جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جان پَرینگتن؛ چیک کالینز؛ یِلِنا تیموتیِویچ:

والوشینوف: ریشه‌های اجتماعی آنچه به زبان می‌آید

والنتین والوشینوف (ایستاده در وسط) در کنار جمعی از اعضای حلقه‌ی باختین (LavraPalavra)

جان پَرینگتن؛ چیک کالینز؛ یِلِنا تیموتیِویچ:

والوشینوف: ریشه‌های اجتماعی آنچه به زبان می‌آید

جان پَرینگتن استاد دانشگاه آکسفورد و پژوهشگر در زمینه‌ی زیست‌شناسی رشد است. چیک کالینز استاد علوم اجتماعی کاربردی در دانشگاه گلاسکو است. یِلِنا تیموتیِویچ استاد زبان‌شناسی در دانشگاه ساسکس است. این گزارش مختصری است از منابع زیر در معرفی آرای والنتین والوشینوف، زبان‌شناس و نظریه‌پرداز اهل شوروی:

Parrington, John. “In Perspective: Valentin Voloshinov”, International Socialism (1997): 117-150.

Collins, Chik. “Vygotsky on Language and Social Consciousness: Underpinning the Use of Voloshinov in the Study of Popular Protest”, Historical Materialism 7.1 (2000): 41-69.

Timotijevic, Jelena. “A Re-Examination of Voloshinov’s Philosophy of Language”, Language Sciences 70 (2018): 193-204.

والنتین والوشینوف (ایستاده در وسط) در کنار جمعی از اعضای حلقه‌ی باختین (LavraPalavra)

آیا روابط و کشمکش‌های اجتماعی الزاماً در زبان جامعه نمود پیدا می‌کنند؟ آیا همان نبرد قدرتی که بر سر کسب منافع بیش‌تر میان طبقات مختلف جامعه در جریان است در زبان نیز اتفاق می‌افتد؟ والنتین والوشینوف، زبان‌شناس اهل شوروی، بر نقش بی‌بدیل زبان و تأثیر و تأثر آن بر روابط و پدیده‌های اجتماعی پای می‌فشرد و غفلت از زبان در جریان بررسی پدیده‌های اجتماعی و روابط قدرت را خطا می‌داند.

درباره‌ی زندگی والوشینوف اطلاعات موثق چندانی در دست نیست و بیش‌تر داده‌ها بر پایه‌ی حدس و گمان است. او در ۱۸۹۴ یا ۱۸۹۵ در پترزبورگ به دنیا آمده و وارد دانشکده‌ی حقوق دانشگاه آن شهر شده بود، ولی تحصیلش نیمه‌کاره ماند. چیزی که به‌قطع می‌دانیم آن است که با میخاییل باختین و محفل او رابطه‌ی نزدیکی داشت، هرچند در این باره نیز اطلاعات ضدونقیضی ارائه شده است. برخی حتی این عقیده را اظهار داشته‌اند که باختین نویسنده‌ی واقعی کتاب‌هایی است که به نام والوشینوف منتشر شده، ولی بحث‌ها در این باره به نتیجه‌ی قطعی نرسیده است (برخی حتی منکر وجود چنین شخصی شده‌اند و والوشینوف را نام مستعار باختین دانسته‌اند). 

از سرنوشت والوشینوف نیز آگاهی دقیقی در دست نیست جز این که پیش از ۴۰سالگی درگذشت. در برخی از منابع آمده است که او در ۱۹۳۶ در جریان پاکسازی‌های استالین کشته شد و برخی دیگر از مرگ او در همان سال در اثر بیماری سل و در آسایشگاهی در نزدیکی پترزبورگ خبر داده‌اند.

