حاکمان و نخبگان قدرت در سراسر دنیا در جهت تحکیم مشروعیت خود مناسبتها و بزرگداشتهایی را در تقویم ملی میگنجانند. در عراق زمان حکومت حزب بعث، خصوصاً از زمان ریاستجمهوری صدام تا انتها، بزرگداشت و ابداع این مناسبتها بهقوت جریان داشت. الی پوده، محقق تاریخ مسلمانان در دانشگاه عبری اورشلیم، راجع به تحول مناسبتها و بزرگداشت آنها در تقویم رسمی عراق از ابتدای پیدایش این کشور تا سقوط صدام حسین تحقیق کرده است. پوده نشان میدهد که وضع و بزرگداشت مناسبتهای رسمی در تقویم این کشور سیری داشته که از بیتفاوتی و سهلگیری نسبی به پیگیری وسواسگونه سوق یافته است.
پیش از اشغال عراق توسط آمریکا در سال ۲۰۰۳، چهار حکومت بر عراق فرمان راندند: سلطنت (۱۹۲۱ تا ۱۹۵۸)؛ عبدالکریم قاسم (۱۹۵۸ تا ۱۹۶۳)؛ برادران عارف (۱۹۶۳ تا ۱۹۶۸)؛ و حزب بعث (۱۹۶۸ تا ۲۰۰۳) که البته باید خود حکومت بعث را به قبل و بعد از رویکارآمدن صدام (۱۹۷۹) تقسیم کرد. پوده نشان میدهد هر حکومتی که روی کار آمد، کوشید مناسبتهای تقویمی حکومت پیشین را کنار بگذارد و تضعیف کند. این امر بر توانایی جامعهی سیاسی عراق در شکلدهی به حافظهی ملی تأثیر منفی گذاشت. این کشور که در واقع ساختهی استعمار بریتانیا بود از همان ابتدا مناسبتهای خود را از منابع متنوعی از شرق و غرب و سنتهای داخلی میگرفت. به نظر پوده، سیر شکلگیری تنظیمات تقویمی در حکومتهای عراقی نشان میدهد که هر چه حکومت فکر میکرد مشروعیت ضعیفتری دارد، تقویم پُرتری از مناسبتها ترتیب میداد.
آیینها در حیات سیاسی ملتها
معمولترین توضیح برای اینکه چرا مناسبتها در تقویم گنجانده میشوند این است که نخبگان میخواهند از این طریق هویت ملی مورد نظرشان را پدید آورند و میان شهروندان همبستگی بیشتری از این طریق ایجاد کنند.
پوده در این زمینه از لوید وارنر انسانشناس بریتانیایی نقل میکند که هر جامعه تقویمی برای مناسبتها دارد که: «کارکردش این است که همهی مردم را گرد آورد و بر تشابهات و میراث مشترکشان تأکید کند، تفاوتهایشان را به حداقل برساند، و بر افکار و احساس و اعمالشان به یکسان تأثیر بگذارد.»
توضیح دیگری که پوده از انسانشناس برجستهی دیگر، کلیفورد گیرتس، نقل میکند این است که نخبگان «وجود خود و نظم موجود و اعمالشان را بر اساس مجموعهای از داستانها، جشنها، نشانهها و مراسمی توجیه میکنند که یا به میراث بردهاند یا در شرایط انقلابیتر ابداع کردهاند.»
توضیح دیگری که پوده با ارجاع به مورخ آمریکایی، جورج موسی، میآورد این است که جشنوارههای عمومی، مانند جشنوارههایی که حکومت آلمان نازی برگزار میکرد، فقط برای ایجاد نوعی همبستگی ملی نبودند، بلکه برای مهار تودهها و بهرخکشیدن قدرت حکومت بودند. بنابراین، توضیح آیینهای حکومتی در جهت تحکیم سلسلهمراتب نظم حاکم به کار میروند.
الی پوده برای مشخصکردن اینکه منظور از «مراسم ملی» چیست، آن را به عنوان تعطیلاتی تعریف میکند که از سوی حکومت وضع میشود و دست کم برخی از اعضای نخبگان حاکم به همراه شمار قابل توجهی از شهروندان در برگزاریاش شرکت میکنند؛ چه بهاجبار و چه بهاختیار. این مراسم اغلب بازتاب روایتی تاریخی هستند که به اسطورهی شکلگیری آن دولت مربوط میشود و ممکن است صورتبندیای مذهبی یا سکولار داشته باشد.
