس میتوان گفت که کارکردهای دموکراتیک انتخابات برای تقویت پایگاه اجتماعی حکومت اهمیت بیشتری دارد، و در صورت برگزاری انتخابات سراسری غیرنمایشی استفاده از سرکوب به نفع دستاوردهای مشروعیتبخش انتخابات محدودتر میشود. دونپورت از مجموع این یافتهها به سه نتیجهی مهم میرسد:
۱. بین برگزاری انتخابات سرتاسری و سرکوب ارتباط مشخصی برقرار است.
۲. رابطهی بین انتخابات سرتاسری دموکراتیک و سرکوب معکوس است. یعنی انتخابات آزادتر و رقابتیتر موجب کاهش سانسور و محدودیتهای سیاسی میشود.
۳. در حکومتهای غیردموکراتیک، رابطهی آماری معنیداری بین سرکوب و انتخابات وجود دارد. انتخابات در این نوع حکومتها با کاهش سرکوب همبستگی دارد. اما در حکومتهای دموکراتیک، رابطهی مشهودی بین سرکوب و محدودیتهای پیش پای رأیدهندگان برای مشارکت در انتخابات وجود دارد.
مطالعه دونپورت نشان میدهد که با ارتقای سازوکارهای دموکراتیک، شاخصهای خاصی از آزادی سیاسی بهبود پیدا میکنند. در واقع، مکانیزمهای دموکراتیک، همچون انتخابات، خودبهخود قادر به تغییر رویههای سرکوبگرانه نیستند. مسئلهی اصلی معناداربودن انتخابات است.
اگر شهروندان متقاعد نشده باشند که انتخابات معنادار و مهم است، انتظار نمیرود که حکومت رفتار سیاسی خود را حول انتخابات تنظیم کند. به عبارت دیگر، بهرهمندشدن از فواید انتخابات است که از انگیزهی حکومت برای سرکوب میکاهد، نه صرف برگزاری هر نوع رأیگیری سراسری ادواری.