در این گزارش، برای آشنایی با نظریات والوشینوف به مقاله‌ی جان پَرینگتن، استاد دانشگاه آکسفورد و پژوهشگر در زمینه‌ی زیست‌شناسی رشد، تکیه می‌کنیم و در کنارش نیم‌نگاهی نیز به پژوهش‌های چیک کالینز، استاد علوم اجتماعی کاربردی در دانشگاه گلاسکو، و همچنین یِلِنا تیموتیِویچ، استاد زبان‌شناسی در دانشگاه ساسکس داریم.

زبان: گفتار روزمره یا دستورهای انتزاعی

والوشینوف اساس نظریات خود را در کتاب‌های فرویدیسم: گزارشی انتقادی (۱۹۲۷) و مارکسیسم و فلسفه‌ی زبان (۱۹۲۹) منتشر کرد. شاید مهم‌ترین تفاوت دیدگاه او با سایر زبان‌شناسان آن بود که زبان را همچون پدیده‌ای انتزاعی و در شرایط آزمایشگاهی و جدا از کاربرد عملی و واقعی آن در نظر نمی‌گرفت و اعتقاد داشت ماده‌ی خام برای بررسی زبان باید از کاربردهای واقعی آن در زندگی و با احتساب همه‌ی عوامل غیرزبانیِ اثرگذار گرفته شود. به اعتقاد او، ظرفیت واژه‌ها برای بیان معنی‌های گوناگون در شرایط متفاوت چیزی است که در اغلب تحقیقات زبان‌شناختی از آن غفلت می‌شود. یک جمله‌ی واحد، اگر از زبان دو گویشور مختلف در شرایط متفاوت ادا شود، پدیده‌ی واحدی نیست و باید با احتساب عوامل گوناگونی از قبیل شرایط زمانی و مکانی گفت‌وگو، سن و تحصیلات گوینده و شنونده، طبقه‌ی اجتماعی آنان و بسیاری عوامل دیگر بررسی شود. 

هدف والوشینوف بسیار گسترده و بلند‌پروازانه بود. او باور داشت که بررسی جامع زبان باید شامل تعریف و توصیف همه‌ی عواملی باشد که از بیرون بر زبان و معنای واژه‌ها تأثیر می‌گذارند. به‌این‌ترتیب، از دید والوشینوف، استفاده‌ی ماهرانه از زبان به معنای تسلط بر قواعد زبان نیست (چیزی که ما اغلب به‌ صورت غریزی فرا می‌گیریم)، بلکه به معنای توانایی در استفاده از این قواعد در موقعیت‌های متغیر است.

پیداست که مطالعه‌ی زبان در چنین شرایطی بسیار دشوار است. به اعتقاد جان پَرینگتن، یکی از نخستین دلیل‌هایی که زبان‌شناسانی مانند فردینان دو سوسور (که والوشینوف به‌خوبی با نظرات او آشنا بود) ترجیح داده‌اند زبان را همچون نظامی انتزاعی بررسی کنند همین باور است که گفتار واقعی بسیار مغشوش‌تر و بی‌نظم‌تر از آن است که بتواند موضوع تحقیق علمی باشد. در‌پیش‌گرفتن چنین رویکردی به معنای آن است که پژوهشگر باید عواملی مانند تفاوت در سن یا جایگاه اجتماعی گوینده و شنونده را نیز در نظر بگیرد یا به آن توجه داشته باشد که واژه‌ها در گفت‌وگویی خصوصی میان دو دوست نزدیک به کار رفته‌اند یا در سخنرانی عمومی برای جمع زیادی از مخاطبان، یا آنکه خودجوش و بی‌مقدمه بر زبان آمده‌اند یا بنا به یک واکنش اجتماعی الزامی. 