آیینهای دورهی پادشاهی: ۱۹۲۱ تا ۱۹۵۸
کنفرانس سن رِمو، که در آوریل ۱۹۲۰ از سوی برندگان جنگ جهانی اول برگزار شد، قیمومت عراق را به بریتانیا واگذار کرد. بریتانیاییها نیز تصمیم گرفتند حکومتی پادشاهی شبیه به حکومت خودشان در آنجا برقرار کنند و به این منظور فیصل از خاندان هاشمی حجاز را به پادشاهی گماردند. بریتانیاییها برای اینکه موقعیت فیصل را در عراق تثبیت کنند رفراندوم برگزار میکنند که البته رأیگیریای ساختگی بود که نتیجهاش ۹۶ درصد رأی مثبت اعلام شد و فیصل بر این اساس شاه عراق اعلام شد. سپس برای او تاجگذاریای ترتیب دادند که مراسم بیعت اسلامی در آن گنجانده شده بود. برای تقویت وجه نمادین این بیعت، روز تاجگذاری را مطابق با ۱۸ ذوالحجه (۱۳۳۹ قمری؛ ۲۳ اوت ۱۹۲۱) قرارد دادند که شیعیان در آن عید غدیر را برگزار میکنند. به این ترتیب فیصل به شیعیان عراق، که بیش از نیمی از جمعیت را تشکیل میدادند، نشان میداد که جانشین نیای خود علی ابن ابیطالب است. از این پس این تاریخ را به عنوان «عید جلوس» جشن میگرفتند؛ البته مطابق تقویم میلادی و نه هجری.
جانشینان فیصل اول اما این مناسبت را زیاد جدی نمیگرفتند، تا اینکه نوبت به آخرین پادشاه، یعنی فیصل دوم رسید که جشنهای خود را ابداع کرد.
در ۲ ماه مه ۱۹۵۳ بغداد را آذینبندی کردند و این شهر برای جشن تاجگذاری فیصل دوم میزبان هیأتهایی از ۳۳ کشور، عمدتاً کشورهای اسلامی، بود و نیز از بریتانیا که عموی ملکه از طرف او شرکت کرد. مراسم با رنگولعابی مانند تاجگذاریهای غربی برگزار شد که قرار بود جهتگیری غربی و سکولار شاه را نشان دهد و بهعلاوه، نمادهایی از دوران آشوری و بابلی نیز در آن گنجانده شده بود تا به این ترتیب قومیتی مانند کردها نیز نمایندگی شوند؛ اما محملی برای نمایندگی شیعیان در آن نبود. بزرگداشت سالگرد تاجگذاری فیصل دوم محدود به پایتخت بود و باقی نواحی در آن درگیر نبودند.
در دورهی پادشاهی، علاوه بر عید جلوس، روز تأسیس ارتش نیز در ۶ ژانویه گرامی داشته میشد و نیز روز استقلال مطابق تقویم قمری در ۹ شعبان گرامی داشته میشد: روزی که شریف حسین، نیای خاندان هاشمی که امیر حجاز بود، در سال ۱۳۳۴ (ه.ق) علیه امپراطوری عثمانی قیام کرد. بهاینترتیب، در دوران پادشاهان خاندان هاشمی سوای اعیاد تاجگذاری مناسبتهایی که مشخصاً برای عراق «ملی» شمرده شود گرامی داشته نمیشد.
حکومت عبدالکریم قاسم: ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۳
در ۱۴ ژوئیهی ۱۹۵۸ گروهی از افسران ارتش به رهبری عبدالکریم قاسم و عبدالسلام عارف کودتا کردند و نه فقط پادشاهی را ساقط کردند، بلکه شاه و نایبسلطنه و نخستوزیر را هم کشتند. حکومت جدید که خود را جمهوری میخواند خاندان هاشمی را دستنشاندهی امپریالیسم و استعمار و صهیونیسم خواندند.
حکومت جدید کوشید نمادهای نهچندان غنی دوران پادشاهی هاشمی را از میان بردارد. بهاینترتیب، پرچم و سرود ملی را عوض کرد: پرچم سهرنگ (سیاه، سفید و سبز) عراق از دوران قاسم مانده است. در دوران قاسم ستارهی الههی ایشتر نیز به عنوان نماد میراث بابلی عراق در وسط پرچم بود. این نماد و دیگر نمادهای باستانی بینالنهرین به قصد پیوندزدن میان عراق مدرن با خاستگاه باستانی آن به کار میرفتند.
