دانـ‌شـ‌کـ‌ده

جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

راجرز بروبیکر:

قومیت بدون گروه‌گرایی!

مردم منطقه‌ی روگوا در کوزوو در حال انجام یک بازی محلی

راجرز بروبیکر:

قومیت بدون گروه‌گرایی!

– مقاله ۶
راجرز بروبیکر استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه کالیفرنیا‌ در لس‌آنجلس است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Rogers Brubaker. “Ethnicity Without Groups” in Ethnicity, Nationalism, and Minority Rights, edited by Stephen May, Tariq Modood, and Judith Squires, Cambridge University Press, 2004.

مردم منطقه‌ی روگوا در کوزوو در حال انجام یک بازی محلی

در نوشتار پنجم راجع به نقد سوزان مولر اوکین بر گروه‌گرایی نهفته در مواضع مدافعان چندفرهنگ‌گرایی حقوق اقلیت‌های قومی و خطرش برای برابری‌طلبی خصوصاً از نوع فمینیستی پرداختیم. اما وضعیت «گروه‌گرایی» در مباحث مربوط به مطالعات قومی چیست؟

راجرز بروبیکر، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا، در مقاله‌ی «قومیت بدون گروه» که اینجا گزارشش می‌کنیم به نقد گروه‌گرایی می‌پردازد که در مباحث مربوط به مطالعات قومیت آمده است. بروبیکر در این مقاله، که بعداً صورت مبسوط آن به شکل کتاب هم منتشر شد، توضیح می‌دهد که چطور در مباحث علوم اجتماعی و فلسفه‌ی سیاسی مربوط به قومیت، گاهی عبارت «گروه» به عنوان یک مفهوم سرراست و بدیهی مورد استفاده قرار می‌گیرد که نیازی به بررسی یا توضیح بیش‌تر ندارد. او  با این فرض موافق نیست و مفهوم گروه را در ترکیب‌هایی رایج، مانند «حقوق گروهی»، مورد واکاوی انتقادی قرار می‌دهد.

بروبیکر اشاره مستقیمی به ویل کیملیکا و نظریه‌ی چندفرهنگ‌گرایی لیبرال او نمی‌کند، ولی نقد او را می‌توان بر مفهوم حقوق اقلیت‌های ویل کیملیکا هم تسری داد.

تعریف گروه‌گرایی و نقد آن

بروبیکر در آغاز مقاله ‌می‌گوید هدفش ماجراجویی مفهومی یا ارائه‌ی تعریفی از مفهوم گروه نیست و در عوض نقد آن چیزی است که «گروه‌گرایی» می‌نامد. او گروه‌گرایی را یکی از پیامدهای گرایش به بدیهی‌گرفتن وجود گروه‌ها در مطالعات جامعه‌شناختی قومیت، نژاد، و ملیت در کشورهای مختلف معرفی می‌کند.

به شکل خلاصه، گروه‌گرایی را می‌شود به این ترتیب تعریف ‌کرد: «گرایش به اینکه هویت‌های جمعی قومی و نژاد و ملی را به عنوان گروه‌های کاملاً مجزا و متمایزی در نظر آوریم که از یک طرف در درون خودشان همگن و یکدست هستند، و از منظر بیرونی و خارجی نیز با غیر خودشان کاملاً مرز دارند؛ و در‌نظر‌گرفتن آنها به عنوان مؤلفه‌های بنیادین زندگی اجتماعی، بازیگران اصلی درگیری‌های اجتماعی، و واحدهای اصلی تحلیل جامعه‌شناختی.»

به بیان دیگر، در گروه‌گرایی، گرایش به این وجود دارد که با گروه‌های قومی، ملت‌ها و نژادها به‌ عنوان موجوداتی واقعی و انضمامی برخورد کنیم که می‌توان به ایشان منفعت و اراده نسبت داد. در واقع، در گروه‌گرایی مغالطه‌ی «اقنوم‌سازی» (یا جسمانیت‌بخشیدن) (reification)صورت می‌گیرد.

یعنی مثلاً پژوهشگر با کردها و ترک‌ها در ترکیه، کردها و عرب‌ها و آذربایجانی‌ها و فارس‌ها و بلوچ‌ها در ایران، سیاه‌پوستان، سفیدپوستان، آسیایی‌ها، اسپانیایی‌ها، و سرخ‌پوستان در ایالات متحده، کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها در ایرلند شمالی به گونه‌ای برخورد می‌کند که گویی از نظر درونی یکدست هستند، و از نظر بیرونی مرزهایشان با غیر خودشان کاملاً مشخص است، و می‌شود ایشان را بازیگران جمعی یگانه و یکدستی با اهداف مشترک در کنش‌ها و احیاناً تنش‌های قومی و ملی‌ و نژادی اطرافشان دانست.

