ترکیه میزبان بالاترین تعداد پناهجو در جهان است. بر اساس دادههای سازمان ملل، بیش از سهمیلیون و هفتصدهزار سوری و قریب به سیصدهزار پناهجوی افغانستانی در سال ۲۰۲۲ ساکن این کشور بودهاند.
وضعیت پناهندگان افغانستانی به واسطهی کشمکشهای سیاسی میان احزاب مخالف و حزب حاکم بهشدت پیچیده است. در واقع، پذیرفتن یا راندن آنها و بستن مرزها ابزاری برای ضربهزدن طرفین به یکدیگر شده است و در این میان رسانههای اصلی که هیچیک از استقلال بهرهمند نیستند، نقش اصلی را در جریانسازی ایفاء میکنند.
اسما هِدی نایری، حقوقدان و پژوهشگر، با بررسی مواضع چهار روزنامهی پرتیراژ وابسته به جناح حاکم و مخالفان دولت به این نتیجه رسیده که مخرج مشترک همهی این رسانهها ترویج بیگانههراسی، افغانستانیستیزی و زیرپاگذاشتن حقوق انسانی پناهندگان است. رسانههای نزدیک به اردوغان این رویه را غیرمستقیم و با جلوهدادن ترکیه به عنوان مدافع حقوق ستمدیدگان جهان پیش میبرند و رسانههای وابسته به احزاب مخالف با ترویج بیگانههراسی و کلیشهها وضعیت را برای پناهندگان افغانستانی دشوارتر میکنند.
ترسیم مرزهای میان «ما» و «دیگری»
با آغاز جنگداخلی و افزایش اختناق در سوریه، دولت ترکیه به رهبری حزب عدالت و توسعه سیاست درهای باز را در مرزهای جنوب شرقیاش پیش گرفت، به این امید که این شرایط موقتی است. اما در کمال تعجب، دولت بشار اسد دوام آورد و پناهندگان سوری هم دیگر «میهمان» ترکیه نبودند و «بار ناخواسته» شدند.
در وضعیتی که احزاب مخالف همچنان دولت را برای حضور پرتعداد سوریها سرزنش میکردند، اوضاع در افغانستان هم به هم ریخت و با سقوط دولت کابل رسانهها نگرانی از ورود «موج پناهندگان افغانستانی» را با سروصدا مطرح کردند. همزمان با تنگترشدن مرزهای ورودی اتحادیهی اروپا و بیاعتنایی جامعهی بینالملل به وضعیت آوارگان و پناهندگان ناشی از جنگهای خاورمیانه، نگاهها نسبت به پناهندگان در ترکیه بهشدت تغییر کرد.
نایری در این پژوهش ۳۴۵ گزارش خبری و مقالهی مربوط به پناهندگان افغانستانی را در فاصلهی ماه مهی ۲۰۲۱ تا مهی ۲۰۲۲ در روزنامههای حامی دولت (AK Partisi ) یعنی حُریَت و صباح و دو روزنامهی نزدیک به احزاب مخالف یعنی سوزجو و جمهوریت بررسی کرده است.
به باور نایری گفتمانهای رسانهای اغلب تحت تأثیر روابط حاکم بر قدرت شکل میگیرند و بازنمایی وضعیت پناهندگان افغانستانی نیز از این قاعده مستثنی نیست. نایری معتقد است از سال ۲۰۰۲ و با افزایش اقتدارگرایی ناشی از قدرتگرفتن دولت اردوغان، مطبوعات ترکیه استقلال خود را از دست دادهاند و پس از کودتای نافرجام ۲۰۱۶، دوقطبیسازی، تجاریشدن و سانسور بهشدت افزایش یافته است.
