بایرن گود، سوباندی، و مری-جو دلوچیو گود:

جنون، جادو و شبحِ سرگردان استعمار در اندونزی

دورهم‌نشینی دانشجویان در شهر باندونگ در منطقه‌ی جاوا (flickr / Ikhlasul Amal)

بایرن گود، سوباندی، و مری-جو دلوچیو گود:

جنون، جادو و شبحِ سرگردان استعمار در اندونزی

بایرن گود استاد مردم‌شناسی پزشکی در هاروارد است. سوباندی استاد روانشناسی بالینی در دانشگاه یو.جی.ام اندونزی است. مری-جو دلوچیو گود استاد جامعه‌شناسی پزشکی در هاروارد است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Good, Byron J; Delvecchio Good, Subandi; Delvecchio Good, Mary-Jo. “The Subject of Mental Illness: Psychosis, Mad Violence, and Subjectivity in Indonesia,” La Pathologie Mentale en Mutation: Psychiatrie et .Societe, ed. Alain Ehrenberg and Anne M. Lovell, Paris: Edition Odile Jacob, 2001, 163-95 

دورهم‌نشینی دانشجویان در شهر باندونگ در منطقه‌ی جاوا (flickr / Ikhlasul Amal)

آیا روانپزشکی مدرن که چارچوب مشخصی برای ریشه‌یابی رنج افراد دارد، همه‌جا قابل اجرا است؟ آیا روان برساخته‌ای فرهنگی و اجتماعی‌ست یا ماهیتی جهانی دارد؟ آیا عارضه‌های مشابه در افراد به معنی‌ ریشه‌های مشابه است و آنچه یک نفر را مداوا می‌کند برای بیماری در فرهنگ و جغرافیای دیگر هم مفید است؟

این پرسش‌ها مردم‌شناسان حوزه پزشکی را برآن‌داشته که نقش فراموش‌شده‌ی فرهنگ و تاریخ جمعی در آنچه رنج روانی محسوب می‌شود را برجسته کنند. نگارندگان این مقاله نیز مردم‌شناسانی هستند که در همین جریان فکری از سال ۱۹۹۶ میلادی روی مقوله بیماری روانی در اندونزی مطالعه کرده‌اند.

بحث سلامت روان در اندونزی سویه‌های مهمی از رابطه سلامت روان و سیاست را عیان می کند؛ اندونزی از قرن ۱۶ میلادی مستعمره هلند بود. در سال ۱۹۴۵ میلادی، احمد سوکارنو رهبر آزادی‌بخش اندونزی، طی اعلامیه ای در روز جمعه ۱۷ اوت راس ساعت ۱۰ صبح خواستار استقلال کامل اندونزی شد. پس از چهار سال مبارزه خونین بالاخره در سال ۱۹۴۹ دولت هلند مجبور شد استقلال اندونزی را به‌رسمیت‌بشناسد و این کشور از سلطه استعمار رهایی یافت. اما تاثیر استعمار سیصدساله و مبارزه خشونت‌بار مردم برای رهایی تا دهه‌ها بعد در جامعه مشهود بود. وقتی در دهه نود بایرون گود و سوباندی گود پژوهش خود را در یکی از شهرهای جزیره‌ی جاوا در اندونزی آغاز کردند، خیلی زود با یک رنج روانی ناشناخته اما شایع مواجه شدند. تعداد قابل توجهی از بیماران روانی جاوا مشکلی مشابه داشتند: چیزی شبیه به سرگیجه‌ی مداوم، شک به محیط، توهم و ترس از یک نیروی خارجی. بیماران به طور مشابه از شبحی نادیدنی و ناشنیدنی می‌ترسیدند و هر بار این شبح در محل زندگی آنها حاضر می‌شد دچار حمله‌های عصبی می شدند. این شبح یا نیرو در فرهنگ جاوا حضوری پررنگ دارد و ریشه‌ی آن را باید در باورهای کهن مردم مالایی، جاوایی و سنگاپوری جستجو کرد. اما این همه ماجرا نبود، بایرون گود و سوبانی گود پس از سال‌ها مطالعه میدانی به‌ این نتیجه رسیدند که رنج روانی بیماران رابطه‌ی تنگاتنگی با تاریخ استعمار و فرهنگ اسلامی-جاوایی در این شهر دارد.

یانی و نجواهایی که او را عاصی کرده‌اند

از جمله بیمارانی که مردم‌شناسان با او مصاحبه کردند دختر جوانی بود به نام یانی بود که سال‌ها با این بیماری دست‌وپنجه نرم کرده بود. یانی او از دوران دانشگاه علائمی از حالات روانی عجیب از خود نشان می‌داد و این علائم از جایی به بعد آنقدر شدید و قابل رویت شد که باعث شد او ترک تحصیل کند. یانی بعدها توانست دوباره به دانشگاه برگردد و برای مدت کوتاهی در شهر مرکزی جاکارتا مشغول به کار شد. اما مشکلات روانی دوباره به سراغ او آمدند و این‌بار برای همیشه امکان اشتغال را از دست داد.

