چه رابطهای میان ارتش ایالات متحده و سرمایهداریشدن اقتصاد کشورهای جنوب وجود دارد؟ این پرسشی است که لاله خلیلی استاد دانشگاه اکزتر انگلیس و استاد پیشین مدرسهی مطالعات شرقی و آفریقایی دانشگاه لندن طرح میکند. او با تمرکز بر روابط میان ارتش آمریکا و عربستان سعودی در پی روشنکردن آن است.
پس از جنگ ایالات متحده علیه ترور بسیاری از محققان گفتند که اشغال عراق برای دردستگرفتن ادارهی نفت این کشور یا تمهید ورود آمریکا به بازارهایش بوده است. خلیلی میگوید این محققان تا حدی نشان میدهند که اقدامات نظامی آمریکا به قصد اعلامشدهی برقراری صلح، در عمل به نفع گشایش بازارها برای این کشور است، اما نشان نمیدهند که ارتش ایالات متحده در زمانهی صلح در تأسیس زیرساختهای اقتصادی این کشورها چگونه کار کرده که منجر به ادغام آنها در بازار جهانی شده است.
بحث مقالهی خلیلی این است که ارتش آمریکا از قدرت زیرساختی خود برای برقراری روابط سرمایهدارانهی لیبرال در کشورهای درحالگذار و در زمانهی تحولات اقتصادی و سیاسی استفاده کرده است. بهاینترتیب، خلیلی توجه ما را به نهادهایی در درون ارتش آمریکا جلب میکند که در زمانهی صلح نقش بسیار مهمی در جهت توسعهی سرمایهداری جهانی بازی کردهاند، و نشان میدهد که نقش تعیینکنندهی ارتش آمریکا فقط به جنگها محدود نیست.
خلیلی نشان میدهد که ارتش آمریکا از طریق توسل به زور و نیز ابزارهای سرآمدی که در اختیار دارد چهارچوببندیهای لازم برای نیل به اقتصاد سرمایهدارانه و ملزومات آن را، از جمله در حوزهی بازار کار، مالکیت خصوصی، و برقراری معیارها و قوانین مربوط، به کشورهایی که حضور فعالی در آنها داشته، تحمیل کرده است.
قدرت زیرساختی ارتش آمریکا
مفاهیم محوری در پژوهش خلیلی قدرت زیرساختی (infrastructural power) و ژئواکونومی (geoeconomics) است. قدرت زیرساختی داشتن امکانات فنی برای ایجاد و تأسیس زیرساختهای عمده است. ژئواکونومی یعنی مطالعهی فضا، زمان، و سیاست حاکم بر اقتصاد. یکی از کارکردهای مهم چیزی که قدرت زیرساختی نامیده میشود در روابط سرمایهدارانه تدارک گردش کالا، انسان، و سرمایه است. خلیلی به مطالعهی این دو مفهوم در دوران پس از جنگ دوم جهانی پرداخته است، که طی جنگ سرد اقتصاد کشورهای جنوب سرمایهدارانه شد، و مطالعهاش معطوف به تحلیل طرحهای وسیعی است که رستهی مهندسان ارتش ایالات متحده در خاورمیانه و مشخصاً در عربستان سعودی اجرا کرد.
خلیلی میخواهد نشان دهد که با توجه به نقش این نهاد تا چه حد مفاهیم و دستهبندیهای خصوصی/عمومی، دولتی/شرکتی، داخلی/خارجی یا مدنی/نظامی برای تحلیل گذار اغلب کشورهای جنوب به سرمایهداری، دستهبندیهایی ناکافی هستند.
در عوض، خلیلی میخواهد بر نقش حیاتی زیرساختهای واقعی و مجازی در سرمایهداریکردن اقتصاد این کشورها تأکید کند. بررسی فعالیتهای رستهی مهندسان ارتش آمریکا در تأسیس این زیرساختها در شبهجزیرهی عربستان نشان میدهد که این ارتش توانسته همچون عامل محلی دولت آمریکا و نیز عامل تجاریای عمل کند که نقش اساسی در تصمیمگیری در خصوص زیرساختهای عربستان داشته است؛ اینکه چه کسی این زیرساختها را بسازد، چه کسی هزینهشان را تأمین کند، چگونه ساخته شوند، چه کسی از آنها استفاده کند، و در نهایت چه کسی سودش را ببرد.