در دوران قاسم تقویم تعطیلات ملی جدیدی درست شد؛ مناسبتهای سلطنتی حذف شد و روز ارتش حفظ شد. اما مهمترین مناسبت «روز انقلاب» بود که نقطهی ثقل تقویم به شمار میرفت و در ۱۴ ژوئیه جشن گرفته میشد. در این روز خیابانها و اماکن عمومی بغداد را با پرچم عراق و عکسهای رئیسجمهور و شعارهای انقلابی تزئین میکردند. ساعت ۶ صبح با پخش سرود ملی و شلیک ۱۴ تیر «بانگ انقلاب» (نداء الثوره) را مینواختند؛ بوق کشتیها و قطارها و اتوموبیلها به صدا درمیآمد و از منارهها اذان پخش میشد و کلیساها نیز زنگ مینواختند و مردم هم برای سه دقیقه (سالهای بعد پنج دقیقه) شعار «زنده باد جمهوری، زنده باد انقلاب، زنده باد رهبرمان عبدالکریم قاسم» سر میدادند. ارتش رژه میرفت و معمولاً قاسم طرحهایی را افتتاح میکرد.
در دورهی قاسم یکی از مهمترین بناهای یادبود عراق، یعنی «یادمان آزادی» (نُصب الحریه)، توسط جواد سلیم هنرمند مشهور عراقی ساخته شد. این یادبود حاوی نمادهای مختلف تاریخی و قومی عراق است.
مناسبتها و یادبودهای زمان قاسم عمدتاً میان هویت عراقی و تاریخ پیشااسلام آن و نیز به طور همزمان تا حدی هویت عربی ارتباط برقرار میکرد ولی تشیع به خودی خود در این نمادها و بزرگداشتها جای چندانی نداشت؛ هر چند هویت کردی تا حدی بازنمایی میشد.
بزرگداشت انقلاب با بزرگداشت قاسم گره خورده بود و همه جا اسم او بود. در اولین سالگرد انقلاب، قاسم در همهی هفت روز جشن شرکت کرد، ولی در سالهای بعد به دلایل امنیتی غایب بود. مشارکت عمومی اجباری نبود و به همین دلیل میشد آن را شاخصی برای محبوبیت قاسم به حساب آورد؛ کاهش مشارکت مردم در جشنهای انقلاب در سالهای ۱۹۶۱ و ۱۹۶۲ را میتوان نشانی از افول اقبال به قاسم در نظر گرفت. با این همه، «کمحجم»بودن تقویم جشنهای دولتی در حکومت قاسم نشانی از اعتماد به نفس او به مشروعیتش بود.
حکومت برادران عارف ۱۹۶۳ تا ۱۹۶۸
در ۸ فوریهی ۱۹۶۳ افسران ارتشی به فرماندهی عبدالسلام عارف، که تا نوامبر ۱۹۵۸ معاون قاسم بود، کودتا کردند و قاسم را کشتند و حکومتی بر پا کردند که عمدتاً در دست حزب بعث بود. گرایش کودتاچیان بر خلاف قاسم، که بر هویت ملی عراق تأکید میکرد، گرایش وحدت عربی بود و در پی تشکیل فدراسیونی با سوریه و مصر بودند. شکست این مذاکرات و سوءمدیریت حزب بعث به کودتای دیگری انجامید که حزب بعث را از قدرت کنار زد. عبدالسلام عارف در ۱۳ آوریل ۱۹۶۶ در سقوط هلیکوپتر کشته شد و برادرش عبدالرحمن عارف جایش را گرفت تا اینکه در ۱۷ آوریل ۱۹۶۸، سه روز بعد از دهمین سالگرد انقلاب ۱۴ آوریل، حزب بعث کودتای دیگری کرد و به قدرت بازگشت.
مشکل حکومت برادران عارف با تقویم جمهوری این بود که چگونه سالگرد انقلاب مؤسس جمهوری را گرامی دارد ولی نقش قاسم را ندیده بگیرد. راه حل این بود که روایت تاریخی را عوض کنند و نقش اصلی را به عبدالسلام عارف بدهند. سوای این تغییر، بزرگداشت انقلاب در دوران برادران عارف تفاوت خاصی با دوران قبلی نداشت، جز اینکه حکومت جدید از کاربرد نمادهای پیشااسلامی اجتناب میکرد و به نمادهای مربوط به وحدت عربی روی آورده بود.