به این ترتیب در نگاه گروه‌گرا، جهان اجتماعی و فرهنگی همچون «موزاییکی چندر‌نگی از بلوک‌های قومی، نژادی و یا فرهنگی که هرکدام رنگی واحد دارند» ترسیم می‌شود.

بروبیکر این نقد را بر رشته‌ی جامعه‌شناسی (و ما اضافه می‌کنیم برخی مباحث مربوط به چندفرهنگ‌گرایی) وارد می‌داند که در آن به چالش‌کشیدن «گروه‌گرایی» به‌ندرت اتفاق افتاده و «گروه‌های قومی» به عنوان بازیگران اصلی مثلاً نزا‌ع‌های قومیت معرفی می‌شوند. این وضعیت در نقطه‌ی مقابل آن چیزی است که مثلاً در مورد مفهوم «طبقه» حاکم است، و بر اساس آن جامعه‌شناسان امروز، بر خلاف دوران غلبه‌ی مارکسیسم، برای احتیاط و دچار‌نشدن به خطای اقنوم‌سازی ترکیب‌هایی مانند «طبقه‌ی کارگر» را بیش‌تر در درون گیومه به کار می‌برند.

بروبیکر می‌گوید این به‌رغم آن رخ می‌دهد که رویکردهای برساختگرایانه‌ این روزها در مباحث آکادمیک درباره‌ی قومیت و مطالعات ملی‌گرایی گفتمان غالب شده‌اند. به‌رغم آنکه علی‌القاعده روش برساخت‌گرا باید نسبت‌دادن ذات و اقنوم به گرو‌ه‌ها را ناممکن کند، در صحبت‌های روزمره‌ی فعالان قومی، تحلیل‌های سیاسی و گزارش‌های رسانه‌ها، و حتی نوشته‌های آکادمیک، معمولاً گزارش‌های مربوط به تنش‌های قومی، نژادی، و ملی با استفاده از تعابیر گروه‌گرایانه و به‌ عنوان «تعارض گروه‌های قومی، نژادها و یا ملت‌ها» نشان داده می‌شوند.

بروبیکر با این شیوه مخالف است و پیشنهاد می‌کند که تعارض و تنش قومی، که او گاهی از آن با کنایه با عنوان «تعارض قومیتی‌شده» یاد می‌کند، به عنوان تعارض و تنش بین «گروه‌های» یکدست قومی (و یا نژادی و ملی) درک نشود. البته مشارکت‌کنندگان و فعالین در درگیری‌های قومی/ملی معمولاً اصرار دارند که کنش خویش را در عبارات گروه‌گرایانه بشناسانند و حتی گروه‌ خویش را همچون هویتی ازلی معرفی کنند و مثلاً بگویند ملت کرد یا ترک یا عرب یا فارس چنین و چنان کرد.

اما بروبیکر تأکید دارد که جامعه‌شناس و پژوهشگر دانشگاهی مطالعات قومیت باید قدری محتاط‌ باشد. او البته عبارات و دسته‌بندی‌های مورد استفاده‌ی کنشگران و فعالان قومی، و نگاه ایشان به هویت خویش و گروه‌های مقابل را جدی می‌گیرد و چنین جدی‌گرفتنی را لازمه‌ی پژوهش خویش می‌داند، اما هم‌زمان محتاط است که به شکلی غیر‌انتقادی دسته‌بندی‌های مورد استفاده‌ی کنشگران مزبور را به کار نبندد و عین حقیقت نپندارد.

بر اساس این نقد، روایت فعالان قومی/ملی از مسائل و جنبش‌های اجتماعی چه بسا دارای آن چیزی است که پیر بوردیو، پژوهشگر فرانسوی، آن را «ویژگی کنشی/اجرایی» می‌نامد: یعنی فعالین با تأکید بر هویت خاصی در گروه مورد بحث، به دنبال برانگیختن و احضار و ایجاد هویت مزبور در جهان واقع هم هستند.

