استنلی کوهن:

چهره‌ مخدوش جوان عصیانگر

جوان ایتالیایی در حال کشیدن گرافیتی در دفاع از وندالیسم (Fabio Venni / flickr)

استنلی کوهن:

چهره‌ مخدوش جوان عصیانگر

– مقاله ۵
استنلی کوهن (۱۹۴۲-۲۰۱۳) جامعه‌شناس و جرم‌شناسی فقید بریتانیایی است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Cohen, Stanley. “Breaking Out, Smashing Up and The Social Context of Aspiration.” CCCS Selected Working Papers. Routledge, (2007): 199-215

جوان ایتالیایی در حال کشیدن گرافیتی در دفاع از وندالیسم (Fabio Venni / flickr)

جوانانی که مرتکب خشونت می‌شوند یا اموال عمومی را تخریب می‌کنند در اغلب جوامع اصلی‌ترین هدف حملات اخلاقی و خشم اجتماعی‌اند؛ مجموعه‌ی اعمالشان غیرقابل فهم است و کسی با آنها همدلی نمی‌کند.

جوانانی که دست به این تخریب‌گری‌ها می‌زنند اغلب به گروه‌های اجتماعی‌ای تعلق دارند که فرودست و بی‌قدرت‌اند اما اتفاقاً به دلیل همین کارها بسیار به چشم می‌آیند و با این به‌چشم‌آمدن بخش مهمی از افسانه‌پردازی و تخیل جامعه را راجع به عاملان جرم و جنایت به خود اختصاص می‌دهند؛ جامعه‌ای که به‌شدت خواهان مهار‌زدن به آنهاست.

علاوه بر این، سخنگویان مطبوعات و تبلیغات رایج مایلند هر نوع رفتار نامتعارف و ناپسندی را که می‌بینند به همین جوانان نسبت دهند.

استنلی کوهن جامعه‌شناسی بریتانیایی بود که راجع به همین جوانان سرکش تحقیق می‌کرد. کوهن عمدتاً با کتاب شیاطین مردمی و وحشت‌زدگی اخلاقی شناخته می‌شود که دست کم دو ترجمه هم از آن به فارسی وجود دارد. کوهن در این کتاب به بررسی گروه‌هایی از جوانان پرداخت که در دهه‌ی ۱۹۶۰ در انگلستان به شکستن هنجارها و تخریب مشهور بودند و نشان داد که اجتماع بزرگ‌تر چه نقشی در ساختن این گروه‌ها و ترسیم چهره‌‌‌ی ایشان دارد.

کوهن در مقاله‌ی «شکستن، خرد‌کردن، و ریشه‌های اجتماعی آرزومندی» به این مسئله می‌پردازد که این جوانان بی‌کله‌ی ماجراجو از کجا می‌آیند؟ او که روی جامعه‌ی بریتانیایی تحقیق کرده پاسخ را در آرزومندی‌ای می‌بیند که طی حدود دو دهه در این کشور در طبقه‌ی کارگر دامن‌زده شد.

از دید کوهن، از یک طرف با جامعه‌ای طرف هستیم که مدعی است انواع و اقسام اسباب رفاهی را در اختیار «جوانان» گذاشته و کارهای فراوانی برایشان کرده ولی آنها «بی‌دلیل شروع به شکستن و تخریب اموال عمومی و شخصی می‌کنند»؛ از طرف دیگر با جوانانی از طبقات کارگر مواجهیم که اثر چندانی از این رفاه در زندگی خود نمی‌بینند و فکر می‌کنند توزیع رفاه به‌هیچ‌وجه عادلانه نیست. این جوانان البته آرزومند چنین امکاناتی هستند که وعده‌ داده شده، ولی در واقع از آن محرومند

از دید کوهن، تخریب اموال عمومی واکنش و پاسخ بخشی از جوانان طبقه‌ی کارگر به توزیع نامتوازن امکانات در ساختارهای آموزش و کار و رفاه است، و اگر قرار است چاره‌ای در خصوص رفتار این جوانان اندیشیده شود، باید در همین ساختارها و خصوصاً ساختار آموزشی تجدید نظر کرد.

