جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مارشال گانز :

سازماندهی یعنی چه؟

تجمع اعتراضی «کارگران متحد زمین‌های کشاورزی» (UFW) در سال ۱۹۷۲. (Walter P. Reuther Library)

مارشال گانز :

سازماندهی یعنی چه؟

مارشال گانز استاد رهبری، سازمان‌دهی و جامعه‌ی مدنی در دانشگاه هاروارد است. این متن ترجمه‌ کامل منبع زیر است:

Ganz, Marshall. “What is Organizing?” Social Policy 33.1 (2002): 16-18.

تجمع اعتراضی «کارگران متحد زمین‌های کشاورزی» (UFW) در سال ۱۹۷۲. (Walter P. Reuther Library)

مقدمه: پشت هر حرکت جمعی منسجمی گروهی از سازمان‌دهندگان هستند که گاه ماه‌ها و سال‌ها تلاش کرده‌اند تا استعدادهای فکری و رهبری و روحیه‌ی کار جمعی را در جامعه ایجاد کنند. مارشال گانز در نخستین مقاله‌ی این مبحث به اهمیت تقویت ظرفیت راهبری و طراحی استراتژی در جنبش‌ها می‌پردازد: این که بتوانند متناسب با فرصت‌های پیش‌آمده از منابع محدودِ موجودشان بهترین استفاده را ببرند. در دومین مقاله‌ی این مبحث، گانز به ویژگی‌های موفق رهبری جنبش می‌پردازد. رهبری یکی از مشهودترین بخش‌های جنبش‌های اجتماعی است، اما هیچ جنبشی بدون سازمان‌دهی نمی‌تواند موفق شود. برخلاف رهبران، سازمان‌دهندگان همیشه در معرض دید و شناخته شده نیستند، اما آن‌ها هستند که ظرفیت‌های مردمی و محلی رهبری را ایجاد می‌کنند. مارشال گانز در مقاله‌ی کوتاه زیر توضیح می‌دهد که سازماندهی چیست.

***

سازمان‌دهندگان به شناسایی، به‌کارگیری و پرورش استعدادهای رهبری می‌پردازند؛ و اینگونه قدرت باهمستان (community) را شکوفا می‌کنند. سازمان‌دهندگان مردم را به چالش فرا می‌خوانند، به اینکه حول ارزش‌ها و علایق و منافع مشترک دست به کنش جمعی بزنند. آن‌ها رابطه‌ها را برقرار می‌کنند و گسترش می‌دهند، درک و شناخت مردم را متحول می‌کنند، و به کار و کنش وا می‌دارند؛ کنش‌هایی که افراد را قادر می‌سازد تا به فهم جدیدی از منافع‌شان برسند، منابع تازه‌ای شناسایی کنند، و به ظرفیت‌هایی نو برای استفاده از این منابع در راستای منافع‌شان دست یابند. از راه گفتگو –گفتگوهای زیاد—است که سازمان‌دهندگان برای تحول رابطه‌ها، درک‌ها و کنش‌ها تلاش می‌کنند؛ کنش‌هایی که در قالب یک پویش یا کارزار مردمی به انجام می‌رسند.

جوانب مختلف سازمان‌دهی (طرح از مارشال گانز)

سازمان‌دهندگان با درهم‌آمیختن سه عنصرِ رابطه‌ها، درک‌ها، و کنش‌ها معجونی می‌سازند که هر یک از عنصرها دیگری را تقویت می‌کند. حاصل این معجون سه چیز است: اول، شبکه‌ای تازه از روابط و پیوندها پدید می‌آید که به اندازه‌ی‌ کافی عمیق و وسیع است تا شالوده‌ای برای شکل‌گیری یک باهمستان کنش‌گر ‌شود. دوم، روایت و داستانی تازه شکل می‌گیرد درباره‌ی این که باهمستان چیست، از کجا آمده، به کجا می‌رود، و چگونه به آنجا می‌رسد. حاصل سوم کنش است: باهمستان بسیج می‌شود و منابعش را در جهت نیل به منافعش به کار می‌گیرد و به کار ترویج یا خدمات‌رسانی می‌پردازد.

سازمان‌دهندگان از روابط قدیم پیوندهای جدید می‌سازند: گاهی با وصل کردن یک فرد به فردی دیگر و گاهی با متصل کردن شبکه‌ای از افراد با یکدیگر.

سازمان‌دهندگان به مردم یاری می‌رسانند تا به تفسیر و تحلیل تازه‌ای برسند که چرا باید دست به کار شد و کمر به تغییر دنیا بست (داشتن انگیزه) و هم اینکه چطور و از چه راهی باید برای تغییر جهان اقدام کرد (داشتن راهبرد).