به عبارت دیگر، فعالان قومی و ملی ‌طوری سخن می‌گویند که در عمل نیز همان‌گونه شود و حرکت و جریان‌ قومی/ملی ایجاد شود. پیر بوردیو میگفت فعالان قومی/ملی ممکن است با «اقنوم‌سازی» از گروه‌ها (چه گروه مزبور خویش، و چه گروهی که با آن غیریت و مرزبندی دارند)، «در تأسیس آنچه در ظاهر فقط توصیفش می‌کنند یا نماینده‌اش هستند، مشارکت کنند.»

بروبیکر نتیجه می‌گیرد پژوهشگر مطالعات قومیت باید اقنوم‌سازی را مطالعه کند و روند و شرایطی را که در آن احساسات قدرتمند گروهی تبلور عملی و سیاسی می‌یابند، در نظر داشته باشد و توضیح دهد، اما هم‌زمان باید حواسش باشد که از تقویت مضاعف و ناخواسته اقنوم‌سازی فعالان قومی در گزارشی که از عملکرد ایشان می‌دهد (و علی‌القاعده قرار است بی‌طرف باشد)، دوری کند.

نتیجه‌ی دیگر آنکه باید در تحلیل‌های خویش به جای آنکه قومیت‌‌ها (مثلا قومیت کرد، ترک، فارس و عرب و بلوچ در بافتار ایران) را دارای ذات تصور و معرفی کنیم، آنها را به صورت «مفاهیمی رابطه‌ای» در نظر گیریم که در روندهای اجتماعی معینی و احیاناً در رابطه با یکدیگر به شکلی پویا و غیر‌ایستا شکل می‌گیرند.

به بیان دیگر، قومیت‌ها به جای آنکه انگاره‌هایی ذاتی باشند، بر حسب «دسته‌بندی‌های عملی، چارچوب‌های گفتمانی، روال‌های سازمانی، پروژه‌های سیاسی» شکل می‌گیرند و برساخته می‌شوند. پس در کنار خود قومیت‌ها و نژادها و ملت‌ها، باید به «قومی‌سازی، نژادی‌سازی و ملی‌سازی» (چه از طرف اعضای گرو‌ه‌های اقلیت و چه اکثریت) به عنوان روندهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و روانی هم نظر داشته باشیم. بروبیکر توصیه می‌کند که پژوهشگران «گروه» را همچون انگاره‌ای ثابت در نظر نگیرند، بلکه بدان همچون یک متغیر مفهومی در حال تغییر و تحول بسته به بافتار و زمینه و تغییرات محیطی نگاه کنند.

تمایز میان وجود‌داشتن و تأثیرگذار‌بودن

بروبیکر در مقاله تمایز باریکی میان وجود‌داشتن مقوله‌های قومیت و نژاد و ملیت، و اثرگذاریشان در جهان قائل می‌شود. او می‌گوید نقد من به هیچ وجه به معنای انکار اثرگذاری مقوله‌های قومیت، نژاد، و ملیت در جهان واقعی و کم‌پنداشتن قدرت و اهمیت سیاسی-اجتماعی این مفاهیم نیست. بلکه من می‌گویم اثرگذاری، قدرت و اهمیت این انگاره‌ها را باید به گونه‌ای متفاوت تفسیر کرد.

«نژاد وجود ندارد، اما اصطلاحات نژادی، ایدئولوژی‌ها و روایات مرتبط با نژاد واقعی و تاثیرگذار هستند؛ خصوصاً وقتی از سوی سازمان‌های عریض ‌و طویل و قدرتمند اجتماعی-سیاسی به کار گرفته می‌شوند. اثرگذار‌بودن مفهوم نژاد، و حتی قدرت قهرآمیز آن (حداقل در برخی بافتارها)، به وجود‌داشتن و حقیقی‌بودن «نژادها» در جهان بستگی ندارد.»

به‌همین‌ترتیب، اثرگذار‌بودن مفاهیم قومیت و ملیت و قدرت اجتماعی‌-سیاسی بالای هویت‌های قومی و ملی به وجود گروه‌های قومی و ملی در جهان به عنوان هستومندهایی عینی و حقیقی وابسته نیست. می‌شود ادعا کرد بروبیکر از نوعی برساخت‌گرایی پیچیده دفاع می‌کند.

درگیری‌ها بین سازمان‌هاست، نه قومیت‌ها

بروبیکر همچنین معتقد است اگرچه گاه در تحلیل‌های روزمره و همین‌طور مواضع مشارکت‌کنندگان در جنبش‌های قومیت و ملی، «گروه‌های قومی» به عنوان بازیگران اصلی درگیری‌ معرفی می‌شوند، در واقع، بازیگران اصلی بیش‌تر درگیری‌ها و خشونت‌های قومی/ملی/نژادی خودِ گروه‌های قومی/ملی/نژادی نیستند، بلکه «سازمان‌های مختلفی» هستند که تحت نام این گروه‌ها عمل می‌کنند؛ خصوصاً رهبران و اعضای رده‌بالای این سازمان‌ها.