خلیلی میگوید رستهی مهندسان ارتش آمریکا بود که در واقع عربستان سعودی را از کشوری با اقتصاد محدود بازرگانی تبدیل به کشوری با اقتصاد سرمایهداری جدید کرد که در تجارت جهانی ادغام شد. بخش بزرگی از تحول اقتصادی عربستان محصول کار «آرامکو» یعنی «شرکت نفت عربی و آمریکایی» (ARAMCO) (با نام قبلی «شرکت نفت استاندارد عربی کالیفرنیا» (CASOC)) بوده است؛ اما نقش آرامکو را نمیتوان از فعالیت ارتش آمریکا جدا کرد. این همان چیزی است که خلیلی میخواهد نشان دهد: قویترین ارتش جهان، نقشی حیاتی در برآوردن منافع اقتصادی کشورش داشته است، و این نقش صرفاً به بازکردن فضایی برای فعالیت شرکتهای خصوصی محدود نبوده است، بلکه این ارتش نیروی محرکهی ایجاد و سازگاری با روابط سرمایهدارانه را فراهم کرده.
روابط نظامی و روابط سرمایهدارانه: نمونههای تاریخی
در قرن نوزدهم، نیاز به جابهجایی نیروهای نظامی و تدارکاتشان در اروپا باعث سرمایهگذاری گسترده در ساخت خطوط راهآهن شد. از نتایج فرعی ایجاد این زیرساخت این بود که ارتشها میتوانستند تأمین منابع شهرهای مختلف را هم تدارک ببینند و بهاینترتیب بازارها را توسعه دادند و قلمروهای تازهفتحشده را هم به شبکهی تجاری کشور خود متصل کردند.
در مستعمرات نیز ارتشهای استعماری شیوهی مشابهی در پیش گرفتند. مارشال ژوزف گالینی و ژنرال اوبر لیوته فرانسوی با جنگهای خود اقتصاد سیاسی و نوع جدیدی از حکومت را در آسیای شرقی و هندوچین رقم زدند. گالینی ده به ده رفت و جاده و پل ساخت و شبکهای از راهها به وجود آورد که بدون آن حرکت ارتشش ممکن نبود: درعینحال، از طریق همین راهها تجارت به شیوهای جدید جریان یافت و جامعهای جدید حول این تجارت شکل گرفت.
ساخت شبکهی راهها توسط ارتشهای استعماری منحصر به فرانسویها نبود: ساخت راهآهن در هندوستان برای تسهیل تجارت و جابهجایی ارتش بریتانیا نمونهی چشمگیر دیگری است. خلیلی همچنین به رزا لوکزامبورگ ارجاع میدهد که ساخت شبکهی راهآهن بینالمللی با استفاده از سرمایههای بینالمللی را نه تنها برای تجارت و جابهجایی ارتشها میدانست، بلکه آن را نشانهی رقمخوردن دوران سرمایهداری جدیدی میشمرد.
این تحولات و تغییر کاربریهای نظامی و مدنی به یکدیگر در عرصهی جغرافیا که تأثیرات اقتصادی بارزی دارد همان چیزی است که مطالعهی ژئواکونومی به آن میپردازد.
رستهی مهندسان ارتش آمریکا در شبهجزیرهی عربستان
دادههای قاطع اقتصادی در خصوص عربستان سعودی نشان میدهد که ایجاد چنین زیرساختهایی در این کشور برای ایجاد و تقویت نظم سرمایهدارانه تعیینکننده بود. نظمی که در آن بهرهکشی از نیروی کار، عموماً با سوگیری نژادپرستانه در به کارگیری کارگران مهاجر، و انباشت سرمایه از طریق شرکتهای فراملی و محلی، رکنی اساسی به شمار میرود. این زیرساختها همچنین برای حفاظت از نظام حکومتی عربستان توسط نیروهای امنیتی سرکوبگر داخلیاش نیز اهمیت تام پیدا کرد.
رستهی مهندسان ارتش آمریکا در عربستان عمدتاً به ساخت تأسیسات نظامی مانند پایگاههای هوایی و شهرکها و پادگانهای نظامی برای ارتش آمریکا و ارتش سعودی پرداخته است، اما درعینحال، زیرساختهای مدنی یا با کارکرد دوگانهای مانند رادیو، تلویزیون، و شبکهی مخابراتی و نیروگاههای برق نیز ساخته است.
ارتش آمریکا در خلال فعالیتهای عمرانیاش علاوه بر تأسیس زیرساختهای واقعی، زیرساختهای مجازی از جمله مقررات قانونی مربوط به کار، مالکیت خصوصی، و مقررات حسابداری و استانداردهای مهندسی مطابق با معیارهای خود را هم به نظام حقوقی عربستان وارد کرد که محیط کسبوکار این کشور را شکل دادند.