میل به تخریب

از نظر کوهن، گرایش به تخریب اموال عمومی یا همان «وندالیسم» را نباید در قالب عارضه‌ی رفتاری فردی بررسی کرد. وظیفه‌ی جامعه‌شناس این است که در چنین بررسی‌ای به شرایط ایدئولوژیک و سیاسی وقوع پدیده نگاه کند و ببیند چه شرایطی باعث شده که نوعی از رفتار به‌ عنوان تخریب‌گرایی یا وندالیسم شناسایی شود.

کوهن می‌گوید بر خلاف کلیشه‌های رایج، حتی تخریب‌گرایی «معمولی» هم مقوله‌ای یکدست نیست. اکثر مردم می‌توانند به‌راحتی بین پسر بچه‌ی ده‌ساله‌ای که تایر کهنه‌ای را روی ریل راه آهن می‌اندازد، هوادارانی که بعد از باخت تیم فوتبالشان شیشه‌های مغازه‌ها را خرد می‌کنند، و کسی که دستگاه تلفن عمومی را داغان می‌کند تا پولش را بردارد فرق بگذارند. اما طوری رفتار می‌کنند انگار نمی‌توانند این تمایز را قائل شوند و انگار چیز واحدی به اسم تخریب‌گرایی یا وندالیسم هست که به یکسان پشت همه‌ی این رفتارها قرار دارد.

از این گذشته، کوهن می‌گوید، برخلاف تلقی رایج، وندالیسم صرفاً نوعی عصیان بی‌معنا و بی‌هدف نیست. وندالیسم الگو دارد: می‌شود آن را هم بر اساس نوع اموالی که تخریب می‌شوند دسته‌بندی کرد (اینکه بیش‌تر اموال عمومی هستند یا خصوصی، و اینکه بیش‌تر اموال فرسوده تخریب می‌شوند یا اموالی که به‌خوبی نگه‌داری شده‌اند) و نیز می‌توان آن را بر اساس انواع انگیزه‌ها و معانی‌ای نیز دسته‌بندی کرد که تخریب‌گران به کارشان نسبت می‌دهند.

کوهن دسته‌بندی شش‌گانه‌ای برای انواع وندالیسم ترتیب داده که می‌تواند روشنگر باشد:

۱. وندالیسم جوینده (acquisitive vandalism):  تخریبی که به قصد به‌دست‌آوردن پول یا مال انجام می‌شود. مثل خرد‌کردن جعبه‌ی تلفن عمومی یا پارکومتر برای برداشتن پول (وقتی پولی بودند). یا برداشتن شلنگ و شیر از دستشویی‌های عمومی.

۲. وندالیسم شگردی (tactical vandalism): آسیبی که تخریب‌گران وارد می‌کنند شگردی آگاهانه برای رسیدن به هدفی مشخص است. شیشه‌ای را می‌شکنند به قصد اینکه دستگیر شوند و شب جای خوابی در بازداشتگاه داشته باشند. دستگاهی را در خط تولید کارخانه از کار می‌اندازند تا وقت استراحت پیدا کنند یا توجه را به شرایط سخت کارشان جلب کنند.

۳. وندالیسم ایدئولوژیک (ideological vandalism): شبیه مورد قبلی، یعنی وندالیسم شگردی است ولی به دلیل آرمان ایدئولوژیک واضحی انجام می‌گیرد تا پیغام مشخصی را برساند. مثل شعار‌نوشتن روی دیوار یا شکستن شیشه‌های سفارتخانه‌ی خاصی در تظاهرات.

۴. وندالیسم انتقام‌جویانه (vindictive vandalism): برای انتقام‌گرفتن آسیب می‌زنند. مثلاً شیشه‌های باشگاهی را که با مربی‌اش مشکل دارند می‌شکنند.

۵. وندالیسم بازیگوشانه (play vandalism): برای تفریح‌کردن تخریب می‌کنند. مثلاً با هم شرط می‌بندند که کدامشان می‌تواند در طول یک خیابان شیشه‌های بیش‌تری بشکند.

