آمون چسکین و آنجلا کاچویفسکی:

حق و حقوق «هموطنان روس» در کشورهای شوروی سابق

اسقف کلیسای ارتودوکس روسی در حال بازدید از روس‌زبانان ساکن در کشور ازبکستان، سال ۲۰۱۷ (Russian Orthodox Church)

آمون چسکین و آنجلا کاچویفسکی:

حق و حقوق «هموطنان روس» در کشورهای شوروی سابق

آمون چسکین مدرس علوم اجتماعی دانشگاه گلاسکو در اسکاتلند است. آنجلا کاچویفسکی استادیار علوم سیاسی در دانشگاه آرکادیا در آمریکاست. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Cheskin, Ammon, and Angela Kachuyevski, “The Russian-Speaking Populations in the Post-Soviet Space: Language, Politics and Identity”, Europe-Asia Studies,  2018. 

 

اسقف کلیسای ارتودوکس روسی در حال بازدید از روس‌زبانان ساکن در کشور ازبکستان، سال ۲۰۱۷ (Russian Orthodox Church)

آمون چسکین و آنجلا کاچویفسکی در مقاله‌ی «جمعیت‌های روس‌زبان در فضای پساشوروی: زبان، سیاست، و هویت» به بررسی «ملی‌گرایی دولت‌ خویشاوند» (kin-state nationalism) در سیاست خارجی فدراسیون روسیه می‌پردازند و شرح می‌دهند که چگونه روسیه در سال‌های اخیر، به جمعیت‌های روس‌زبان ساکن در کشورهای سابقاً عضو اتحاد جماهیر شوروی به عنوان نوعی «دیاسپورای بالقوه» می‌نگرد و سیاست خارجی خود را بر این اساس تنظیم می‌کند.

بر اساس ملی‌گرایی دولت‌‌ خویشاوند مورد دفاع مقام‌های دولت روسیه، خصوصاً شخص پوتین، ساکنان روس‌‌زبان کشورهای عضو اتحادیه شوروی سابق و مشخصاً شرق اوکراین، به عنوان «هموطن روس» محسوب می‌شوند، و گفتمانی معطوف به رسیدگی به مطالبات آنها به‌ عنوان یکی از اهرم‌های سیاست خارجی شکل می‌گیرد.

مقاله‌ی چسکین و کاچویفسکی پیش از تجاوز نظامی روسیه به اوکراین، در فوریه‌ی ۲۰۲۲، نگاشته شده است و در آن نوعی محافظه‌کاری آکادمیک در انتقاد از سیاست‌های دولت روسیه به چشم می‌خورد. با این حال، در این مقاله، برخی مبانی حمله‌ی نظامی روسیه به اوکراین از دید ملی‌گرایان روس شرح داده شده است، که به مناسبت فضای بین‌المللی شکل گرفته پس از جنگ اوکراین و روسیه، آن را به عنوان مکمل نوشتارهای پیشین، این بار با تمرکز بر ابعاد سیاست خارجی بحث اقلیت‌های قومی، در این مجموعه گنجاندیم.

«روس‌‌زبانان» به عنوان واحد تحلیل

سیاست رسمی دولت روسیه در سال‌های اخیر در قبال روس‌زبانان کشورهای همسایه بر اساس دیدگاه «جهان روسی» تعریف شده است که نگاه فرهنگی و سرزمینی به هویت روسی را در هم می‌آمیزد و ابزاری برای مداخله در امور دیگر کشورها در اختیار سیاستمداران روس، خصوصاً شخص پوتین، قرار می‌دهد.

چسکین و کاچویفسکی پیش از جنگ اخیر روسیه و اوکراین نوشتند: «علی‌رغم ماهیت پراکنده‌ی هویت‌های روسی زبان و یا قومی روس… روسیه اخیراً به دنبال ابراز و پیگیری سیاستی منسجم در قبال گروهی از افرادی است که به طور فزاینده‌ای از آنها به عنوان «هموطنان روس» یاد می‌کند.»

به‌رغم آنکه روس‌زبانان در جمهوری‌های شوروی سابق دارای تنوع قومی، اجتماعی، و اقتصادی هستند، روسیه، خصوصاً در دوره‌ی طولانی زمامداری ولادیمیر پوتین، کوشیده قوانینی تدوین کند که به این کشور امکان می‌دهد خود را «حافظ حقوق روس‌زبانان حتی خارج از مرزهای قانونی» روسیه معرفی کند. نویسندگان پیشنهاد می‌کنند که در متون دانشگاهی به جای تمرکز بر روی روس‌تبارها در جمهوری‌های خارج روسیه، که مفهومی مبهم است، از عبارت «روس‌زبانان» استفاده شود، که به نوبه‌ی خود با تکثر قومیتی جمعیت روس‌زبان منطقه‌ی مزبور سازگارتر است.