در حکومت برادران عارف همچنین «انقلاب ۱۴ رمضان» را هم در تقویم گنجاندند و آن را جشن میگرفتند؛ این انقلاب در واقع همان کودتا علیه قاسم بود که با نام تاریخ هجری اسم برده میشد، ولی در تاریخ میلادی ۸ فوریه آن را جشن میگرفتند. برادران عارف حکومت قاسم را «شعوبی» و ضد عرب میخواندند و خود عبدالسلام عارف به حفظ ظواهر اسلامی اصرار داشت. اما اهمیتدادن به انقلاب رمضان چندان دوام نیاورد و پس از کنارزدن بعثیها در ۱۴ نوامبر ۱۹۶۳ از قدرت، حکومت عارف بر بزرگداشت این تاریخ به عنوان «انقلاب تصحیحی» اهتمام بیشتری داشت.
گرایش وحدت عربی این حکومت باعث شده بود که مناسبتهایی مانند ۲۳ ژوئیه، تاریخ انقلاب مصر، هم در تقویم گرامی داشته شود. این البته یکی از مصداقهای رویکرد حکومت جدید به مصر بود. اما جز رویآوردن به مصر، حکومت برادران عارف برخی سالگردهای عراقی را هم احیا کرد: مانند سالگرد قیام ۱۹۲۰ بر علیه امپراطوری بریتانیا که موجب شکست بریتانیا شد.
حکومت بعث: ۱۹۶۸ تا ۲۰۰۳
در ۱۷ ژوئیه ۱۹۶۸، سه روز پس از دهمین سالگرد انقلاب ۱۴ ژوئیه، حزب بعث کودتا کرد و قدرت را در دست گرفت. تغییر وقتی کامل شد که در ۳۰ ژوئیه افسران غیربعثی مشارکتکننده در کودتا را تبعید کردند و حکومت را به طور کامل به خود اختصاص دادند. حکومت بعث بر عراق را میتوان به دو دوره تقسیم کرد: از ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۹ که احمد حسن البکر رئیسجمهور بود، و از ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۳ که صدام حسین رئیسجمهور بود.
بزرگداشت انقلاب در حکومت بعث ابتدا در دورهی چهار روزهی ۱۴ تا ۱۷ ژوئیه برگزار میشد. بعدتر تأکید روی ۱۴ ژوئیه کم شد و بر ۱۷ تا ۳۰ ژوئیه قرار گرفت؛ ۱۷ ژوئیه روز بازگشت به اهداف اصلی انقلاب شمرده شد و ۳۰ ژوئیه روز رهایی از دشمن داخلی انقلاب.
صدام حسین نیز در ۱۶ ژوئیه، یعنی درست در آستانهی جشنهای ۱۷ تا ۳۰ ژوئیه، جای حسن البکر را گرفت (که خود متن کنارهگیریاش به نفع صدام را خواند). کمیتهی فرماندهی انقلاب تصمیم جانشینی صدام را اعلام کرد و پس از آن او به قرآن سوگند وفاداری خواند.
تأکید مناسبتهای دوران صدام حسین عمدتاً بر وحدت میان رهبر و حزب و مردم بود. مناسبتهای ملی در دوران او فقط به منظور تحکیم مشروعیتش نبود؛ بلکه با هدف ارعاب و فرمانبرداری مردم تنظیم و اجرا میشد.
در دورهی صدام انواع مناسبتهای تاریخی مربوط به حزب بعث که هدف از آنها برجستهکردن اهمیت این حزب در تاریخ کوتاه عراق بود و نیز مناسبتهایی که با اهداف اعلامشدهی حکومت در «آزادسازی فلسطین» مربوط بود، در دورههای محتلف بزرگ داشته میشد.
یکی از ابداعات دوران حکومت بعث برگزاری فستیوال موصل و جشن بهار بود. در ۱۰ آوریل ۱۹۶۹ (مطابق با ۲۱ فروردین ۱۳۴۸)، نخستین فستیوال بهار در موصل جشن گرفته شد: این جشن دو مناسبت را به هم پیوند میزد: نوروز کردها در ۲۱ مارس (۱ فروردین) که از ۱۹۵۸ به عنوان تعطیل رسمی در تقویم گنجانده شده بود، و جشنوارهی بهار سومر و بابل و نینوا. برگزاری این جشنواره هم تلاشی برای ادغام کردها در جامعهی عراق بود و هم تلاشی برای ساختن پیشینهی بینالنهرینی برای عراق از سوی حزب بعث.
