آگوست ۱۹۸۰ در تاریخ مبارزات کارگران لهستان برههای کلیدی و به یادماندنی است. در این برهه اعتصاب کارگران در بندری کوچک در لهستان خیلی سریع به مناطق دیگر سرایت کرد و یک باره آغاز جنبش همبستگی در لهستان را رقم زد. جامعهشناسان جنبش اجتماعی بارها روی این جریان کارگری سرنوشتساز تحقیق کردهاند تا دریابند چه تغییری در جامعهی لهستان باعث شد که اعتصاب ۱۹۸۰ برخلاف حرکات اعتراضی پیشین آنچنان به سرعت گسترده شود و پشتیبانی گروههای مختلف را در پی داشته باشد؟ این پرسشی است که مِریجین اوسا جامعهشناس لهستانی در کتابها و مقالههایش به دنبال پاسخ دادن است. پژوهش اوسا یکی از مهمترین مراجع برای تحلیل چند و چون اعتراض و سرکوب در رژیمهای اقتدارگرا است. اما پاسخ او به این پرسش مهم چیست؟
آغاز ماجرا
جرقهی جنبش رهاییبخش سراسری لهستان را یک اعتصاب کارگری کوچک زد. در آگوست سال ۱۹۸۰هنگامی که حزب کمونیست در لهستانسر کار بود، کارگران بندرگاه گدانسک در لهستان دست به اعتصاب زدند و خواستههایی مشخص را از کارفرمایان خود که در حقیقت منصوبان حزب کمونیست حاکم بودند تبیین کردند. این اعتصاب پس از افزایش قیمت مواد غذایی در تابستان همان سال اتفاق افتاد، اما اعتراض کارگران نه فقط به فشار اقتصادی بلکه به فشارها و سرکوبهای دیگر هم بود. تنها چند روز پیش از این اعتصاب یکی از کارگران و رهبران کارگری به نام آنا ولنتینوویچ از کار اخراج شده بود. مضاف بر آن، یک رهبر کارگری مهم دیگر، لخ والسا چند سال قبل به دلیل فعالیتهای اعتراضی از کار اخراج شده بود. کارگران بندر گدانسک خواستار بازگشت این دو کارگر، احترام به حقوق اجتماعیشان و همچنین بهبود وضعیت معیشتیشان بودند. آنها همچنین میخواستند برای کارگرانی که ده سال پیشتر در اعتصاب سال ۱۹۷۰ توسط نیروهای حکومتی کشته شده بودند مجسمه یادبود برپا شود.
با شروع اعتصاب، دولت به سرعت در پی آن برآمد که ارتباط این کارگران با نقاط دیگر را بگسلد و ارتباط خطوط تلفنی گدانسک با تمام نقاط دیگر کشور قطع شد. با این وجود، شبکههای زیرزمینی موجود اطلاعات مربوط به این اعتصاب را به نقاط دیگر کشور رساندند و موج اعتصاب به نقاط دیگر کشور نیز سرایت کرد. طی چند روز ، نمایندگانی از کمیتههای اعتصاب کارگری از نقاط دیگر به گدانسک آمدند. نمایندگانی از یک تشکل روشنفکران حامی کارگران هم برای حمایت از اعتصاب در گدانسک جمع شدند. همچنین، کشیشان کلیسای کاتولیک نیز در همان چند روز اول در محل حاضر شدند و به اجرای مراسم مذهبی در حمایت از کارگران اعتصاب کننده پرداختند. با جلب حمایت گروههای دیگر کارگران گدانسک مطالبات خود را افزایش دادند. آنها خواستار توقف ممیزی، برخورداری از حق اعتصاب، ایجاد اتحادیهی کارگری مستقل، آزادی زندانیان سیاسی، و بهبود نظام سلامت و خدمات پزشکی در سراسر لهستان شدند. در واقع کارگران اعتصابی خواستههایی را مطرح کردند که صرفا حول منافع شخصی آنها در گدانسک نبود، بلکه منافع کارگران و شهروندان دیگر لهستان را نیز در بر میگرفت.