از آن گذشته، حرفی را که گوینده به شنونده می‌زند در بسیاری از اوقات نمی‌توان به‌سادگی در قالب صِرف زبان تعریف کرد. ذهنیت‌ها و تجربه‌های مشترک تأثیر فراوانی بر نوع زبانی می‌گذارند که ما در گفت‌وگو با دیگران از آن استفاده می‌کنیم، تا حدی که گفت‌وگویی خاص ممکن است برای شنوندگان بیگانه با آن ذهنیت‌ها و تجربه‌ها به‌کلی بی‌معنا به نظر برسد. خود والوشینوف چنین مثالی می‌زند: «دو نفر در اتاقی نشسته‌اند. هر دو سکوت کرده‌اند. بعد یکی از آنها می‌گوید: “خوب!” دیگری جواب نمی‌‌دهد. این “گفت‌وگو” برای شاهد بیرونی کاملاً درک‌نشدنی است.» چیزی که ما برای درک این واژه کم داریم، فقط لحن و آهنگ بیان آن نیست، بلکه شرایط و پس‌زمینه‌ی غیرزبانیِ آن موقعیت نیز هست. مثلاً در این مورد خاص، ما نمی‌دانستیم که این دو نفر از پنجره به برفی نگاه می‌کردند که تازه باریدن گرفته بود، با اینکه دیگر اواسط بهار بود. هر دوی آنان مدت‌ها انتظار بهار را کشیده و از این برف دیرهنگام به‌شدت سرخورده شده بودند.

پس شاید دشوار به نظر برسد که بتوان قواعدی کلی برای همه‌ی این عوامل اثرگذار بر زبان وضع کرد. والوشینوف برای غلبه بر این مشکل این نکته را مطرح می‌کند که فارغ از این تنوع بی‌پایان عوامل اثرگذار، قدرت اثرگذاریِ آنها نامحدود نیست و این اثرگذاری فقط در فضای خاصی رخ می‌دهد که در آن می‌توان تفاوت‌ها در معنای واژه را ثبت کرد، یعنی در گفت‌وگوی میان دو گویشور در شرایط اجتماعی خاص. به‌این‌ترتیب، مجموعه‌ی عوامل اثرگذار بر زبان را می‌توان به تفاوت میان گویشوران در موقعیت‌های خاص فروکاست. 

والوشینوف به جای آنکه به زبان به عنوان پدیده‌ای انتزاعی و دارای یک ساختار ایده‌آل درونی بپردازد، متمرکز بر جلوه‌‌های بروز و ظهور این زبان در بطن زندگی اجتماعی روزمره شد. به عبارت دیگر، به جای زبان، بر آنچه که به زبان آورده و از دهان خارج می‌شود تمرکز کرد: آن‌چه که آدم‌ها در موقعیت‌های مختلف ابراز و «اظهار» (utterance) می‌کنند. 

زبان از دید والوشینوف فقط در قالب چنین «اظهار»هایی تجلی می‌یافت که اولاً باید حتماً با احتساب شرایط تاریخی و اجتماعی‌شان در نظر گرفته می‌شدند و ثانیاً خاصیتی گفت‌وگویی داشتند (والوشینوف در اینجا تحت تأثیر باختین بود)، یعنی در پاسخ و واکنش به «اظهار»های کسی دیگر بیان می‌شدند و الزاماً با احتساب مواضع گوینده و شنونده قابل‌ تحلیل بودند. به گفته‌ی والوشینوف، «کلمات دقیقاً محصول رابطه‌ای دوجانبه میان گوینده و شنونده هستند… هر کلمه‌ای در رابطه‌ی یک نفر با دیگری معنا پیدا می‌کند. من خودم را از نگاه کسی دیگر به قالب کلام در می‌آورم… کلمه پلی است که میان من و دیگری زده می‌شود.» والوشینوف این خاصیت گفت‌وگویی را ویژگی بنیادین گفتار می‌داند، تا حدی که ساختار زبان نیز از آن تأثیر می‌پذیرد.