قدرتهای استعماری از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به اهمیت راهبردی شبهجزیرهی عربستان به عنوان گرهگاه نقل و انتقال جهانی و تبادل کالاهای تجاری واقف بودند. شبهجزیره البته سابقهای طولانی در رفتوآمد حاجیان و بازرگانی داشت، اما اشغال استعماری بندر عدن در قرن نوزدهم توسط بریتانیا، و تأسیس پایگاه هوایی شارجه در قرن بیستم توسط ارتش آمریکا بود که شبهجزیره را به عنوان پایگاهی در میانهی اروپا و هندوستان وارد مناسبات استعماری و سرمایهداری کرد.
بندر عدن بهتدریج تبدیل به چهارمین بندر سوختگیری و انبارداری در جهان شد، و کشف نفت در بحرین و عربستان سعودی در دههی ۱۹۳۰ روند سرمایهداریشدن اقتصاد شبهجزیره را، بهرغم وقفهای که در طول جنگ جهانی دوم پدید آمد، شتاب فراوان بخشید. طبیعتاً در ابتدا شرکتهای نفتی نقش محوری در تأسیس زیرساختهای مربوط به استخراج نفت داشتند که مشخصاً به شرکت آرامکو مربوط بود.
طی جنگ جهانی دوم رستهی مهندسان ارتش آمریکا باند پروازی شرکت آرامکو را تبدیل به فرودگاه کرد و پس از جنگ آن را تبدیل به پایگاه هوایی ظهران کرد. از این زمان به بعد رستهی مهندسان ارتش آمریکا درگیر ساخت زیرساختهای نظامی و مدنی عربستان سعودی شد. این طرحها شامل ترمینال غیرنظامی فرودگاه ظهران، و تأسیسات پخش رادیو و تلویزیون، ارتقای منابع تأمین آب شهری در جدّه در پی سیل ویرانگری بود که تمام زیرساختهای آب این شهر را نابود کرده بود.
بااینحال، اساسیترین و پایدارترین کاری که رستهی مهندسان ارتش آمریکا در تأسیس زیرساختها کرد ایجاد شماری از «شهرهای نظامی» در سرتاسر قلمروی این پادشاهی بود که عمدتاً در امتداد مورد مناقشهترین نقاط مرزی این کشور ساخته شدند. این شهرها پایگاههایی برای ارتش درحالتولد عربستان فراهم آوردند و از این مهمتر، پشتوانهای برای ساختار خطوط ترابری و فرودگاهها و ترمینالها و زیرساختهای بندری این کشور شدند. هماهنگ با ساخت این شهرها، نیروگاههای تأمین برق و شبکههای فاضلاب و باقی تأسیسات شهری نیز ساخته شد.
خلیلی میگوید با پایان جنگ سرد، نظریهپردازان ارتش آمریکا استدلال کردند که رستهی مهندسان در این عصر جدید باید وارد پیمانهای دوجانبه با کشورهای دیگر برای رسیدگی به بحرانهای اقتصادی و محیط زیستی آنها و کمکرسانی نظامی به کشورهای جنوب شود و استدلال میکردند که با توجه به «محدودیتهای مالی داخلی» این همکاریهای مهندسی ماوراءبحار میتواند به تقویت اقتصاد و امنیت آمریکا کمک کند.
در عمل، رستهی مهندسان در برنامههای گستردهی توسعهای کشورهای درحالگذار دخیل شد و هدف هم فقط تحول پایگاهها و امکانات نظامی نبود، بلکه مهندسی اقتصاد و روابط سیاسی کشورهای مورد نظر در دوران گذار به سرمایهداری بود. خلیلی میگوید سابقهی چنین طرحهایی را میتوان در فعالیت رستهی مهندسان ارتش آمریکا در عربستان یافت.
ابعاد مختلف قراردادهای رستهی مهندسان در عربستان
قراردادهای اعطاشده به رستهی مهندسان ارتش آمریکا در عربستان باعث شد تا کشورهای دور و نزدیک دیگر برای ساخت زیرساختهای حملونقل در مقیاس بزرگ به سراغش بیایند. به عنوان مثال، رستهی مهندسان ارتش آمریکا کار مطالعات لایروبی در دو بندر قطر را انجام داد و در کویت ، بحرین ، اردن ، مصر، و سودان نیز طرحهای دیگری به دست گرفت و ساخت تعدادی از بنادر مدرن در عمان، از جمله نظارت بر توسعهی بندر سلطان قابوس در مسقط و حداقل برخی از کارهای اولیهی ساختوساز در بنادر سوهار و صلاله به این رستهی مهندسان واگذار شد.