به عقیده خود یانی دلیل شروع بیماری‌‌اش رابطه عاطفی با مردی بود که رنج بسیاری به‌همراه آورده بود. از توضیحات مشخص بود که رابطه آزارگرایانه بوده و بی‌محلی‌های بی‌دلیل، رهاکردن ناگهانی و آزار‌های دیگر سلامت روانی یانی را برهم‌زده‌است. همان رابطه باعث می‌شود یانی با مردان آزارگر دیگری هم وارد رابطه بشود. تنها چیزی که یانی را کمی آسوده‌خاطر می‌کرد، نماز و دعای بعد از نماز بود. به‌جا‌آوردن فرامین اسلامی هم باعث آرام شدن او می‌شد و به او کمک می‌کرد که تمرکزش را دوباره باز یابد.  

تا اینجای کار، داستان یانی آشناست و ممکن است از زبان شخصی از گوشه دیگر دنیا شنیده شود، اما یانی در صحبتهایش از اتفاقاتی یادمی‌کرد که برای مصاحبه‌کنندگان غریب و ناشناخته بودند. مثلا یانی فکر می‌کرد که پاهایش او را به جایی برده و رها کرده‌اند؛ صداهایی می‌شنید که واقعیت نداشتند گویی کسی در گوشش وردی می‌خواند. به یاد می‌آورد که در اتاق خوابش در جاکارتا خوابیده بوده و ناگهان دوست پسرش را بالای سر خود دیده‌است، اتفاقی که به‌نظرش نمی‌توانست واقعیت باشد؛ از نظر یانی همین وحشت حضور غیرمتعارف یک دیگری غریبه و مهاجم نقطه شروع تمام مشکلات روانی او بود. از جمله صداهایی که می‌شنید صدای دوست پسرهایش بودند که او را تشویق می‌کردند که خودکشی کند. گاهی هم صداهای خوبی می‌شنیده که شبیه به صدای رهبران مذهبی محله‌شان است؛ صداهایی که در گوشش دعا میخوانده‌اند و تکرار می‌کرده‌اند که او نباید خودکشی کند، بلکه باید به آیین مسلمانی از دنیا برود. اما در مورد صدای رهبران مذهبی هم یانی دچار اضطراب است، چون این صداها از او می‌خواهند از باورهای فرهنگی قبل از اسلام در منطقه دست بکشد اما یانی معتقد است آنچه که به سراغش آمده «آموک» است، نیرویی که هویت‌اش به فرهنگ کهن منطقه برمی‌گردد. 

«آموک» در لغت به معنی مردانی است که ایجاد رعب و وحشت می‌کنند و اغلب از نژاد مالایی هستند. اما اصطلاح «آموک‌زده» از دیرباز در مورد کسانی به‌کاربرده‌می‌شود که ناگهان افسرده می‌شدند، از خود رفتارهای عجیب نشان می‌دادند، مثلا ناگهان شروع به خودزنی می‌کردند و حتی گاهی دست به خودکشی می‌زنند. آموک را باید در فرهنگ معنایی جاوا درک کرد. مردم جاوا دنیایی پر از ارواح گوناگون دارند که حضورشان در زندگی روزمره‌ی مردم پررنگ است. این حضور تنها در دایره‌ی باورهای مردم عادی جای ندارد؛ بلکه در بین تمام طبقات اجتماعی و اقتصادی دیده می‌شود. خانواده‌ها، استادهای دانشگاه، شفادهنده‌های مسلمان و جاوایی، همگی روایت‌هایی از برخورد با انسان‌های قدرتمند و ارواح و نیروی ماورای طبیعی دارند؛ داستانهایی که در بین تمام اقشار جامعه مشترک است و ریشه در ادبیات هندو-جاوایی منطقه دارد. در گزارش‌های تاریخی از نمایندگان دولت استعماری هلند، سفرنامه‌ها و محققان روان‌شناسان هلندی، بارها از آموک‌زدگی یاد‌شده است، هرچند که این اشاره معمولا با فهمی استعماری همراه است. به‌نظر مادر یانی، پدر او هم نشانه‌هایی از پارانویا داشته است و مخصوصا در سال‌هایی که کمونیست‌ها قدرت داشته‌اند می‌ترسیده که کمونیستها به او صدمه بزنند و یا گروه دیگری او را متهم به باور به عقاید کمونیستی کند. پارانویای پدر یانی در سال ۱۹۶۷ شدت می‌گیرد، زمانی که بسیاری از اعضای حزب کمونیست اندونزی به قتل می‌رسند و وحشتی عمیق فضای اجتماعی و سیاسی کشور را فرامی‌گیرد. پدر یانی با تشخیص پارانویای شدید در بیمارستان بستری می‌شود و همان‌جا هم به دلیل سکته‌ی قلبی از دنیا می‌رود.

