چنانکه الکسی توکویل یکی از بنیانگذاران علوم اجتماعی و از اولین نظریهپردازان جامعه مدنی میگوید، انجمنهای مدنی مراکز رایگان آموزش و ترویج دموکراسی هستند. از طریق فعالیت درون این سازمانهاست که شهروندان میآموزند چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، منافع مشترکشان را تشخیص دهند، و برای تحقق آن منافع بسیج شوند. انجمنها یا سازمانهای جامعه مدنی اما همه به یک میزان موثر و کارآمد نیستند. چه عواملی موجب عملکرد موثر و کارآمد سازمانهای جامعه مدنی میشود؟ چرا بعضی از سازمانهای جامعه مدنی در پیگیری عملکردشان موفق هستند، حال آنکه دستهای دیگر دچار رخوت و رکود میشوند و قوایشان به تدریج تحلیل میرود؟ آیا باید عوامل موفقیت را در بیرون این سازمانها، مثلا محیط سیاسی اجتماعی مساعد یا میزان منابع در دسترس سازمانها جست، یا اینکه عوامل درونی مثلا نوع رهبری و فعالیت گروهی مقوم و شکل دهندهی اصلی این سازمانها هستند؟
جمعی از جامعهشناسان معتبر آمریکایی در مقالهای که سال ۲۰۱۰ در مجلهی آمریکایی جامعهشناسی منتشر شد چارچوبی مفهومی برای پاسخگویی به این پرسشها ارائه دادند. این چارچوب بر اساس پژوهش تجربی آنها دربارهی شعب محلی سازمان سیراکلاب (Sierra Club) بود. سیراکلاب یکی از سازمانهای باسابقه و فعال در جامعه مدنی آمریکاست که بر فعالیتهای محیط زیستی تمرکز دارد. این سازمان در سال ۱۸۹۲ در کالیفرنیا بنیان گذاشته شده و در تمام ایالتهای آمریکا شعبهی محلی دارد. تا پایان دههی ۸۰ میلادی سیراکلاب ۶۲ شعبه، شامل ۳۴۳ گروه و تعداد ۷۵۰هزار عضو در کل آمریکا داشت. گروه پژوهشگران برای انجام این مطالعه مصاحبههایی تلفنی با ۱۰۱۸ عضو کمیتهی اجرایی از ۱۸۰ شعبهی اجرایی انجام دادند. اعضای کمیتهی اجرایی در واقع کادر رهبری محلی سیراکلاب هستند.
شاخصهای کارآمدی سازمانهای جامعه مدنی
در قدم نخست باید پرسید که کارآمدی و تاثیرگذاری سازمانهای اجتماعی به چه معناست و چگونه میتوان آن را سنجید؟ در تشریح کارآمدی یک سازمان مدنی، سه بعد را میتوان از هم متمایز کرد: مرجعیت (Recognition)، فعال کردن اعضا، و پرورش رهبری.
یکی از اهداف اصلی سازمانهای جامعه مدنی انعکاس صدای شهروندان در عرصهی عمومی است. مرجعیت یافتن به این معناست که تا چه حد صدای سازمانها توسط مقامات دولتی یا رسانههای عمومی و اجتماعی شنیده میشود. برای سنجش این مولفه پژوهشگران از کادر رهبری پرسیدند که مقامات، رسانهها، و عموم مردم تا چه میزانی برای دریافت اطلاعات و حمایت به سراغ شعبهی محلی سیراکلاب میروند.
انجمنهای مدنی ممکن است تعداد اعضای زیادی داشته باشند که با وجود اینکه زمانی برای همکاری ابراز علاقه کردهاند، عملا مشارکت چندانی در انجمنها ندارند. فعال کردن یعنی ترغیب اعضای ناظر و غیرفعال به مشارکت فعال در سازمان. بر خلاف سازمانهای دولتی و انتفاعی که بودجه دارند و به کارمندانشان دستمزد میدهند، انجمنهای مدنی بودجه و بهره اقتصادی ندارند. کارکرد این انجمنها صرفا بر پایهی مشارکت داوطلبانهی اعضایشان است. بنابرین یکی از مولفههای کلیدی ارزیابی کارآمدی انجمن میزان فعالیت اعضا است. پژوهشگران برای سنجش این مولفه از رهبران سیراکلاب پرسیدند که حدودا چند نفر از اعضا به صورت مرتب در فعالیتهای گروه مشارکت میکنند و چند نفر به صورت گاه به گاه.