ماهیت گفت‌وگوییِ زبان به شکل‌های متنوعی بروز می‌یابد که به عواملی مانند موضوع صحبت، طرفین گفت‌وگو و موقعیت و شرایط مکالمه بستگی دارد. در بعضی از شرایط، مثلاً در دستورهای نظامی یا برخی دیگر از مواردِ ردوبدل‌شدن کلیشه‌ایِ جملات و عبارات، موضوع بحث با قالب‌بندی بسیار مشخص و استانداردی مطرح می‌شود و امکان تأویل و برداشت‌های متفاوت از گفت‌وگو به حداقل می‌رسد. ولی غالب «اظهار»ها از انعطاف‌پذیری بسیار بیش‌تری برخوردارند و البته بسته به موقعیت، ممکن است از الگوهایی پیروی کنند که گویشوران هر زبان آنها را به صورت غریزی می‌شناسند. مثلاً دو نفر که در ایستگاهی منتظر اتوبوس ایستاده‌اند ممکن است موضوع هوای آن روز را مطرح کنند و در این صورت، اظهارهایشان از قراردادهای موقعیت «صحبت درباره‌ی هوا» پیروی می‌کند.

زبان، طبقه و تغییر اجتماعی

والوشینوف با تأکید بر لزوم مطالعه‌ی زبان در شرایط مشخص اجتماعی (زبانِ‌ زندگیِ واقعی، که در اظهارها نمود پیدا می‌کند) این امکان را به تحلیلگران می‌دهد که در پسِ کاربردهای زبانی به بستر تاریخی‌ – اجتماعیِ زبان بپردازند. او در ردّ جریان‌های اصلی اوایل قرن بیستم در حوزه‌ی فلسفه‌ی زبان، مانند رویکرد فردینان دو سوسور یا آرای کسانی چون ویلهلم فون هومبولت و بِنِدِتّو کروچه، که با کاربردهای روزمره و عملی زبان و نقش شرایط و عوامل اجتماعی در آن کاری نداشتند، می‌گفت: «یک کلمه در دهان یک فرد خاص محصول تعامل زنده با نیروهای اجتماعی است.» به اعتقاد والوشینوف، «زبان دقیقاً در اینجا زندگی می‌یابد و تکامل تاریخی پیدا می‌کند، یعنی در رابطه‌ی کلامیِ معین، و نه در نظام انتزاعیِ صورت‌های زبانی، نه در ذهن و روان فردیِ گویشوران.»

جنبه‌ی مهم نظریات والوشینوف آن است که ابعاد اجتماعی و تاریخیِ زبان را که در سایر دیدگاه‌های زبان‌شناختی (به‌ویژه در میان پست‌مدرنیست‌ها و پساساختارگراها) نادیده گرفته می‌شد به آن باز می‌گردانَد. والوشینوف بر این باور بود که رویکرد او به زبان کلید مطالعه‌ی ایدئولوژی و آگاهی اجتماعی است. آگاهیِ بشری بدون افرادی که دارای رابطه‌ی اجتماعی باشند و با استفاده از «نشانه‌»هایی (sign) با یکدیگر ارتباط برقرار کنند متصور نیست. ایدئولوژی نیز، به‌همین‌ترتیب، بدون نظامی از دلالت‌های اجتماعی که ایدئولوژی در آن شکل می‌گیرد نمی‌تواند وجود داشته باشد. هم ایدئولوژی و هم آگاهی بشری، بنا به ماهیتشان، پدیده‌هایی هستند اجتماعی و وابسته به ابزارهای نشانه‌ای، که بارز‌ترینشان زبان است.

ادعای والوشینوف آن است که در هر جامعه‌ای گروه‌ها و طبقاتی که دیدگاه‌ها یا منافعشان با یکدیگر تفاوت قابل‌ ملاحظه‌ای دارند با زبان واحدی سخن می‌گویند، ولی با استفاده از همین کلمه‌های واحد معانی متفاوتی تولید می‌شود. به عبارت دیگر، زبان عرصه‌ی بروز کشمکش‌ها و تضادهای اجتماعی است. 