۶ وندالیسم بدخواهانه (malicious vandalism): به قصد ابراز خشم یا نومیدی‌شان تخریب می‌کنند؛ همان کاری که اغلب در تخریب اموال طبقه‌ی متوسط اتفاق می‌افتد. همین نوع از وندالیسم است که بیش‌تر از سوی طبقه‌ی متوسط و رسانه‌ها شریرانه و بی‌هدف شمرده می‌شود و برای مردم قابل فهم و همدلی نیست. کوهن می‌گوید بسیاری از اعمال تخریب‌گرایانه‌ی جوانان عناصری از وندالیسم بازیگوشانه و وندالیسم بدخواهانه را با هم دارند.

این تحلیل در وهله‌ی اول راجع به اعمال تخریب‌گرایانه‌ای است که در جوانی (و نه نوجوانی) صورت می‌گیرد، و گروه‌های بزرگ به آن دست می‌زنند، و در فضاهای عمومی یا نیمه‌عمومی رخ می‌دهد.

صحنه‌ای برای ابراز وجود

کوهن می‌گوید عمده‌ی جنجالی که در بریتانیا در صحبت راجع به جوانان وجود دارد این است که سخنگویانی که از فراهم کردن رفاه و امکانات پیشرفت برای جوانان می‌گویند، گویی نمی‌فهمند یا در نظر نمی‌گیرند که اگر هم صحنه‌ای برای رشد و ابراز وجود «جوانان» فراهم شده، برای همه نیست.

بسیاری از جوانان بریتانیایی از صحنه‌ای که برای برای رفاه و آموزش و پیشرفت فراهم شده، دور و جدا افتاده‌اند؛ تا جایی که حتی تماشاچی آن هم نیستند چه رسد به بازیگرش.

کوهن می‌گوید ۷۵ درصد جامعه‌ی جوان بریتانیایی به مراحل آموزش عالی راه نمی‌یابند، و بیش‌ترشان مدرسه را در سن ۱۵ سالگی ترک می‌کنند، و همین‌ها هستند که در سلک تخریب‌گران در می‌آیند.

الگوی جامعه‌شناسانه برای شناخت فرهنگ جوانان از این قرار است: در جوامع غیرصنعتی، به جوانان وظایفی داده می‌شد که به‌ لحاظ عملکردی متعلق به همان جهان کار بزرگسالان بود و، از این طریق، این جوانان جایگاه خود را در بزرگسالی جامعه می‌شناختند. در جوامع صنعتی غربی ناپیوستگی‌ای میان جوانی و بزرگسالی وجود دارد: جوانان نه برای نقش‌های بزرگسالی آماده می‌شوند و نه روندی برای انتقال آرامشان به این نقش‌ها وجود دارد.

نتیجه‌ی این ناپیوستگی به‌وجود‌آمدن نزاع و انحراف است. وقتی نهادهای مربوط به جوانان متنوع‌تر و متمایزتر می‌شوند، شکاف میان جوانی و بزرگسالی هم بزرگ‌تر می‌شود: دوره‌ی طولانی‌تر مدرسه و جدایی جدی‌تر جوانان از بزرگسالان به استقلال بیش‌تر فرهنگ جوانی منجر می‌شود. و این فرهنگ واجد ارزش‌هایی می‌شود که جوانی را بیش از پیش از مسائل سن گذار به بزرگسالی دور می‌کنند.

کوهن می‌گوید اغلب نوشته‌های جامعه‌شناسانه به این مضمون می‌پردازند، ولی در این تصویر، مسائلی را بیش از حد پررنگ می‌بینند و مسائل مهمی را هم از چشم می‌اندازند.

شکستن و خرد‌کردن

وقتی گروه‌های جوانان عصیانگر به اموال عمومی یا خصوصی آسیب می‌زنند، دو نوع ارزش اجتماعی آسیب می‌بیند: واقعی و نمادین. هزینه‌ی واقعی این خسارت‌ها برابر با هزینه‌ی لازم برای تعمیر آسیب یا جایگزین‌کردن آن مال، به‌علاوه‌ی هزینه‌ی لازم برای اقدامات امنیتی بیش‌تر اندازه‌گیری می‌شود.