اما چقدر از مشکل یانی دوست‌پسر آزارگرش است و چقدر از رنج پدرش از کمونیست‌ها؟ این سوال وقتی برجسته‌تر می‌شود که ترس و وهمی که گریبان یانی و پدرش را گرفته، مکافات زندگی بسیاری دیگر از مردم جاوا نیز هست، دیگرانی که الزاما در رابطه آزارگرانه نبوده‌اند یا تاریخچه‌ خاصی با جریان کمونیسم در این کشور نداشته‌اند. این نیروی خارجی که باعث وحشت مردمان جزیره می‌شود چیست؟

بررسی مشکل یانی می‌تواند دری به سوی نقد ساختارگرایی و مشکلات روان‌پریشی در فرهنگ جاوا باز کند. این فرهنگ پر از جادو، ارواح، نیروها و قدرتهایی هستند که به اعتقاد مردم بومی قدرت کنترل رفتار و آداب انسانها را دارند اما محل مطالعه نگارندگان نیز حائز اهمیت است: بایرون‌ گود و سوبانی‌گود تحقیق خود را در شهر یوگی‌کارتا، مرکز فرهنگی ایالت جاوا انجام دادند، شهری که دادگاه اصلی جزیره‌ی جاوا در آن است و از نظر سیاسی تاریخ مهمی دارد.

مردم و حاکمان یوگی‌کارتا سابقه‌ی سالها مبارزه بر ضد استعمار هلند‌ی‌ها را دارند و این شهر تا به امروز هم مرکز تظاهرات گسترده‌ی ضداستعماری است. اینجا مبارزه با خارجی‌ها، ترس از نیروی نظامی و خشونت آنها، مشروعیت خشونت در جهت استقلال جزو عادات مبارزه سیاسی مردم و فرهنگ عمومی محسوب می‌شود. به‌نظر محققان اندونزی، وجه‌مشترک پارانویا از نیروی خارجی، شبحی که قابل مشاهده نیست اما حضور دارد و دنبال ترساندن است، همین تاریخ استعمار و مبارزه با آن است. این تاریخ باعث ایجاد نوعی رنج روانی شده است که ویژگی‌هایش ترس، اضطراب، کابوس و بروز رفتارهایی‌ست که در میان مردم جاوا اغراق‌شده و غیرمعمول قلمداد می‌شوند. این دست رفتارها، بسته به توانایی خانواده با کمک دارو و بستری در بیمارستان و یا پناه‌بردن به نماز و دعا تا حدی کنترل شده‌اند. اما این ابزارها نتوانسته‌اند معضل را به‌طور کامل شناسایی یا مداوا کنند. حاصل این‌است که بیماری یانی و دیگرانی چون او نوعی روان‌پریشی و شیزوفرنیا صرفا نام‌گذاری شده است و آنقدر رایج بوده که در کتاب مرجع DSM یا «راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی» هم به ثبت رسیده است. اما این عناوین کمک زیادی به فهم ماجرا نکرده‌اند. 

آنچه به ریشه‌یابی معضل یانی و امثال او کمک کرد، مطالعه تاریخی مفهوم آموک بود. مطالعات جامعه‌شناسی و تاریخ استعماری نشان می‌دهد که «آموک» دلایل جامعه‌شناختی پیچیده‌تری دارد. از نظر روان‌شناسی استعماری، «آموک» رفتاری کاملا بیمارگونه و غیرقابل کنترل  است. در آسیب‌شناسی سیاسی دوران انتخابات در منطقه هم دیده شده است که انگار تمام جامعه به سمت «آموک شدن» پیش می‌رود؛ اصطلاحی که در اینجا به معنای «دیوانه شدن» است. حتی ترس از حضور نینجاهای قاتل در مکانهای خلوت مشاهده شده. در واقع، آموک‌ها به احتمال زیاد مردانی هستند که مخفیانه به مبارزه علیه استعمار اندونزی می‌پردازند. آنها مروج فرهنگ اسلامی-جاوایی هستند و کسانی را که به نوعی از این فرهنگ سرپیچی کنند مورد آزار و اذیت قرار می‌دهند. به‌خصوص، زنانی که آزادانه درس می‌خوانند و شاغل هستند هدف اصلی این نینجا‌های ضداستعمار و ضدغرب قرار می‌گیرند.