کلمات برای والوشینوف نشانه‌های اجتماعی متغیری هستند که در میان طبقات اجتماعی مختلف و در شرایط تاریخیِ متفاوت معنی‌های گوناگونی می‌گیرند. با آنکه هر کلمه نشانه‌ای است که از مجموعه‌ای از نشانه‌های مشترک میان گروهی از مردم انتخاب می‌شود، به‌خدمت‌گرفتن آن کلمه در هر کنش گفتاری یا در هر «اظهار» فردی، با توجه به روابط اجتماعی، به معنی‌های متفاوتی می‌انجامد. ممکن است آنچه در نظر مردم جامعه «توده‌ها» یا «طبقه‌ی کارگر» نامیده شود در نظر دستگاه حاکم «عوام» باشد. ممکن است کسانی که ما «مبارزان آزادی» می‌شناسیمشان از دید دستگاه حاکم «تروریست» باشند و… نمونه‌ی گویای این پدیده را در زبان پروپاگاندای دولتی در رمان ۱۹۸۴ جرج اورول می‌بینیم که تهاجم‌ها را «برقراری صلح» می‌نامد و مرگ غیرنظامیان را «تلفات جانبی».

به‌این‌ترتیب، کلمه «ظریف‌ترین تفاوت‌ها در حیات اجتماعی را با حساسیت فراوان بازتاب می‌دهد.» رقابت این تفاوت‌ها و معنی‌ها در جامعه‌ای که از نظام نشانه‌شناختی‌مشترکی استفاده می‌کند (sign community) ناشی از منافع اجتماعی غیرهمسو یا، به عبارت دیگر، «کشمکش طبقاتی» است. به گفته‌ی والوشینوف، طبقه‌ی حاکم می‌کوشد به نشانه‌های ایدئولوژیک خود خاصیت و معنایی فراطبقاتی و همیشگی ببخشد تا کشمکش بر سر قضاوت‌ها و ارزش‌گذاری‌های اجتماعی درباره‌ی آن را بخواباند و آن نشانه را «تک‌معنا» یا به قول والوشینوف، «تک‌تأکیدی» (uniaccentual) کند، انگار که تنها بر یک معنا تأکید دارد. در حالی که هر نشانه عملاً همچون ژانوس دو رو دارد. هر کلمه‌ی نفرین ممکن است به دعای خیر بدل شود و هر حقیقت مسلم بی‌شک به گوش مردمان بسیاری دروغی بزرگ خواهد آمد. یعنی کشمکش بر سر منافع طبقاتی، به‌ویژه در زمان بروز بحران‌های اجتماعی و طبقاتی، «چند‌معنا» یا «چند‌تأکیدی» (multiaccentual) بودن کلمات را به‌روشنی نشان می‌دهد. 

چنین است که از دید والوشینوف، «کلمات همیشه با محتوا و معنایی برگرفته از رفتار یا ایدئولوژی پر شده‌اند». ما هیچ‌وقت «کلمه»‌ای را نمی‌گوییم یا نمی‌شنویم، بلکه «می‌گوییم و می‌شنویم چه چیزی درست است و چه چیزی غلط، چه چیزی خوب است و چه چیزی بد، مهم است یا مهم نیست، خوشایند است یا خوشایند نیست و…» 