منظور از سازمان‌هایی که کنشگر درگیری‌های قومی ذیل نام قومیت‌ها هستند از این قرار است: ۱) حکومت‌ها و زیرشاخه‌های آنها مانند وزارتخانه‌ها و اداراتی که مسئولیت اجرای قانون را بر عهده دارند، و نیز زیرشاخه‌های مختلف نیروهای مسلح؛ ۲) گروه‌های تروریستی و سازمان‌های شبه‌نظامی مسلح (مثلا پ ک ک که برابر دولت ترکیه فعالیت می‌کند. یا ارتش جمهوری‌خواه ایرلند در برابر دولت انگلستان …)؛ ۳) احزاب سیاسی و انجمن‌های مدنی و سازمان‌های مردم‌نهاد قومی/ملی؛ ۴) نشریات اینترنتی یا کاغذی و رادیوتلویزیون‌ها و رسانه‌ها. در تمام این موارد سازمان مزبور یا توسط خودش و مستقیم، و یا از سوی دیگران و غیرمستقیم، به عنوان نماینده گروه‌های قومی خاص دیده می‌شود.

ولی بروبیکر تاکید دارد باید از یکی‌شمردن سازمان‌ها با گروه‌های قومی پرهیز کرد.

این از آن روست که «انفکاک و مرزبندی و انسجام هویتی و داشتن علاقه و عاملیت» ویژگی و مشخصه‌ی سازمان‌ها است؛ گرچه، در گفتار روزمره و همین‌طور از سوی مشارکت‌کنندگان در جنبش‌های هویت‌طلب گاه به عنوان ویژگی کل یک گروه قومی/ملی/نژادی معرفی می‌شود. مثلا پ ک ک یا ارتش آزادیبخش کوزوو یا ارتش جمهوریخواه ایرلند به نام کردهای ترکیه، آلبانیایی‌های کوزوو و ایرلندی‌های کاتولیک فعالیت می‌کنند و مایلند خود را نماینده‌ی آنها معرفی کنند، اما از نظر بروبیکر پژوهشگران باید بین این سازمان‌ها و گروه‌های (علی الادعا همگن و یکدست و دارای مرز مشخصی) که سازمان‌های مزبور به نام ایشان عمل می‌کنند و خود را نماینده‌ی ایشان معرفی می‌کنند، تمایز قائل شوند.

برخلاف ادعای غالب سازمان‌ها و دولت‌ها و رهبران سیاسی و فعالین قومی، رابطه‌ی بین سازمان‌ها و گروه‌هایی که سازمان‌ها مدعی نمایندگی ایشان هستند، اغلب عمیقاً مبهم است.

پس بروبیکر به ما توصیه می‌کند «لفاظی‌های گروه‌گرایانه»‌ی رهبران و فعالین سازمان‌ها و سیاسیون را با گروه‌های انضمامی در جهان واقعی یکی نگیریم و از منظر پژوهشی قدری محتاط‌ باشیم.

تلخیص و گزارش از میثم بادامچی

از همین مبحث

تحلیل‌های روزمره حول جنبش‌های قومیت و ملی، «گروه‌های قومی» را به عنوان بازیگران اصلی درگیری‌ معرفی می‌کنند، اما بازیگران اصلیِ بیشتر درگیری‌ها خود گروه‌ها نیستند، بلکه سازمان‌های مختلفی هستند که تحت نام این گروه‌ها عمل می‌کنند
گروه‌گرایی به گرایشی گفته می‌شود که در آن هویت‌های قومیتی گروه‌های مجزایی قلمداد شوند که هم در درون خود یکدست‌اند، و هم مرزهای‌شان با گروه‌های دیگر کاملا مشخص. چنین رویکردی اقلیت‌ها را فرومی‌کاهد و آنها را به تعارضات قومی تقلیل می‌دهد
مقاله ۶
راجرز بروبیکر استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه کالیفرنیا‌ در لس‌آنجلس است. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Rogers Brubaker. “Ethnicity Without Groups” in Ethnicity, Nationalism, and Minority Rights, edited by Stephen May, Tariq Modood, and Judith Squires, Cambridge University Press, 2004.