فعالیت رستهی مهندسان ابعاد متفاوتی داشته است. نخست آنکه این رسته ساختوسازهایش را نه فقط در همکاری با شرکتهای خصوصی ساخت و مهندسی انجام داد، بلکه همچنین با شرکتهای آمریکایی در این طرحها همکاری داشته که شرکتهای عمرانی نبودند. از این گذشته، قوانین محلی معمولاً الزام میکردند که رستهی مهندسان با شرکتهای داخلی عربستان نیز همکاری کند. علاوهبراین، رستهی مهندسان شرکتهایی از کشورهای مؤتلف خود را نیز به این قراردادها اضافه کرد.
همچنین دولت عربستان نظارت بر اجرای برخی از طرحهایش با پیمانکاران دیگر را به رستهی مهندسان ارتش آمریکا سپرد. بهاینترتیب، روشها و معیارهای مورد نظر این رسته در چنین قراردادهایی نیز لحاظ شد.
از همان ابتدای فعالیت ارتش آمریکا در شبهجزیرهی عربستان، شاخههای مختلف این ارتش برای تهیهی تدارکات خود با شرکتهای خصوصی همکاری میکردند. در طول جنگ جهانی دوم، ارتش آمریکا بیشتر درگیر ارسال تدارکات به اتحاد شوروی از راه ایران بود.
در سال ۱۹۳۵ در عربستان نفت کشف شده بود و شرکت آرامکو تأسیساتی برای استخراج نفت در این کشور در دست احداث داشت. در جنگ جهانی دوم، ارتش آمریکا برای کمک به عملیات کمکرسانی به شوروی از طریق ایران، باند فرودی را که شرکت آرامکو برای تأسیسات نفتی خود ساخته بود تبدیل به فرودگاه نظامی کرد و به ساخت راههایی مرتبط با همین فرودگاه نیز پرداخت.
پس از جنگ جهانی دوم، در سال ۱۹۴۵ دولت آمریکا با عربستان وارد مذاکره شد تا این فرودگاه در ظهران را در اختیار خود بگیرد و در آن پایگاهی هوایی بسازد. این طرح شامل ساخت جادهای به طول حدود ۴۸۰ کیلومتر بین ظهران و ریاض بود؛ دولت عربستان علاقهمند بود این راه تا جدّه ادامه داشته باشد ولی وزارت جنگ آمریکا موافقت نکرد، با این استدلال که منفعت نظامی ندارد. دو طرف همچنین موافقت کردند که در این پایگاه تأسیساتی برای پرواز خطوط تجاری نیز ساخته شود.
این ساختوسازها بدون کمک آرامکو و کارکنان و تجهیزاتش ممکن نمیشد. خلیلی میگوید همین امر نشانهای است از جدانبودن مقاصد نظامی و اقتصادی آمریکا در شبهجزیره. خلیلی میگوید حتی در برخی مواقع، آنچه به عنوان استدلالها و توجیههای امنیتی ارائه شده است در واقع توجیهی برای منفعتجویی اقتصادی بوده.
از این گذشته، همپوشانی نقشهای آرامکو به عنوان شرکتی خصوصی با رستهی مهندسان ارتش آمریکا نشان میدهد که تفکیک دولت و بخش خصوصی در چنین سازوکار سیاسی مدرنی، تفکیکی کاملاً معنادار نیست. خلیلی میگوید وقتی به اسناد آرامکو نگاه کنیم میبینیم که چگونه ارتش آمریکا و شرکت آرامکو از دههی ۱۹۴۰ تا چند دهه بعد متقابلاً از امکانات یکدیگر استفاده میکردهاند.
در دههی ۱۹۶۰، دلار جای پوند استرلینگ را در معاملات جهانی گرفت و نفت هم در بازارهای جهانی با دلار مبادله شد. از همین رو خزانهداری وقت آمریکا نگران ذخایر دلار در خارج از آمریکا شد. برای جلوگیری از فرار دلار، دولت آیزنهاور و کنگره مخارج ارتش آمریکا در خارج از این کشور را محدود کردند و وزارت دفاع آمریکا را تشویق کردند در هر جای ممکن از کالاهای آمریکایی استفاده کند. این امر با خواست دیرینهی کنگرهی آمریکا برای اعطای قراردادهای سنگین به شرکتهای آمریکایی در ورای مرزهای این کشور نیز همخوان بود.