اعتصاب آگوست ۱۹۸۰ آغاز جنبش همبستگی در لهستان بود که ده سال بعد، پس از طی مسیری پرفراز و نشیب، منجر به سقوط حکومت کمونیستی و استقرار نظام دموکراتیک در ۱۹۸۹-۱۹۹۰ در لهستان شد. این اما اولین اعتصاب یا حرکت اعتراضی در لهستان نبود که در مواجهه با رژیم کمونیستی صورت میگرفت. پیش از آن در دهههای ۱۹۵۰، ۱۹۶۰، ۱۹۷۰ نیز اعتراضات و اعتصابات متعددی توسط دانشجویان، روشنفکران، و کلیسای کاتولیک در مواجهه با رژیم کمونیستی صورت گرفته بود، اما هیچ یک از آن اعتراضات مانند اعتصاب تابستان ۱۹۸۰ به نقاط مختلف کشور گسترده نشدند و حمایت عملی گروههای اجتماعی مختلف را جذب نکردند. پیش از آن کارگران، دانشجویان و روشنفکران، و کلیسای کاتولیک هر یک به تنهایی و بدون حمایت گروههای دیگر دست به حرکات اعتراضی زده بودند. وجه تمایز سال ۱۹۸۰ با پیش از آن چه بود؟
برقراری اتصالات
اوسا به دو عامل مهم در پاسخش اشاره میکند، یکی تشکلیابی گروههای مستقل جامعه مدنی، و دیگری شکلگیری شبکههای ارتباطی بین این تشکلها. نمودارهایی که در انتهای این مقاله میبینید شکلگیری تشکلهای مخالفان، ارتباطات بین آنها، و تعداد اعتراضات در لهستان از سال ۱۹۶۶ تا سال ۱۹۸۱ را نشان میدهد. در نمودارها میتوانیم تعداد اعتراضهای رخ داده در عرض هر سه ماه را ببینیم. در بخش بالای نمودار هر یک از اشکال کوچکتر نشاندهندهی یک سازمان مستقل مدنی است و خطوطی که بین آنها وجود دارد نشانگر اتصالات و پیوندهای بین این گروههاست.
اوسا برای جمعآوری تعداد اعتراضات به روزنامههای موجود در آن زمان از جمله انتشارات مستقل و زیرزمینی مخالفان مراجعه کرده و برای ترسیم شبکههای مخالفان با یک پژوهش گستردهی تاریخی اعضای گروههای مستقل مخالفان را استخراج کرده و بر اساس اعضای مشترک بین دو گروه خطوط اتصال بین آنها را ترسیم کرده. در واقع هر خطی که سازمانهای بالای شکل را به هم متصل میکنند، اعضایی هستند که بین آن دو گروه عضویت مشترک دارند. هرچه تعداد این اعضا بیشتر باشد خطوط متصل هم پررنگتر هستند. تمرکز اصلی در این بررسی بر سازمانهایی بوده که در پی ایجاد و کسب نفوذ اجتماعی بودهاند، یعنی هدف آنها تغییر یا حفظ وضعیت اجتماعی بوده، نه فعالیتهای تفریحی ورزشی یا صرف برآوردن نیازهای اعضای سازمان. معیار دیگر استقلال کامل این سازمانها از حزب کمونیست بوده که محدودیتهای فراوانی را برای شکلگیری گروههای مدنی در لهستان قرار داده بوده است.
چنانکه در نمودارهای انتهای این مطلب مشاهده میکنیم در طی دورهی مورد بررسی چهار موج اعتراضی در لهستان قابل تشخیصاند. این موجهای اعتراضی به ترتیب در سالهای ۱۹۶۶، ۱۹۶۸، ۱۹۷۰، و ۱۹۸۰ که همان سال تشکیل جنبش همبستگی است. در سال ۱۹۶۶ اعتراضها عمدتا از سوی کلیسای کاتولیک بود. در سال ۱۹۶۸ اعتراضات خصلت دانشجویی داشتند، و در سال ۱۹۷۰ این کارگران بودند که دست به اعتصاب و اعتراض زدند. هر چند کارگران، روشنفکران و دانشجویان، و کلیسای کاتولیک در این سه برهه دست به اعتراض زدند، اما هیچ یک از این گروهها به حمایت از دیگری برنخواستند، و حکومت کمونیست توانست با سیاست مشت آهنین خود این اعتراضات را سرکوب کند. شکست این حرکات اعتراضی مخالفان حکومت را بر آن داشت که از اواسط دههی ۱۹۷۰ میلادی به اتحاد همبستگی و ارتباط با یکدیگر بیش از پیش بیاندیشند. مهمترین رخداد در این زمینه تشکیل گروهی مدنی به نام کمیتهی حمایت از کارگران بود که بعد از سرکوب اعتراضات کارگری در سال ۱۹۷۰ تشکیل شد. این تشکل عمدتا از سوی روشنفکران لهستانی به وجود آمد و هدف آن رسیدگی به خانوادههای کارگران زندانی و آسیبدیده بود. سازمانهای مشابه دیگری نیز در این دورهی زمانی ایجاد شدند. چنانکه در نمودار مشخص است در اواخر دههی ۱۹۷۰ هم بر تعداد تشکلهای جامعه مدنی افزوده شد و هم پیوندهای بین این سازمانها با وجود اعضای مشترک گسترش یافت. نتیجهی این رشد و پیچیده شدن شبکههای جامعه مدنی این بود که سرکوب دولتی در این دوره نتوانست بر اعتراضات فائق شود و اعتراضات سال ۱۹۸۰ گسترش یافتند و تبدیل به یک جنبش ملی در لهستان برای استقلال جامعه مدنی شدند.