نزاع بر سر معانی

با چنین رویکردی است که والوشینوف از طریق تحلیل زبان به روابط قدرت و سلطه و کشمکش‌های مرتبط با آنها در جامعه می‌رسد. از دید او، گروه‌های اجتماعی مختلف، به سبب برداشت‌های متفاوت از نیازها و منافع خود، شیوه‌های گفتاریِ متمایز و خاص خود را شکل می‌دهند که والوشینوف آنها را «ژانرهای گفتار» (speech genres) می‌نامد و البته این شیوه‌ها نیز مستقل و قائم‌به‌خود نیستند و پیوسته در تماس با گروه‌های اجتماعیِ دیگر تغییر می‌کنند. به‌این‌ترتیب، کشمکش میان گروه‌ها در زبان بازتاب پیدا می‌کند و تغییراتی که در ژانرهای گفتار رخ می‌دهد جلوه‌ای است از تغییر روابط میان گروه‌های اجتماعی. به گفته‌ی والوشینوف، «کاربردِ زبان عرصه‌ی مبارزه‌ی طبقاتی است». او در جایی دیگر می‌گوید: «کلمه حساس‌ترین شاخص تحولات اجتماعی است… [کلمه] ظرفیت ثبت تمام مراحل موقت، ظریف و زودگذر تحول اجتماعی را ثبت کند». گروه‌های غالب و مسلط می‌کوشند در برابر آن‌دسته از کاربردهای زبانِ گروه‌های دیگر، که ممکن است متعرض سلطه‌ی آنها بشوند، بایستند و آنها را به حاشیه برانند. این تلاش‌ها به کشمکش‌های واقعی در زندگی واقعی می‌انجامند و در شرایط زمانی و مکانی خاصی بروز می‌یابند. والوشینوف این را «خاصیت دیالکتیک درونیِ» زبان (inner dialectic quality) می‌نامد و اعتقاد دارد هر تحقیقی که موضوعش ایدئولوژی یا آگاهی اجتماعی باشد لزوماً با کاربرد زبان در کشمکش‌ها و مناقشات زندگی روزمره سروکار خواهد یافت. 

جان پَرینگتن نیز در مقاله‌‌اش، با تکیه بر نظریه‌ی والوشینوف، نمونه‌ و مصداق‌هایی از تغییرات کاربردی زبان انگلیسی در کشمکش‌های اجتماعی را نشان می‌دهند. پَرینگتن به استفاده از واژه‌ی «black»‌ به جای «coloured» یا «Negro»، یا واژه‌های «humanity» و «people» به جای «mankind» و «men»، یا تغییر کاربرد واژه‌ی «gay» اشاره می‌کند که در جنبش آفریقایی‌تبارها، جنبش زنان و جنبش همجنس‌گرایان رخ نمود و میزان تأثیر و تأثر زبان و تحولات اجتماعی را به‌خوبی نشان می‌دهد. او همچنین، به نقل از تروتسکی، از آن یاد می‌کند که یکی از رایج‌ترین شعارهای انقلابی در روسیه‌ی تزاری درخواست ممنوعیت استفاده از ضمیر دوم شخص مفرد از سوی رؤسا در خطاب به زیردستانشان بود و نتیجه‌ می‌گیرد که اصولاً انقلاب‌ها همیشه به اشاعه‌ی لغت‌های جدید و تغییر نام شهرها و خیابان‌ها و مثلاً استفاده از خطاب «رفیق» به جای «آقا» و… می‌انجامند. 

یِلِنا تیموتیِویچ نیز در پژوهش خود، نمونه‌هایی از نحوه‌ی پوشش خبری اعتراض‌های دانشجویی سال ۲۰۱۰ در بریتانیا می‌آورد. دانشجویان در اعتراض به گران‌شدن شهریه‌ها به خیابان ریختند و بسیاری در درگیری با پلیس زخمی شدند. تیموتیِویچ نشان می‌دهد که در روایت‌های رسمی از این وقایع، حکومت می‌کوشید با استفاده از استعاره‌ی «جنگ» و واژه‌ها و عباراتی که اعمال دانشجویان را مجرمانه و آشوبگرانه نشان می‌داد خشونت پلیس را توجیه کند. چنین اعتراض‌ها و تظاهراتی جلوه‌ی پرسروصدا و چشمگیر نارضایتی است و طبیعتاً برای هر حکومتی ناخوشایند و دردسرآفرین به شمار می‌آید و این تمایل را به وجود می‌آورد که اعتبار معترضان را خدشه‌دار کند. در اینجا نیز عباراتی از قبیل «محاصره» و «اشغال» یک بانک، «انحراف خشونت‌آمیز»، «تظاهرکنندگان نقاب‌دار و کلاه‌دار»، «رگبار موشک‌ها» (برای اطلاق به چوب پلاکاردهایی که تظاهرکنندگان پرتاب می‌کردند) به خوانندگان القاء می‌کند که دانشجویان گروهی آشوبگر خشونت‌طلب هستند که خواسته‌هایشان مشروعیت قانونی ندارد.