خلیلی میگوید اخیراً محققان در رابطه با مشارکتدادن شرکتهای آمریکایی در قراردادهای ارتش، بر نقش «برنامهی تقویت تدارکات مدنی» که از دههی ۱۹۸۰ آغاز شد تمرکز کردهاند؛ اما رستهی مهندسان نقش طولانیتری در همکاری با شرکتهای آمریکایی در طرحهای عمرانی ماوراءبحار داشته است و خصوصاً در عربستان سعودی علاوه بر آرامکو، با شرکتهای آمریکایی متعدد دیگری در قراردادهای عمرانیاش همکاری داشت.
چنان که اشاره شد، دولت عربستان هم از طریق قانونی و هم غیررسمی از رستهی مهندسان ارتش آمریکا خواسته بود که با شرکتهای داخلی این کشور همکاری کند. خلیلی میگوید شرکتهایی که وارد این همکاریها شدند، از جمله شرکت بن لادن که در ساخت بزرگراهها شرکت داده شد، در حال حاضر تبدیل به بزرگترین شرکتهای عربستان سعودی شدهاند.
علاوه بر ثروتمندشدن خاندانهای قدرتمند عربستان از طریق این قراردادها، این ساختوسازها همچنین به دولت عربستان امکان داد تا بر قلمروی خود حاکمیت قویتری اعمال کنند و جلوی شورشهای محلی را بگیرند.
واردکردن شرکتهای غیرعربستانی و غیرآمریکایی به طرحهای عمرانی رستهی مهندسان، مانند اعطای قرارداد ۲۲ میلیون دلاری به شرکت کرهی جنوبی سام وان برای ساخت سکونتگاه کارگران در جدّه، و مشارکتدادن میریونگ و هیوندای در این طرحهای عمرانی، باعث شد عربستان بیشتر در روابط سرمایهداری جهانی ادغام شود.
نکتهی قابل توجه این است که ارتش آمریکا پیش از آن شرکتهای کرهای را در تدارکات جنگ خود در ویتنام شرکت داده بود، و شرکتی مانند هیوندای تواناییهای مهندسیاش را با کمک ارتش آمریکا ارتقاء داده بود.
دستور زبان نظم ژئواکونومی سرمایهداری
خلیلی میگوید رستهی مهندسان ارتش آمریکا در دههی ۱۹۵۰ جمع بزرگی از دانشمندان علوم اجتماعی و اقتصاددانان را به استخدام خود در آورد تا مطمئن شود فعالیتهای مهندسیاش به لحاظ اقتصادی بهرهوری دارند. با اتکاء به شیوههای مدیریتی اقتصادی نوین، رستهی مهندسان ارتش آمریکا در عربستان سعودی عملاً تبدیل به بازوی حکومت این کشور شد و حتی در قراردادهای بهاتمامرسیده نیز نقشی برای خود حفظ کرد: استخدام نیروهای جدید را به عهده گرفت، بر پرداختها نظارت کرد، و مهندسان را تعلیم داد و استانداردهای کاری را وضع کرد.
تعریف رستهی مهندسان از قراردادهایی که میتوانست به عهده بگیرد، اعم از اینکه طرف قراردادش دولت عربستان باشد، یا شرکتهای خصوصی یا افراد، بسیار وسیع بود و به این رسته از ارتش آمریکا اجازهی فعالیت گستردهای میداد. بهاینترتیب، معیارهای کار رستهی مهندسان که بر اساس اصول مدیریتی مورد قبول سرمایهداری آمریکایی وضع شده بود در چهارچوبهای کاری عربستان سعودی وسیعاً تسری یافت.
درعینحال، حجم بزرگ طرحهای عمرانی آرامکو موجب شد این مسئله به میان آید که به کارگیری مزدبگیران محلی میتواند موجب ایجاد تورم در این کشور شود. با همین استدلال، ۲۰ هزار نفر از کارکنان این طرحها از خارج از عربستان وارد شدند: این رویهای بود که رستهی مهندسان هم در طرحهایش از آن پیروی کرد.
این کارکنان بسیار کمتر از کارکنان آمریکایی مزد میگرفتند: مثلاً کارکنان یونانی در مشاغل مختلف بین یکپنجم تا نصف آمریکاییان در مشاغل مشابه مزد میگرفتند. همچنین سکونتگاههای این کارگران از یکدیگر جدا بود و از نظر تخصیص امکانات میانشان تبعیضهای نژادی جدی برقرار بود. بهاینترتیب، تبعیض نژادی آمریکایی که در دهههای اولیهی کار آرامکو در این کشور در داخل و خارج آمریکا بسیار جدی بود، به نظام کاری عربستان سعودی هم وارد شد. این تبعیضها البته در سازوکار رستهی مهندسان ارتش آمریکا بر اساس صرفهی اقتصادی توجیه میشد.