تحقیق میدانی نگارندگان مقاله به جای مدل روانپزشکی استعماری تلاش می‌کند انسان‌شناسی را هم در فهم بحران به‌کاربگیرد و  چارچوبی فراهم می‌کند که در آن صحبت از باورهای محلی، تاریخ سیاسی و حتی جادو، آموک و شبح‌هایی که کابوس می‌آورند همگی به‌عنوان تجربه‌های موجه و مشروع مورد مطالعه قرار بگیرند. بایرون گود و سوبانی گود با کنار هم قرار دادن بیماران متعددی که مشکل مشابه و علائم مشابه داشته‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که آنچه در رنج روانی بیماران جاوا شایع است حاصل فروپاشی اجتماعی است. این فروپاشی رابطه‌ی نمادها، معانی و سوژه‌های اجتماعی را برهم زده‌است، تا جاییکه معنی یک رفتار از شخص تا دیگری متفاوت است. آنچه به نظر یک شخص عادی می‌آید، از نظر دیگری نوعی خشونت جنون‌آمیز است. گسست میان نمادهایی که افراد جامعه را گردهم‌می‌آورد باعث نوعی اختلال رفتاری و هویتی شده است. در این میان تاریخ موخر استعمار وحشتی نهادین بوجود آورده که جامعه پرآشوب نتوانسته آن را از میان ببرد.

بعد از گذشت دهه‌ها از حضور استعمار در منطقه، هنوز هم شاهد نوعی خشونت به جای مانده از دوران مقاومت در برابر استعمار هستیم. هنوز در میان کسانی که مطالبه‌گر منش سیاسی دلخواه خود هستند گرایشی به بروز رفتارهای خشونت‌آمیز دیده می‌شود. به کلام دیگر، مبارزات چریکی، مسلحانه و وحشت‌انگیز هنوز سرلوحه‌ی فعالیتهای مبارزان ضداستعمار در اندونزی است. یانی، دختر جوانی است که از سوی مردان، چه آنهایی که با او در رابطه بوده‌اند و یا مردان روستایی که در آن زندگی می‌کرده، مورد خشونت قرار گرفته؛ ترس وجودی یانی، ترسی فلج کننده است. نینجاهای ضداستعمار از اعتقادات مردم بومی در مورد جادوی سیاه، نیرو‌های ماورای‌ طبیعی، و ارواح قدرتمند سود می‌برند و همین زمینه‌ی قدرت نفوذ آن‌ها در بین مردم را تشکیل می‌دهد. آنچه در مورد تحقیق بایرون گود و سوبانی گود پررنگ است، تلاش آنها برای دخیل کردن انسان‌شناسی و تاریخ سیاسی منطقه بدون قضاوت بر سر صحت باورهای مردم است. سوالی که روانپزشکی کلاسیک نتوانست به آن پاسخ قانع‌کننده‌ای بدهد، به کمک مردم‌شناسان پزشکی قابل مطالعه شد. نگارندگان با بکارگیری تحلیل بدون تعصب و پذیرای فرهنگ دیگری توانستند ریشه یک مشکل شایع روانی را در خاطره سیاسی و جمعی مردم جاوا بیابند.

تلخیص و گزارش از مستوره قادری

از همین مبحث

تاریخ استعمار در اندونزی باعث ایجاد نوعی رنج روانی شده است که ویژگی‌هایش ترس، اضطراب، کابوس و بروز رفتارهایی‌ست که از نظر روانپزشکی مدرن اغراق‌شده و غیرمعمول قلمداد می‌شوند. استعمار وحشتی نهادین بوجود آورده که جامعه‌ی پرآشوب امروزه نتوانسته از آن رها شود
آنچه در رنج روانی بیماران جاوا شایع است حاصل فروپاشی اجتماعی است. این فروپاشی رابطه‌ی نمادها، معانی و سوژه‌های اجتماعی را برهم زده‌ و باعث نوعی اختلال رفتاری و هویتی شده است
مقاله ۲
بایرن گود استاد مردم‌شناسی پزشکی در هاروارد است. سوباندی استاد روانشناسی بالینی در دانشگاه یو.جی.ام اندونزی است. مری-جو دلوچیو گود استاد جامعه‌شناسی پزشکی در هاروارد است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Good, Byron J; Delvecchio Good, Subandi; Delvecchio Good, Mary-Jo. “The Subject of Mental Illness: Psychosis, Mad Violence, and Subjectivity in Indonesia,” La Pathologie Mentale en Mutation: Psychiatrie et .Societe, ed. Alain Ehrenberg and Anne M. Lovell, Paris: Edition Odile Jacob, 2001, 163-95