هزینه‌ی نمادین مربوط به تهدیدی است که از این اعمال متوجه اخلاق و وظایف و حقوق مالکیت می‌شود. به طور مشخص، مشکلاتی که پیش می‌آید این است که مردم احساس مزاحمت، رنجش، وحشت، و خطر می‌کنند.

وندالیسم خطرهای اخلاقی بیش‌تری هم برای جامعه ایجاد می‌کند. آدم‌ها و گروه‌های تخریب‌گر از دید جامعه، کلیشه‌ی شخصیت‌های سرکش و بی‌هدف هستند. حتی عنصر بازیگوشانه‌ای که در برخی از گونه‌های وندالیسم هست تهدید‌ تلقی می‌شود چون به نظر می‌آید که اخلاقیات جامعه را به مسخره می‌گیرد.

کوهن می‌گوید در جامعه‌ی بریتانیایی، وندالیسم وارونه‌ی هر آن چیزی تلقی می‌شود که اخلاقیات پاک‌دینی (پیوریتن)، که نظام اخلاقی غالب است، تبلیغش را می‌کند و از مردم می‌خواهد هر کاری که می‌کنند هدفمند و معطوف به برآوردن نفعی معقول باشد.

اما کسانی که اعمال تخریب‌گرانه را انجام می‌دهند هم برای خود اهداف و حساب‌و‌کتابی دارند. تخریب‌گران این نوع حملات را به‌ هدف بیان خشم خود علیه نابرابری اجتماعی بر می‌گزینند و انتخاب این شیوه‌ها هم برایشان دلایلی دارد.

در پایین‌ترین سطح، دلیل دست‌زدن به این نوع حملات این است که به‌آسانی انجام می‌گیرند و خطر زیادی ندارند؛ انجامشان مهارتی نمی‌خواهد و به‌ندرت اشخاص را قربانی می‌کنند و انتقام‌جویی متقابل را بر نمی‌انگیزد؛ برای انجام این کارها احتیاج به داشتن دارایی خاصی نیست، و استفاده از تکنولوژی‌های نازلی مثل اسپری رنگ‌پاش کار را راه می‌اندازد؛ و در کل احتمال شناسایی‌شدن کسی که خسارت زده هم اندک است.

وندالیسم هم آسان است و هم به‌ طور خاص رضایت‌بخش؛ تخریب‌گران تصور می‌کنند که طبقات مرفه چه حسی از شنیدن صدای شکستن شیشه‌هایشان یا دیدن دیوارهای شعارنویسی‌شده‌شان پیدا خواهند کرد، و فکر می‌کنند این شبیه همان احساس سرخوردگی و اضطرابی است که خودشان مدام مبتلا به آن هستند. پس، به‌این‌ترتیب، توانسته‌اند برای لحظاتی هم شده، حس خود را به طبقات برخوردار از امکانات جامعه بفهمانند.

کوهن می‌گوید اما نظریه‌های جامعه‌شناسانه‌ی غالب راجع به وندالیسم، این ابعاد را نادیده می‌گیرند. این نظریه‌ها بیش‌تر بر «تعمدی»‌بودن یا برعکس بر «بی‌اختیار»‌بودن چنین اعمالی تمرکز دارند.

گروه اول جامعه‌شناسانی هستند که می‌گویند مرتکبان تخریب‌گری به دلیل حس مبهم بی‌قراری‌شان در جامعه و اینکه می‌بینند به دلایل مختلف وجهه‌‌ی اجتماعی خود را از دست می‌دهند، تصمیم به شکستن قواعد اجتماعی می‌گیرند.

نگرش دوم می‌گوید در انجام اعمال تخریب‌گرایانه نباید دنبال آگاهی و تصمیم و تعمد خاصی گشت: سرریز فشارهای روانی بر این افراد آنها را به‌ناچار به‌ سمت چنین اعمالی سوق می‌دهد و آنها در واقع اختیار چندانی ندارند.

