یکی از شاخصهای اصلی کارآمدی انجمنها و سازمانهای مدنی و البته یکی از چالشهای اصلی پیش روی این انجمنها، عضوگیری و فعال کردن اعضا در فعالیتهای مختلف انجمنهاست. چه نوع انجمنهایی قادرند که بر این چالش فائق شوند و اعضایشان را درگیر در کنشها و فعالیتهای گوناگون گروه کنند؟ چنانکه در مقالهی کنت اندروز و همکاران در همین مبحث نیز خواندیم، اساس انجمنهای مدنی بر فعالیت داوطلبانهی اعضاست. فعالیت داوطلبانه نه تنها امکان بقا و فعالیت سازمانها و انجمنها مدنی را میسر میکند، بلکه سطح حضور مردم در روندهای تصمیمیگیری اجتماعی و سیاسی را بالا میبرد. امضا کردن طومار و درخواست، کمک نقدی، حضور در جلسات و تماس با مردم، مجموعهی فعالیتهای شهروندی هستند که نیروی محرکهی مردمسالاری به شمار میآیند. اما از آنجا که کار داوطلبی نه دستمزد دارد و نه اجباری است، فعال نگه داشتن اعضا دشوار است.
هاریه هان، سیاستشناس و استاد دانشگاه جانهاپکینز در کتابی که در سال ۲۰۱۴ توسط انتشارات دانشگاه آکسفورد منتشر شد پژوهشی ارائه کرد که در پی پاسخگویی به این پرسش بود. هان حدود دو سال چند سازمان مدنی و داوطلبی را از نزدیک بررسی کرد تا جزئیات روند کاری آنها را بررسی کند. آیا حضور رهبر کاریزماتیک است که اعضا را به کار وا میدارد؟ یا ارتباط شخصی اعضا با سوژه کار؟ یا فضای جمعی مثبت در درون سازمان؟ هان ابتدا بر انجمنهای عضومحور تمرکز کرد. این انجمنها به طور کلی سه ویژگی مشترک دارند: ۱) مطالبات و مدعیات خود را در عرصهی عمومی مطرح میکنند و دنبال آگاهی و مشارکت مردم در تحقق اهدافشان هستند، ۲) به فعالیت داوطلبانشان متکی هستند، و ۳) برای انتخاب مسئولین رده بالایشان از انتخابات داخلی استفاده میکنند.
برای مطالعهی این انجمنها هان یک طرح پژوهش تطبیقی و دو مرحلهای را پیریزی کرد. در مرحلهی اول که دو سال به طول انجامید، هان سراغ سازمانهایی رفت که هم از نظر موضوع کار و هم محل فعالیت شبیه بودند، اما یکی از این انجمنها در جذب و فعال نگه داشتن داوطلبان موفق بود و دیگری نه. با انتخاب دو سازمان که از همه نظر شبیه بودند، هان قادر شد تا دلایل میزان فعالیت در این دو گروه را مقایسه و ارزیابی کند. این مرحله از تحقیق منجر به تولید فرضیههایی شد که هان آنها را در مرحلهی دوم و در زمینهی فعالیتهای آنلاین به آزمون گذاشت.
اما یافتههای اصلی این تحقیق چه بودند؟ هان نتیجه گرفت که وجه تمایز سازمانهای فعال با سازمانهای منفعل در شیوهی ترکیب دو شیوه است: سازماندهی موثر و بسیجگری گسترده. منظور از سازماندهی ایجاد ظرفیتهایی است که اعضا در آنها بتوانند به عنوان یک فعال و رهبر مدنی ظاهر شوند. بسیجگران اما در پی به حداکثر رساندن شمار افراد در فعالیتها هستند، بدون اینکه به ایجاد ظرفیت برای کنش مدنی بپردازند. وقتی در یک سازمان هر دو ویژگی وجود دارد، سازمان شانس بالایی در فعال نگاه داشتن گروه بزرگی از داوطلبان را دارد. در مقابل، سازمانهای کمفعالیت یا صرفا در پی بسیجگری بودند یا از الگوی تکپرانه (Lone Wolf) پیروی میکردند. در الگوی تکپرانه یک فرد یا تعداد معدود از فعالان بار اصلی کنشهای مدنی را به دوش میکشد. ترکیب الگوی تکپرانه با بسیج گری در بین فعالان فضای مجازی نیز بسیار رایج است. چه در حوزهی سیاسی و چه حوزههای اجتماعی و محیط زیستی حتما افرادی را میشناسید که وقت زیادی را صرف اطلاعرسانی از طریق رسانههای اجتماعی میکنند و در برخی موارد دنبال کنندگانشان را به کنش جمعی نیز فرا میخوانند. جدول انتهای مقاله تفاوت این سه الگوی سازمانی را به تفصیل توضیح میدهد. بگذارید برای روشن شدن بحث به سه مثال از این سه الگوی سازمانی اشاره کنیم:
تکپَرها
پِگی عضو یکی از شعب یک سازمان محیط زیستی مورد مطالعه هان است. پگی علم و دانش بسیاری در زمینهی جنگلهای محلی و همچنین نهادهای موثر بر وضعیت این جنگلها دارد، و طی سالهای فعالیتش این دانش را افزون نیز کرده. او میداند چه نحو گزارشها و ابراز نظرهایی موثرند و چطور میشود در فرآیند تصمیمگیری نهادهای مربوط مشارکت کرد. او وقت زیادی را صرف فعالیتهایش میکند و داوطلبان دیگر در سازمانش او را یک داوطلب فوق ستاره میدانند. اما وقتی از او پرسیدند که چطور به عضوگیری برای سازمان میپردازد، پگی جواب داد که سرش خیلی شلوغ است و برای چنین کارهایی وقت ندارد. تکپرهایی مثل پگی معمولا در پی درگیر کردن دیگران نیستند. در عوض تلاش میکنند که منبع قابل اتکایی برای اطلاعات باشند.