بالاخره، عملکرد موثر انجمنهای جامعه مدنی متضمن پروراندن توان و قوهی رهبری در انجمنهاست. اقدام به کنش جمعی صرفا به پشتوانهی مشارکت داوطلبانهی اعضا و بدون پروراندن قوای رهبری عملی نیست. محققان برای سنجش این مولفه از رهبران پرسیدند که به نظر خودشان چه میزان توان و مهارت رهبریشان از زمان داوطلبی در سیراکلاب بهبود یافته.
عوامل موثر محیطی
حالا میتوانیم پرسش اصلی را به نحوی دقیقتر بپرسیم. چرا بعضی سازمانها قادرند سطح بالاتری از مرجعیت یافتن، فعال کردن اعضا، و پرورش رهبری را به نمایش بگذارند؟ نظریات رایج در ادبیات جامعه مدنی و جنبشهای اجتماعی عموما به زمینههای بیرونی مانند محیط مساعد سیاسی یا وفور منابع اشاره میکنند. طبق این نظریات مثلا وقتی مقامات دولتی نظر مساعدی به سازمانها داشته باشند، یا وقتی سازمانها بودجهی بالاتری از مجاری بیرونی دریافت کنند، بالطبع عملکرد قویتر نیز خواهند داشت.
محققان برای ارزیابی تاثیر محیط به طور خاص به رابطهی مقامات انتخاباتی با سیراکلاب در هر منطقه از طریق پرسشنامه پرداختند، و برای ارزیابی میزان دسترسی به منابع میزان بودجه دریافتی از طریق سازمان مرکزی سیراکلاب و تعداد اعضای هر شعبه را مورد توجه قرار گرفتند.
مولفههای درونسازمانی موثر بر کارآمدی
الگوی بالا یک الگوی برونگرا که برای تبیین کارآمدی یک انجمن مدنی روی محیط و منابع آن تمرکز دارد. در مقابل میتوان انجمن را از طریق یک الگوی درونگرا هم ارزیابی کرد، الگویی که دست روی ویژگیهای درونی سازمانها میگذارد. الگوی درونگرا چهار ویژگی سازمانهای مدنی را برای تبیین کارآمدی آنها برجسته میکند: هستهی فعالان، اتکای متقابل در گروه رهبری، کنشهای حمایتی و جمعآوری اعانه، کنشهای برنامهای.
هستهی فعالان
به قول قدما و با کمی دخل و تصرف «سیاهی لشکر نیاید به کار / یکی فرد جنگی به از صدهزار». وجود یک هسته از فعالان متعهد تاثیر زیادی در کارآمدی انجمنهای مدنی میگذارد، چرا که این فعالان به هماهنگ کردن فعالیتهای اعضایی میپردازند که نمیتوانند به صرف وقت بسیار متعهد شوند. فعالان کلیدی انگیزهی همه اعضا را برای مشارکت بالا میبرند و کارهای اداری ضروری را انجام میدهند. مثلا یک پژوهش دربارهی گروههای منع رانندگی حین مستی نشان میدهد که میزان ساعاتی که رهبران در هر سازمان صرف میکنند با تعداد اعضا در شعب محلی این سازمان تناسب مستقیم دارد. برای سنجش این مولفه یکی از سوالات پرسشنامه به سادگی از سرپرست شعبه میپرسد که چند عضو شعبه دستکم ۵ ساعت در هفته به فعالیت در شعبه میپردازند.
هماتکایی در گروه رهبری
گروههایی که رهبران آن با هم و در کنار هم به عنوان یک گروه متعهد کار میکنند، به کیفیت بالایی در طراحی راهبردی و اجرای آن نایل میشوند. چنین گروهی را با گروه دیگری مقایسه کنید که در آن هر کدام از رهبران به دنبال پیگیری و اجرای طرح و برنامهی مستقل خود و به کار گرفتن منابع گروه برای آن برنامه است. در مقابل، رهبران گروه اول با اتکا به یکدیگر بهترین استفاده را از منابع فردی میکنند، و هنجارهای مشخصی برای تصمیمگیری، تعهد، و به اشتراک گذاشتن اطلاعات وضع میکنند. گروهی که دارای رهبران همکار است بالطبع طیف وسیعتری از مهارتهای رهبری را نیز پوشش میدهد، چرا که رهبران در چنین گروهی مکمل یکدیگر هستند و به این ترتیب هر رهبری مهارتهای متفاوتی را وسط میآورد.