نوعی نتیجه‌گیری

کوهن می‌گوید دست‌زدن به تخریب در واقع برای کسانی که انجامش می‌دهند راه‌ حل هیچ مشکلی نیست و نمی‌تواند باشد. وندالیسم بیش از اینکه راه‌ حل مشکلی باشد، نوعی گریز از مشکلات است. اما برای کسانی که انجامش می‌دهند از هیچ‌کاری‌نکردن بهتر است. 

وندالیسم برای لحظاتی به تخریب‌گران مجال می‌دهد که خودشان برای خودشان هویتی بسازند و آن را ابراز کنند و در بند هویتی نباشند که جامعه برایشان رقم زده. اما هویتی که از این طریق ابراز می‌کنند به خود این افراد ضربه می‌زند چون این نظر را که آنها مشتی اراذل و اوباش هستند تأیید می‌کند؛ مشتی لات که فرصت‌هایی را که جامعه با دست‌و‌دلبازی برایشان فراهم کرده پس زده‌اند.

اینجاست که کوهن از دید جامعه‌شناسی که می‌خواهد در گشودن گره سهمی داشته باشد، ما را به ابتدای بحث برمی‌گرداند: به مفهوم جوانی. کوهن می‌گوید جوانی، به‌گونه‌ای که امروز دیده می‌شود، موضوعی است که گویی وجودی مستقل دارد. 

این نگاه که جوانی مخلوق جامعه‌ی صنعتی است به‌درستی درک نشده است و اگر از این دیدگاه به مسائلی نگاه کنیم که به جوانی نسبت داده می‌شوند، می‌بینیم که این مسائل بیش‌تر گویای وجوهی از خود جامعه‌اند تا اینکه مشکل مستقلی باشند.

از این گذشته، شکلی که مسائل جوانان می‌گیرد به‌شدت متأثر از شیوه‌ی واکنش جامعه در برابر مظاهر هنجارشکنی است.

اغلب جامعه‌شناسان این تخریب‌گری‌ها و سایر مظاهر شکستن قواعد اجتماعی را بر اساس مفاهیمی چون «بحران هویت»، «سردرگمی نقش‌ها»، «شکاف نسلی»، «مردم‌آمیزی ناقص»، و «ناتوانی در رساندن پیام» تحلیل می‌کنند.

کوهن اما می‌گوید پیام اجتماعی این حرکت‌ها اتفاقاً به‌خوبی بیان و ارسال شده و برای جامعه هم قابل قبول نبوده است. این «بزرگسالان» هستند که نمی‌خواهند پیام تخریب‌گری «جوانان» را بشنوند: شنیدن این پیام حتی وقتی در قالب‌هایی منزه و فنی بیان می‌شود نیز برای آنها نامطبوع بوده است؛ چه رسد به اینکه از راه‌های زننده ابراز شود.

تلخیص و گزارش از شهرزاد نوع‌دوست

از همین مبحث

دست‌زدن به تخریب در واقع بیش از اینکه راه‌ حل مشکلی باشد، نوعی گریز از مشکلات است. اما برای کسانی که انجامش می‌دهند از هیچ‌کاری‌نکردن بهتر است. وندالیسم برای لحظاتی به تخریب‌گران مجال می‌دهد که خودشان برای خودشان هویتی بسازند و آن را ابراز کنند و در بند هویتی نباشند که جامعه برایشان رقم زده
اغلب جامعه‌شناسان مظاهر شکستن قواعد اجتماعی توسط جوانان را بر اساس مفاهیمی چون «بحران هویت»، «سردرگمی نقش‌ها»، «شکاف نسلی» و یا ناشی از استیصال و ناتوانی جوانان در رساندن پیام خود تحلیل می‌کنند. اتفاقا پیام اجتماعی این حرکت‌ها به‌خوبی بیان و ارسال شده است. این «بزرگسالان» هستند که نمی‌خواهند پیام تخریب‌گری «جوانان» را بشنوند: شنیدن این پیام حتی وقتی در قالب‌هایی منزه و فنی بیان می‌شود نیز برای آنها نامطبوع بوده است؛ چه رسد به اینکه از راه‌های زننده ابراز شود