او با استفاده از یک روششناسی ترکیبی، تحلیل مجموعه دادهها (Corpus Analysis) و تحلیل گفتمان انتقادی (CDA)، به این نتیجه رسیده است که گفتمان ایدئولوژیک حاکم بر این رسانهها با دستگذاشتن روی تفاوتهای قومی، نژادی و ملی، تمایزهای سلسلهمراتبی «ما» و «دیگری» را ترویج میکنند.
بررسیهای او نشان میدهد، ۸۶٪ از اخبار این چهار روزنامه تصویری یکسره منفی از پناهجویان افغانستانی بازنمایی کردهاند. در معدود اخبار بیطرف یا مثبت نیز چالشهای افغانستانیها در فرایند رسیدن به مقصدشان در اروپا و مشکلات اقتصادی و مصائب اسکانشان بازتاب داده شده، یا موفقیتهای فردی نخبگان افغانستانی همچون پزشکان، دانشجویان برجسته یا قهرمانان ورزشی به خبرها راه یافته است.
نایری معتقد است همین اندک مقالات مثبت نشان میدهند پتانسیل ترویج گفتمان صلحآمیز و توجه به مشترکات فرهنگی وجود دارد، اما این ویژگیها در جریان اختلافات داخلی میان احزاب و خشم مخالفان نسبت به اقتدارگرایی دولت، یکسره نادیده گرفته میشوند.
ترویج خودستایی و تعصبهای پنهان و آشکار
رسانههای وابسته به حزب جمهوریخواه خلق (CHP) که کمالیستها و سوسیالدموکراتهای جامعهی ترکیه را نمایندگی میکنند، با تمرکز بر جرائم مرتبط با پناهندگان، خطای دولت در اتخاذ سیاست درهای باز را برجسته میکنند. همچنین برخلاف تصور اولیه در رسانههای نزدیک به دولت، تنها ۱۰/۵٪ از اخبار بازنمایی مثبتی از وضعیت پناهندگان افغانستانی ارائه دادهاند که آنهم شامل موفقیتهای فردی است.
نایری با استفاده از تحلیل گفتمان انتقادی نشان میدهد بازنمایی پناهندگان در روزنامهی حریت و صباح نه دوستانه است و نه بیطرفانه؛ بلکه نوعی منفیگرایی پنهان را تثبیت میکند.
استفاده از ادبیات خودستایانه و تأکید بر اینکه دولت ترکیه «مدافع تمام مردم ستمدیدهی جهان» است، از زمان حضور سوریها در رسانههای حامی دولت اردوغان شروع شد و با حضور افغانستانیها شدت گرفت. گرچه رسانههای وابسته به دولت به دلیل ملاحظات ایدئولوژیک به سراغ حملهی مستقیم به پناهندگان نمیروند، اما با ادبیات خودبزرگبیانانه و اعطای لقب «قهرمان بشردوست» دستپایینگرفتن پناهندگان و تحقیر «دیگری» را به مخاطبان القاء میکند.
احمد هاکان، عضو شورای سردبیری حریت، یکی از سرمقالههای مشهور و پربازخوردش را با تکیه بر همین ادبیات نوشته است. هاکان با تیتر «حتی اگر خسته شدهایم، باید آرام بمانیم» مینویسد: «چند افغانستانی به زنان پیشخدمتمان همچون غذا خیره میشوند [اشاره به آزار جنسی]، یک سوری با ما سر جنگ دارد…در مواجهه با همهی اینها بهدرستی پر از خشم میشویم، همهمان خسته میشویم، همهمان خسته شدهایم. اما باید آرام بمانیم.»
نایری معتقد است این ادبیات ظاهراً افکارعمومی را دعوت به آرامش میکند، اما به شکلی غیرمستقیم تصویر منفی و برخاسته از کلیشهها و سلسلهمراتب میان «ما» و «دیگری» را تقویت میکند. در واقع نویسنده با تأکید روی اخبار تحریکآمیز و تعمیم چند حادثهی جستهوگریخته به تمام جامعهی پناهندگان و تکیه بر استدلالهای گزینشی به افکار عمومی این حق را میدهد که از پناهندگان «عصبانی» و «خسته» باشند.