چرا اعتراضات مخالفان در سال ۱۹۸۰ بر خلاف اعتراضات دورههای پیشین کارآمدتر و مؤثرتر بود؟ پنج دلیل اصلی را میتوان برای این تاثیرگذاری کارساز شمرد:
۱- گسترش اطلاعات: شبکههای مخالف میتوانستند با وجود سانسور دولتی به موقع در سطح لهستان آگاهیرسانی کنند.
۲- تهیه منابع مادی: این شبکهها با جمعآوری اعانه و منابع مادی مورد نیاز برای اعتراض و اعتصاب، توانستند اعتراضها را گسترده و پایا کنند.
۳ – تقسیم هزینه اعتراض: این شبکهها باعث شدند بار و مخاطرهی اعتراض و فعالیتهای مخالفتآمیز علیه دولت بین گروههای مختلف تقسیم شود و به دوش یک گروه واحد نیافتد.
۴ – ایجاد همبستگی سراسری: شبکهّهای مخالف با به اشتراک گذاشتن اطلاعات، منابع، و مخاطرات خود موجب افزایش همبستگی اجتماعی شده و احتمال به وجود آمدن هویت جمعی را افزایش دادند.
۵ – تشکیل عرصه عمومی متحد و مستقل از دولت: وقتی که این شبکهها گسترش و قدرت یافتند و در کنار هم بیش از پیش موضع مخالفتآمیز نسبت به دولت گرفتند، یک عرصهی عمومی مستقل از دولت نیز شکل گرفت که گفتمان جدید به وجود آورد.
تمامی این عوامل باعث میشود که این شبکهها ظرفیت اجتماعی در مقابله با قوهی سرکوب را افزایش دهند.
تداوم حرکتهای اعتراضی جمعی در رژیمهای اقتدارگرا همواره با خطر فشار و سرکوب دولتی مواجه است. نحوهی رشد تشکلهای مخالفان در لهستان و خصوصا شکلگیری پیوندها و اتصالات مشترک بین این تشکلها موجب تداوم و تاثیرگذاریشان شد. تشکلهای مختلف با وجود تفاوتها دارای یک سری اعضای مشترک بودند که ارتباط میانشان را تسهیل میکردند. هیچ جنبش اجتماعی و اعتراضی نمیتواند تماما یک دست باشد. طبیعتا گروههای مختلف با هویتهای مختلف دست به ایجاد تشکلها و سازمانهایی برای دنبال کردن اهداف خود بر اساس هویت و ایدئولوژی خاص خود میزنند. با این حال متصل شدن این گروهها با یکدیگر از مجرای اعضای مشترک را میتوان یکی از عوامل مهم برای مقاومت مدنی در برابر سرکوب دانست.
مادامی که مخالفان فعالیتهای خود را به صورت جزایری پراکنده و مجزا انجام میدهند و با یکدیگر ارتباط و پیوندی اندامواره ندارند، قوای قهریهی دولتی نیز با سهولت بیشتر میتواند دست به سرکوب مخالفان بزند. چنانکه در مقالهی دوم این مجموعه اشاره شد یکی از وظایف مهم رهبری جنبش وصل کردن است. اتصال تشکلهای مختلف با یکدیگر یکی از لازمههای اصلی تداوم و کارآمدی فعالیتهای مدنی و مستقل از دولت است.