ایدئولوژی حزب بعث سکولار بود، اما با اسلامیشدن روزافزون گفتار حزب طی جنگ ایران و عراق (۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸) این حکومت اعیاد اسلامی را هم به نوعی تبدیل به اعیاد ملی کرد و آنها را هم جشن گرفت تا بر مشروعیت خود بین مسلمانان عراق بیفزاید.
در حکومت بعث و خصوصاً پس از رویکارآمدن صدام تلاش میشد مناسبتهای مهم نه فقط در پایتخت جشن گرفته شوند، بلکه بزرگداشتشان در نواحی حاشیهای نیز صورت بگیرد. این امر به واسطهی گسترش شعبههای حزب بعث به اقصی نقاط کشور ممکن شد.
آغاز جنگ با ایران روی برگزاری مناسبتها تأثیر عمده گذاشت. تمرکز حکومت بر مناسبتهایی قرار گرفت که یا مستقیماً به جنگ مربوط بودند یا به شخص صدام حسین. حتی پس از اشغال کویت در سال ۱۹۹۰، آیینهای بزرگداشت روز انقلاب یا کلاً کنار گذاشته شدند یا کمرنگ شدند.
یکی از مناسبتهایی که در دوران جنگ با ایران ابداع شد «روز شهید» بود که در ۱ دسامبر ۱۹۸۲ برای اولین بار برگزار شد. یکی از کارهای مرتبط با این روز سفارش بنای چشمگیر «یادمان شهدا» (نُصب الشهداء) بود که توسط هنرمند عراقی اسماعیل فتاح طراحی و در سال ۱۹۸۳ افتتاح شد. این بنا که در آن از عناصر دوران عباسی و بابلی الهام گرفته شده مشتمل بر دو نیم گنبد عظیم است و وقتی بازدید کنند وارد آن میشود این قول صدام را میبیند که «شهدا از همهی ما بلندمرتبهترند» (الشهداء اکرم منا جمیعاً). این فقط یکی از نمونههای استفاده از نام و یاد شهدای جنگ برای کسب مشروعیت بود.
از سال ۱۹۸۵ در تالار یادبود این بنا در روز شهید، مراسم شعرخوانی به یاد شهدا و فداکاریهای سربازان جنگ برگزار میشد. البته پس از حمله عراق به کویت در ۱۹۹۰ برگزاری مراسم روز شهید نیز کمرنگ شد.
پیش از روز شهدا مناسبت دیگری ابداع شده بود؛ روز بیعت مردم با صدام. در ۱۳ نوامبر ۱۹۸۲، زمانی که به دلیل شکستهای عراق در جنگ با ایران مشروعیت تصمیم صدام برای آغاز جنگ و نیز شیوهی حکومت او میتوانست بهشدت محل تردید قرار بگیرد، میلیونها عراقی با دردستداشتن پرچم عراق و عکس صدام حسین در سرتاسر کشور به خیابان آمدند و مطبوعات عراق که همگی در ادارهی حزب بعث بودند از این واقعه به عنوان «همهپرسی خودجوش» یاد کردند که مردم در آن با صدام «پیمان عشق و وفاداری» بستند. اعضای مجلس وطنی در ۵ دسامبر همان سال سندی را به صدام تقدیم کردند که «سند وفاداری» (وثیقه البیعه) خوانده میشد و آن را با خونشان امضا کرده بودند. از آن به بعد، در طول دههی ۱۹۸۰، همین روز تظاهرات «خودجوش» را به عنوان «روز بیعت» جشن میگرفتند؛ در دههی ۱۹۹۰ اما کارکرد و محتوای این روز به سالگرد تولد صدام منتقل شد و دیگر به خود این روز توجه چندانی نشد.
نکتهای که در تمایز میان دوران صدام با دوران عبدالکریم قاسم چشمگیر بود، اجبار مردم به شرکت در مراسم مختلف بود که با استفاده از شعبههای حزب بعث صورت میگرفت.