همچنین پوشش اخبار پناهندگان به عنوان «قربانی» در نگاه اول با هدف ایجاد همدلی و متقاعدکردن جامعهی میزبان برای پذیرش دیگری به کار میرود. اما در واقعیت با انتخاب چهارچوب پناهنده-قربانی برای روایت، تجربههای دردناک آنها را نادیده میگیرند و سدی در برابر انسجام اجتماعی میسازند. ۳۲٪ از اخبار مربوط به پناهندگان در رسانههای ترکیه بر پایهی قربانیسازی افغانستانیها منعکس میشود.
بازنمایی رنجی در دوردست
مطبوعات حامی حزب عدالت و توسعه برای مقابله با فشارهایی که احزاب رقیب وارد میکنند، به بازنمایی تصویری از «رنج دوردست» میپردازند. همچنین استفاده از استراتژی گفتمانی ایجاد یک «نماد رنج» برای برانگیختن همدلی با پناهجویان در رسانههای حامی دولت امری رایج است؛ روش شناختهشدهای که جامعهی بینالملل را هم تحتتأثیر قرار میدهد. تصویر کودک غریق سوری، آلان کردی، یکی از موفقترین نمونهها بود. کمی بعد روایت تکاندهندهی مشابهی به شکلی گسترده پوشش خبری گرفت؛ داستان مادری افغانستانی که در مرز ایران-ترکیه همراه کودکانش گیر افتاده بود و لباسهایش را برای گرمنگهداشتن کودکانش کَند و خود صبح روز بعد بر اثر سرما جان باخت. رسانههای ترکیه این مادر را به عنوان نماد رنج جدید پناهندگان انتخاب کردند. اما درعینحال، در لایههای زیرین خبر تأکید میشد این مادر، که حتی نامش در خبرها بازتاب نداشت، در خاک ایران بوده است، پس به مخاطب چنین القاء میشد:
الف: این حادثه به دلیل قصور یا عدم مسئولیتپذیری ترکیه نبوده است، چرا که اینجا سیاست حمایت از رنجدیدگان حاکم است.
ب: پناهندگان افغانستانی هنوز در کشور دیگری گرفتارند و از مرز عبور نکردهاند و این رنج در دوردست است.
پس از سقوط دولت کابل، رسانهها به نقل از وزیر کشور، خبر از دیوارکشی در مرز با ایران دادند. تلاشها برای توقف ورود «موج پناهندگان» برجسته شد. رسانههای حامی حزب عدالت و توسعه اطمینان میدادند از جانب پناهندگان افغانستانی تهدیدی در مرزها وجود ندارد؛ درعینحال، رسانههای جریان مخالف تلاشهای دولت در این زمینه را کافی نمیدانستند.
روزنامهی صباح جلوگیری از ورود پناهندگان را به عنوان افتخار ملی ترسیم میکرد. نایری مینویسد:«بدون استفادهی مستقیم از توصیفهای تحقیرآمیز، تصویری منفی در این گفتمان وجود دارد» همچنین بازتاب خبر دستگیری و جلوگیری از ورود پناهندگان با اتکاء به عدد در این دوره تقریباً در ۵۲٪ از پوششهای خبری بازتاب داشت؛ نایری این شیوهی تبدیل پناهندگان به عدد را در زمرهی یکی غیرانسانیترین ابزارها دستهبندی میکند.
نژادپرستی آشکار در گفتمان رسانههای مخالف دولت
رسانههای مخالف حزب حاکم ترکیه، در پوشش خبری پناهندگان سوری گفتمان منفی و تحقیرآمیز را کمی پس از ناامیدی از بازگشت آنها آغاز کردند، اما پناهندگان افغانستانی بداقبالتر بودند و حتی پیش از رسیدنشان گفتمان منفی و تحقیرآمیز در استراتژی رسانهای کلید خورده بود. نتایج پژوهش نایری نشان میدهد تقریبا همه (بیش از ۹۶٪) از اخبار روزنامهی سوزجو و جمهوریت بر مبنای همین گفتمان منفی است. همچنین همزمان با بیگانههراسی نسبت به پناهندگان افغانستانی رسیده و نرسیده، تحقیر نسبت به پناهندگان پیشین نیز یادآوری میشود.