بسیجگرها
دیوید نمونهای از رهبران بسیجگر در سازمانی است که هدفش اصلاح نظام بهداشتی و پزشکی در آمریکا است. دیوید با یک تیم پنجنفره برای یکی از شعبهی سازمانهایش کار میکند. دیوید و تیمش زمان قابل توجهی از وقتشان را صرف ایمیلنگاری، وبلاگ، و رسانههای اجتماعی میکنند. در نتیجهی این فعالیت برخط، آنها فهرست بلندی از پزشکانی دارند که به برنامهها و فعالیتهای انجمن آنها علاقمندند. آنها با سازمانهای داوطلبانهی دیگر و شعبهی حزب دموکرات در ناحیهشان نیز ارتباط دارند. از این طریق آنها به جمعیت مخاطب بالایی دسترسی دارند که میتوانند اطلاعات و گزینههای مختلف دربارهی مشارکت در گروه و برنامههای مختلفشان را به آنها بفرستند. میزان مشارکت در برنامهها و فعالیتهای آنها بعضی وقتها بسیار بالا و گاهی هم نازل است. عموما وقتی فعالیتها با وقایع روز گره میخورد توفیق دیوید و گروهش در بالابردن مشارکت هم بیشتر میشود. وقتی از دیوید پرسیدند او چگونه افراد را درگیر فعالیتها میکند، گفت:«چپ و راست به آنها گیر میدهم. مرتب به آنها ایمیل میزنم و کلا مدام دنبال آنها میروم تا بالاخره مشارکت کنند.» دیوید و تیمش با وجود تعداد اندکشان، قادرند شمار زیادی از افراد را درگیر برنامههای خود بکنند.
سازماندهندگان
در مقابل پگی و دیوید، پاول نمونهای از رهبران سازمان دهنده است. وقتی در شعبهای از انجمن محیط زیست آغاز به کار کرد، سازماندهی ناحیهی بزرگی از محلات شعبه به او واگذار شد. از آنجا که وسعت این ناحیه زیاد بود، پاول حوزهاش را به سه قسمت تقسیم کرد، و سپس شروع به ارتباطگیری با ساکنان هر ناحیه کرد. او با افراد متعددی ملاقات کرد تا سرانجام از هر ناحیه سه نفر را برگزید و به عنوان سازماندهنده انتخاب کرد. سپس آموزشهایی را که خودش در انجمن دریافت کرده بود به آنها داد و مسئولیت سازماندهی هر ناحیه را به آنها داد. پس از آن پال جلسات هفتگی با این سه نفر تشکیل داد تا در جریان جزئیات امور قرار بگیرد و آنها را در فعالیتهایشان راهنمایی کند. دو نفر از آن سه نفر، در دنبالهی شیوهی کاری پاول، افراد دیگری را جذب کردند، آموزش دادند، و مسئولیتهایی را به آنها واگذار کردند.