سازمان‌دهندگان با تعمیق درک و شناخت افراد از اینکه که هستند، چه می‌خواهند، و چرا آنرا می‌خواهند، انگیزه‌ی عمل را تقویت می‌کنند. سازمان‌دهندگان شورآفرینند: عواطفی نظیر خشم، شجاعت، امیدواری، قدر خود را دانستن، غمخواری و تعلق به باهمستان، و احساس ضرورت و فوریت را بسیج می‌کنند. به کمک این عواطف ترس، ناامیدی، شک به خود، گوشه‌نشینی، و بی‌تفاوتی را به چالش می‌کشند. آن‌ها به مردم کمک می‌کنند تا ارزش‌هایشان را به صورت داستانی مشترک بیان کنند؛ داستانی درباره‌ی چالش‌هایی که با آن‌ها مواجه هستند، اینکه چرا باید با این چالش‌ها رو در رو شوند، و اینکه چرا باید برای مواجهه با این چالش‌ها همیاری کنند. این داستانِ مشترک ریشه در همان درک و شناختی دارد که افراد به‌دست آورده‌اند: که هستند، از کجا آمده‌اند، و به کجا می‌خواهند بروند.

سازمان‌دهندگان چطور ادراک افراد را تعمیق می‌کنند؟ با ایجاد فرصت‌های همفکری، رایزنی و بحث جمعی برای شناسایی و اجرای راهبردهایی کارساز؛ راهبردهایی درباره‌ی اینکه چطور مردم منابعی که در اختیار دارند را به ابزارهایی متناسب فرصت‌ها تبدیل کنند، و چطور از فرصت‌های پیش‌آمده استفاده کنند و این ابزارها را به کار بندند تا به خواسته‌هایشان برسند.

تمرکز سازمان‌دهندگان روی این است که مردم قبول مسئولیت برای کنشگری کنند. توانمندشدن هر فردی با مسئولیت‌پذیری آغاز می‌شود. توانمندشدن هر سازمانی با تعهد آغاز می‌شود. تعهد همان مسئولیتی است که تک‌تک اعضای سازمان به عهده می‌گیرند.سازمان‌دهندگان افراد را تنها برای رسیدن به درکی تازه به چالش نمی‌کشند، بلکه آنها افراد را به مسئولیت‌پذیری، انتخاب، و تعهد نیز فرامی‌خوانند.

سازمان‌دهندگان از طریق پویش‌ها و کمپین‌ها عمل می‌کنند. پویش‌ها جریانی پرانرژی، به‌شدت متمرکز و غلیظ از فعالیت‌ها هستند که اهدافی مشخص و زمان‌بندی و ضرب‌العجل‌های معین دارند. در خلال پویش افراد عضوگیری می‌شوند، برنامه‌ها شروع می‌شوند، افراد به میدان عمل می‌روند و مبارزه می‌کنند، و سازمان‌هایی در این اثنا ساخته ‌می‌شوند. پویش‌ها موجب می‌شوند تا منازعاتی که در حالت عادی نهفته بودند سربرآورند و منافع مخاطبان بالقوه‌ی پویش را به‌خطر اندازند. چنین وضعیتی به قطبی‌شدن و تشدید دودستگی می‌انجامد. یکی از معماهای پیش‌ روی هر پویشی این است که چطور می‌توان فضا را تلطیف کرد تا امکان مذاکره برای حل این منازعات فراهم شود. معمای دیگر این است که چطور به‌طور متوازن همزمان با کار پویشی به کار رشد و توسعه‌ی سازمانی نیز پرداخت.

سازمان‌دهندگان با پروراندن استعدادهای رهبری است که باهمستان می‌سازند. آنها با تقویت مهارت‌ها، ارزش‌ها، و حس و روحیه‌ی تعهد به پرورش رهبران می‌پردازند. آنها باهمستان‌های قدرتمندی می‌سازند، باهمستان‌هایی که در آن‌ها و با آن‌ها  افراد به درک جدیدی از منافعشان و قدرتشان برای تحقق آن منافع برسند. این باهمستان‌ها کراندار هستند ولی همه‌شمولند؛ جمعی هستند ولی متنوعند؛ متکی به همبستگی هستند اما روادارند. سازمان‌دهندگان به شکل‌گیری و توسعه‌ی روابط بین مخاطبان و رهبران می‌پردازند، روابطی که مبتنی بر مسوولیت و پاسخگویی متقابل است.

 

 

تلخیص و گزارش از محمدعلی کدیور

از همین مبحث

سازمان‌دهندگان با تعمیق درک افراد از اینکه که هستند، چه می‌خواهند، و چرا آنرا می‌خواهند، انگیزه‌ی عمل را تقویت می‌کنند
سازمان‌دهندگان شورآفرینند: عواطفی نظیر خشم، شجاعت، امیدواری، قدر خود را دانستن، غمخواری و تعلق به باهمستان، و احساس ضرورت و فوریت را بسیج می‌کنند. به کمک این عواطف ترس، ناامیدی، شک به خود، گوشه‌نشینی، و بی‌تفاوتی را به چالش می‌کشند
مقاله ۳
مارشال گانز استاد رهبری، سازمان‌دهی و جامعه‌ی مدنی در دانشگاه هاروارد است. این متن ترجمه‌ کامل منبع زیر است:

Ganz, Marshall. “What is Organizing?” Social Policy 33.1 (2002): 16-18.