در این استراتژی با یادآوری «خطای بزرگ» راهدادن سوریها تأکید میشود که باید از وقوع فاجعهی بعدی — ورودی افغانستانیها — جلوگیری شود. سرمقالهی روزنامهی سوزجو سه روز پس از سقوط دولت کابل نوشت: «انگار پنج میلیون سوری کافی نبود که حالا باید از جانب پناهندگان افغانستانی مورد هجوم قرار بگیریم.»
ییلماز اوزدیل، از اعضای تحریریهی سوزجو، سرمقالهاش را با این جملات آغاز میکند: «آیا در اروپا سادهلوح دیگری جز ما وجود ندارد؟»
در این رویکرد رسانهای درک انساندوستانه نسبت به پناهندگان به سخره گرفته میشود و همدلی سادهلوحی تعبیر میشود و ضمناً به اعداد غیررسمی و بیاساس تکیه میکنند تا خشم جمعی را برانگیزند.
همچنین با برجستهسازی تفاوتهای فرهنگی و اطلاق لفظ پسرفت برای جامعهی افغانستانی، پناهندگان به عنوان تهدیدی برای تمدن ترکی جلوه داده میشوند. در اوت ۲۰۲۱، جمهوریت در سرمقالهاش نوشت: «در افغانستان، نرخ سواد برای زنان ۲٪ و برای مردان ۱۸٪ است. هیچ آموزشی وجود ندارد، هیچ صنعتی نیست، فقط جنگ و ترور است! افغانستان تنها تروریسم و مهاجرت صادر میکند.»
پس به مخاطبان چنین القاء میشود که این پناهندگان عقبمانده و بیسواد میآیند تا جرم و تروریسم را افزایش دهند و تهدیدی برای فرهنگ ترکی، حقوق زنان و دستاوردهای جمهوریخواهی باشند.
شکل دیگری از غیرانسانیسازی در رسانههای ترکیه، معرفی پناهندگان افغانستانی به عنوان بخشی از یک توطئهی غربی علیه کشورشان است. این گفتمان از ایدهی «مهندسی مهاجرت» به عنوان طرحی امپریالیستی برای تضعیف یکپارچگی اجتماعی و فرهنگی ترکیه بهره میبرد. روزنامهی سوزجو تأکید دارد که قدرتهای خارجی قصد دارند همگنی جامعهی ترکیه را از بین ببرند تا بتوانند ملت را تضعیف کنند.
بر اساس نتیجهگیری نایری، اکنون پناهندگان افغانستانی در میانهی جدلهای داخلی سیاستمداران ترکیه به یک ابزار بدل شدهاند. دولت معتقد است احزاب مخالف پناهندگان را ابزاری برای ایجاد تنش و جلب رأیدهندگان کردهاند؛ درعینحال، رسانههای مخالف معتقدند دولت ناکارآمدیاش را به این طریق پنهان میکند و در پی دستیابی به قدرت منطقهای با پذیرش پناهندگان است.
غیرانسانی جلوهدادن پناهندگان افغانستانی در رسانههای ترکی سبب تشدید قطببندی سیاسی و افزایش احساسات بیگانههراسی میشود. این گفتمان نه تنها وضعیت پناهندگان را به ابزاری برای رقابت سیاسی تبدیل میکند، بلکه دیدگاهی مبتنی بر «ما در برابر آنها» را تقویت کرده و به بهحاشیهراندن بیشتر افراد آسیبپذیر دامن میزند.