برای همین است که جنبش‌های اجتماعی و سیاسی همواره درگیر بازتعریف معنی کلمات و ارزش‌های مستتر در نظام‌ نشانه‌ها هستند. چیک کالینز در مقاله‌ی خود اشاره می‌کند که پژوهشگران علوم اجتماعی و انسانی می‌توانند از ایده‌های والوشینوف برای تجزیه‌و‌تحلیل زبان خاصی که توسط جنبش‌های اعتراضی به کار برده می‌شود، استفاده کنند و بررسی کنند که چگونه جنبش‌ها کلمات، عبارات و نمادهای خاصی را به‌ طور استراتژیک به کار می‌گیرند تا ایدئولوژی‌های مسلط را به چالش بکشند و هویت مشترکی در میان معترضان ایجاد کنند. با مطالعه‌ی «اظهارها» و نحوه‌ی استفاده از زبان در موقعیت‌های اعتراضی، پژوهشگران می‌توانند به درک بهتری در مورد چگونگی شکل‌گیری و تغییر آگاهی جمعی در زمان‌هایی برسند که آبستن تحولات اجتماعی هستند.

تلخیص و گزارش از نیلوفر خاکزاد

از همین مبحث

والوشینوف از طریق تحلیل زبان به روابط قدرت و سلطه و کشمکش‌های مرتبط با آنها در جامعه می‌رسد. از دید او، گروه‌های اجتماعی مختلف، به سبب برداشت‌های متفاوت از نیازها و منافع خود، شیوه‌های گفتاریِ متمایز و خاص خود را شکل می‌دهند که والوشینوف آنها را «ژانرهای گفتار» می‌نامد؛ البته این شیوه‌ها مستقل و قائم‌به‌خود نیستند و پیوسته در تماس با گروه‌های اجتماعیِ دیگر تغییر می‌کنند
از دید والوشینوف، «کلمات همیشه با محتوا و معنایی برگرفته از رفتار یا ایدئولوژی پر شده‌اند». ما هیچ‌وقت «کلمه»‌ای را نمی‌گوییم یا نمی‌شنویم، بلکه «می‌گوییم و می‌شنویم چه چیزی درست است و چه چیزی غلط، چه چیزی خوب است و چه چیزی بد، مهم است یا مهم نیست، خوشایند است یا خوشایند نیست و…»
مقاله ۵
جان پَرینگتن استاد دانشگاه آکسفورد و پژوهشگر در زمینه‌ی زیست‌شناسی رشد است. چیک کالینز استاد علوم اجتماعی کاربردی در دانشگاه گلاسکو است. یِلِنا تیموتیِویچ استاد زبان‌شناسی در دانشگاه ساسکس است. این گزارش مختصری است از منابع زیر در معرفی آرای والنتین والوشینوف، زبان‌شناس و نظریه‌پرداز اهل شوروی:

Parrington, John. “In Perspective: Valentin Voloshinov”, International Socialism (1997): 117-150.

Collins, Chik. “Vygotsky on Language and Social Consciousness: Underpinning the Use of Voloshinov in the Study of Popular Protest”, Historical Materialism 7.1 (2000): 41-69.

Timotijevic, Jelena. “A Re-Examination of Voloshinov’s Philosophy of Language”, Language Sciences 70 (2018): 193-204.