برای سنجش هماتکایی (Interdependence) پژوهشگران با طرح دوازده پرسش متفاوت به ارزیابی این پرداختند که اعضای کمیتهی مرکزی شعبه تا چه حد اهداف مشترک دارند، برنامهریزی مشترک میکنند، همکاری میکنند، و قواعد و هنجارهایی در رابطه با رفتارهای مورد انتظار از یکدیگر دارند.
جمعآوری اعانه و کنشهای پشتیبانی
در زمینهی کنشهای انجمنها دو نوع کنش را میتوان از یکدیگر تفکیک کرد:
کنشهای پشتیبانی (Support Activities) که معطوف به تقویت بنیهی داخلی سازمان است، و کنشهای برنامهای (Program Activities)که معطوف به تعامل با عموم مردم و تحقق اهداف سازمان هستند.
سازمانهایی که بخشی از منابعشان را به تقویت ظرفیت داخلی سازمان تخصیص میدهند، سازمانهای تاثیرگذارتری خواهند بود. چنین اتفاقی معمولا بر اثر انجام کنشهای برنامهای متعدد اتفاق میافتد، چرا که این کنشهای متعدد هر کدام نیازمند ایجاد ظرفیتهای جدید در گروه است. مثلا یکی از فعالیتهای سیراکلاب فروش تقویمشان در جامعهی محلیشان برای جمعآوری اعانه است. برای انجام این کار شعب سیراکلاب نیازمند این هستند که در میان جامعهی محلی حضور یابند. همین موضوع خود منجر به تقویت مشارکت اعضا در گروه هم میشود. به علاوه، رهبرانی که فعالیتهای مرتبط با جمعآوری اعانه را سازماندهی میکنند خودبهخود به ایجاد ظرفیت و فراگیری مهارتهای لازم برای انجام این فعالیتها میپردازند. انواع دیگر کنشهای پشتیبانی شامل فعال کردن اعضا، پروراندن قوهی رهبری از طریق آموزش و اردو، و سازماندهی برنامههایی برای ایجاد و تقویت همبستگی و همباشی است. منظور از همباشی حس مشترک با هم بودن و در کنار هم بودن در یک سازمان مدنی است.
پژوهشگران برای ارزیابی این مولفه به سنجش میزان اعانهی جمعآوری شده و انواع کنشهای پشتیبانی پرداختند. به علاوه، ۵ پرسش دیگر نیز به میزان ارتباط و همکاری گروه با سازمانهای زیستمحیطی دیگر، گروههای محلی، مقامات منتخب، نهادهای دولتی، و گروههای بخش خصوصی پرداختند.
کنشهای برنامهای
کنشهای برنامهای عمومی دارای اشکال مختلفی هستند که شامل برنامههای آموزشی، لابیگری، نوشتن گزارش و بیانیهی مطبوعاتی، حمایت از نامزدهای انتخاباتی، برگزاری راهپیمایی، و سازماندهی برنامههای اجتماعی و تفریحی میشوند. برای ارزیابی این مولفهها هم پرسشهای دربارهی انجام و گسترهی هر یک از این فعالیتها از افراد پرسیده شد.
سرانجام محققان با استفاده از مدلهای آماری به بررسی تاثیر عوامل محیطی و عوامل درونسازمانی بر میزان مرجعیت، فعالیت اعضا، و ارتقای رهبری در سطح شعبات پرداختند. نتیجهی این مدلها موید آن است که هر چند عوامل محیطی بر کارآمدی گروه موثرند، اما عوامل درون سازمانی مورد بحث، یعنی هستهی فعال رهبری، هماتکایی، کنشهای پشتیبانی، و کنشهای برنامهای تاثیر به مراتب بیشتری روی کارآمدی شعب سیراکلاب داشتهاند.
حالا برگردیم به پرسش اولمان دربارهی عوامل موثر بر کارآمدی سازمانهای مدنی. برعکس تصور موجود که عوامل محیطی موجب تقویت انجمنها در هر یک از این ابعاد میشوند، اتفاقا انجمنهایی کارآمدترند که به تقویت درونی خود میپردازند، یعنی انجمنهایی که یک هستهی فعال رهبری دارند، رهبرانشان با هم همکاری میکنند، فعالیتهای متنوع برای تقویت بنیهی مالی و سازمانی گروه انجام میدهند، و به طور کلی دست به کنشهای گستردهای با برنامههای متنوع میزنند. چنین گروههایی بیشتر محل ارجاعند، اعضاشان بیشتر فعال هستند، و رهبرانشان بیشتر بر اثر فعالیت در گروه رشد میکنند. چنین گروههایی در مجموع کارآمدتر و موثرترند.