در بین این سه الگو، الگوی تکپرانه از دو دیگری کاملا متمایز است، چرا که به توانمندی افراد نمیپردازد، و تکیهاش روی توانمندسازی عمومی از طریق آگاهیرسانی و ایجاد حساسیت است. ولی بسیاری بسیجگری و سازماندهی را با یکدیگر خلط میکنند. بسیجگری و سازماندهی البته با هم همپوشانی دارند و سازمانهای فعال پژوهش هان هم بسیجگر بودند و هم سازماندهنده. با این حال، بسیجگری و سازماندهی تفاوتهای مهمی با یکدیگر دارند. بسیجگری در پی متحول کردن افراد نیست، بلکه صرفا در پی تجمیع افراد و افزودن شمار اعضای انجمن است. چند تفاوت مهم تاثیر سازماندهی یا بسیجگری از این قرار است:
۱ – سازماندهی از طریق آموزش، باعث تحول و دگرگونی اعضا میشود، در حالی که دو شیوهی دیگر چنین ظرفیتی ندارند.
۲ – سازماندهندگان صرفا افراد را تجمیع نمیکنند بلکه با آموزش، ایجاد انگیزش و سپردن مسئولیت در افراد ظرفیتهای جدیدی ایجاد میکنند.
۳ – سازماندهندگان از طریق کنش هماتکا (در مقابل کنش فردی) پیوندها و ارتباطات جدید میسازند و جمعها و باهمستانهای همقول شکل میدهند.
۴ – برخلاف سازماندهی، بسیجگری اما در پی متحول کردن افراد نیست، بلکه صرفا در پی تجمیع افراد و افزودن شمار اعضای انجمن است.
تحول و پرورش داوطلبانی که با روحیهی رهبری و مسئولانه به دنبال کار میروند تنها با سازماندهی مقدور است. اما سازماندهی به سادگی تکپری و بسیجگری نیست. از آنجا که سازماندهی مبتنی بر پروراندن توان مسئولیتپذیری در افراد است، نیازمند آموزش، مربیگری، و تجزیه و تحلیل بسیار است.
کتاب هان اثر ارزشمندی است که برخی ویژگیهای مهم در فعالیت انجمنهای داوطلبانهی موفق و فعال را به ما میآموزد. مهمترین درس این کتاب این است که انجمنهای موفق با فعالیت بالای اعضا آن انجمنهایی هستند که بهجای فعالیتهای تکپرانه، بسیجگری را با سازماندهی میآمیزند و سرلوحهی فعالیتهای مدنی قرار میدهند.
ترکیب این دو الگو در گروههای پرفعالیت | |||
ترکیب این دو الگو در گروههای با فعالیت پایین اعضا | |||
سازماندهندگان | بسیجگران | تکپران | |
ایجاد قدرت با پروراندن رهبری، دگرگون ساختن انگیزهها و ظرفیت اعضا برای به عهده گرفتن رهبری | ایجاد قدرت از طریق افزایش عضویت | ایجاد قدرت از طریق اطلاعات | راهبرد قدرتساز |
ایجاد عضویت از طریق رهبرانی که میتوانند دیگران را درگیر کار کنند | گسترش عضویت با بسیج هر چه بیشتر اعضا برای فعالیت؛ ایجاد سیاههای طولانی از اعضای بالقوه | ندارد | راهبرد برای گسترش عضویت |
انتخاب کنشهایی که افراد را در طول زمان درگیر میکنند | انتخاب کنشهایی که مستلزم درگیر کردن شمار زیادی از افراد در مدت کوتاه است (مثل امضای طومار)؛ واکنش به وقایع روز که میتواند افراد را درگیر کند | انتخاب فعالیتهایی که نیاز به اعضای بسیار ندارند، ماننند پژوهش، یا نوشتن مقاله یا گزارش | نتایج این رویکرد برای فعالیت |
توزیع مسئولیت بین یک شبکهی گسترده از داوطلبان | تمرکز مسئولیت در دست چند داوطلب فعال | تمرکز مسئولیت در دست چند داوطلب فعال | نتایج این رویکرد برای ساختار |
تمرکز بر خواستههای هماتکا که عموما زمانبر هستند، اعضا را وادار به همکاری با یکدیگر میکتند، و به آنها استقلال راهبردی میدهند | تمرکز بر خواستههای انضمامی برای کنش سریع و فردی | ندارد | نتایج این رویکرد برای آنچه از اعضا خواسته میشود |
تمرکز بر اتصال با اعضا از طریق پیوندسازی و گروهسازی | تمرکز بر رساندن پیام به حداکثر ممکن اعضا با صورتبندیهای جذاب برای جلب نظر بیشترین افراد و شبکهها | فراهم آوردن اطلاعات و بهروزرسانی برای اعضای علاقمند | نتایج برای ارتباطات با اعضا |
نیازمند منابع بسیار برای آموزش، مربیگری، و بازبینی | حداقل منابع لازم برای آموزش و بازبینی | حداقل منابع لازم برای آموزش و بازبینی | نتایج برای پشتیبانی |