بعد از جنگ با ایران، صدام دو مناسبت دیگر را هم ابداع کرد: یکی «روز بزرگ پیروزی» («یوم النصر العظیم» یا «یوم الایام»)، مطابق با ۸ اوت، که صدام در این روز پیروزی در جنگ و پایان آن را اعلام کرد؛ و دیگری «روز آزادی» که مطابق بود با روز بازپسگیری شبهجزیرهی فاو از ایران (۱۷ آوریل). بعداً «روز آزادی» از معنای اولیهاش تهی شد و با انتفاضهی فلسطین و آزادسازی قدس پیوند زده شد.
مناسبت دیگری که صدام ابداع کرد روز «ام المعارک» (مادر همهی جنگها) بود؛ ۱۷ ژانویه، مطابق با آغاز درگیری با ائتلاف بینالمللی بر سر اشغال کویت که بغداد را هم بمباران کردند. ماجرایی که به شکست مطلق نیروهای صدام انجامید، ولی او پس از آن به نوعی راجع به این نبرد حرف میزد که گویی پیروز شده است؛ این روز به نوعی تبدیل شد به بزرگداشت همهی پیروزیهای مورد ادعای حکومت بعث که در عمل رخ نداده بودند.
به عقیدهی پوده، انگیزهی صدام از ابداع مناسبتهای جدید این بود که فکر میکرد با کهنهشدن مراسم پیشین نیازست مناسبتهای جدیدی برقرار کند که مشروعیت و اقبال به حکومتش را تجدید کنند.
جشن تولد صدام
یکی از این مناسبتها، که هر چه گذشت بر اهمیتش افزوده شد، جشن تولد صدام بود. صدام حسین در سال ۱۹۸۳ سالگرد تولدش در ۲۸ آوریل را به عنوان «عید المیلاد» به تقویم تعطیلات عراق افزود؛ روز «بیعت الحب و التعزیز» که در آن مردم عراق «وفاداری و عشق» خود را به صدام ابراز میکردند. قصد صدام از وضع چنین مناسبتی در تقویم کشور، تمرکز دادن هر چه بیشتر همهی توجهات به خودش بود.
قطعنامهی حزب بعث برای لزوم حمایت از رهبر در وقت ضرورت، که در سال ۱۹۸۲ صادر شد، زمینهساز تقویت کیش شخصیت صدام بود. زمانی که صدام جشن تولد خود را در تقویم گنجاند از لحاظ سیاسی به بنبست رسیده بود؛ ارتش عراق در جبهههای جنگ با ایران شکست خورده بود و ایران در جبههها حالت تهاجمی به خود گرفته بود. از آن به بعد بود که پوسترهای عظیم صدام همهی شهرها را پوشاند و عکسها و مجسمههایش در ابعاد فراانسانی بالای سر عراقیها نصب شد. جشن تولد صدام حسین رفتهرفته تبدیل به مهمترین مراسم عراق در دوران حکومت او شد. تولد صدام در تبلیغات حزب بعث حسین تولد یک شخص نبود؛ او مظهر ملت عراق به شمار میرفت و تولدش در واقع تولد دولت ملی عراق شمرده میشد که در عین حال لحظهی تاریخی بزرگی برای ملت عرب نیز به حساب میآمد.
این جشن تولدها اغلب بسیار مفصل برگزار میشدند و اجزای فراوانی داشتند: از برگزاری مسابقات ورزشی گرفته تا دیدار صدام حسین با کودکان و جوانان؛ برگزاری رقصها و مراسم آیینی که آمیزهای از عناصر کردی و عربی بودند؛ تا جشن عروسیهای جمعی بزرگ، و البته پخش شیرینی میان مردم و روشنکردن شمع در منازل و مکانهای عمومی. جزء مهم این مراسم شیوههای مختلف اعلام بیعت مردم با صدام حسین بود؛ به نحوی که گفته میشد گروههای بزرگی از مردم به خط خود بیعتنامه مینوشتند و برایش میفرستادند.
صدام چنان به این روز اهمیت میداد که درست در حالوهوایی که در سال ۲۰۰۳ آمریکا آمادهی حمله به این کشور میشد، صدام تدارک تولید نشانهای جدید برای سالگرد تولدش را میدید و کارگران تولیدیها تحت فشار بودند که پوسترها و حمایلها را آماده کنند و به ۲۸ آوریل برسانند؛ اما موفق به این کار نشدند چون حملهی آمریکا به عراق در ۲۰ مارس شروع شد و در ۹ آوریل دیگر بغداد سقوط کرده بود.