اشغال کریمه در سال ۲۰۱۴ از سوی ولادیمیر پوتین آشکارا «به عنوان اقدامی برای حمایت از حقوق روس‌زبانان» در ورای مرزهای قانونی فدراسیون روسیه توجیه شد.

در نظر چسکین و کاچویفسکی سیاست‌های دولت روسیه در مورد ادعای رسیدگی به مطالبات «هموطنان روس خارج‌نشین»، بیش از آنکه «بازتاب ضروری مرزهای گروهی واقعی» روس‌زبانان در خارج روسیه باشند، «شیوه‌های گفتمانی هستند که هدفشان ایجاد و حفظ مرزهای گروهی است.» یعنی نوعی ابزار قدرت هستند و بر این اساس ظرفیت آن را دارند که در کشورهایی که میزبان تعداد زیادی از روسی زبانان هستند به واکنش‌های متقابل و احساسات ضدروس دامن بزنند.

این تحلیل آشکارا در مورد وضعیت اخیر اوکراین نیز صادق است؛ گرچه تنها به اوکراین که حالا در وضعیت جنگ با روسیه است منحصر نمی‌شود و مثلاً جمهوری‌های حوزه‌ی بالتیک جزو شوروی سابق، مشخصاً استونی و لتونی (لاتویا) را نیز در برمی‌گیرد.

درآمد جنگ اوکراین

نویسندگان توضیح می‌دهند که از زمان فروپاشی شوروی و تأسیس فدراسیون روسیه در اواخر سال ۱۹۹۱، علاقه به «دیاسپورای جدید روسیه» در میان سیاستمداران روس وجود داشت. با فروپاشی ناگهانی اتحاد شوروی که متشکل از ۱۵ جمهوری بود، حدود ۲۵ میلیون روس‌زبان/روس‌تبار در ۱۴ کشور مستقل و تازه‌تأسیس (جز خود روسیه) زندگی می‌کردند که مهم‌ترین آنها اوکراین بود.

از همان زمان، پژوهش‌های دانشگاهی شکل گرفت که موضوع‌شان رابطه‌ی این جمعیت بزرگ روس‌زبان با «وطن خارجی»‌شان یعنی روسیه بود. یعنی سال‌ها پیش از حمله‌ی نظامی کنونی روسیه به اوکراین، بودند محققانی که احتمال نوعی خشونت قومی را در کشورهایی با جمعیت بزرگ «روسی» محتمل می‌دانستند. چشم‌اندازها برای ادغام اجتماعی-سیاسی جمعیت روس‌زبان خارج از روسیه در دولت‌های تازه‌تأسیس برآمده از اتحاد جماهیر شوروی مانند اوکراین همواره موضوع بحث بوده است.

با این حال، تا پیش از الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ با تهاجم روسیه، یعنی در کم‌تر از دو و نیم دهه میان سال‌های ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۴، خشونت قومی قابل ملاحظه‌ای میان دولت‌های تازه‌تاسیس عضو شوروی سابق و روس‌زبانان شکل نگرفته بود. (البته مثلاً در سال ۲۰۰۸ روسیه به گرجستان، آبخازیا و اوستیای جنوبی، لشکرکشی نظامی کرد، ولی ابعاد خشونت مانند جنگ اوکراین نبود.)

الحاق یک‌طرفه‌ی کریمه به روسیه در واکنش به ناآرامی‌های انقلاب سال ۲۰۱۴ و در ادامه‌ی آن جنگ داخلی در مناطق شرق اوکراین به مدت هشت سال، که نقطه‌ی اوج آن تهاجم نظامی فوریه‌ی ۲۰۲۲ بود، از این نظر نقطه‌‌ی عطفی بسیار جدی است. حمله‌ی نظامی ۲۰۲۲ روسیه به اوکراین که ذیل نام مبارزه با نئونازیسم و برای نجات «هویت روسی» سازماندهی شده است، تا این لحظه منجر به جدایی بخش‌های روس‌نشین اوکراین در منطقه‌ی دونباس و الحاق یک‌طرفه آنها به روسیه با تأسیس جمهوری‌های خودخوانده دونتسک و لوهانسک شده و به قیمت کشته‌شدن و آوارگی ده‌ها هزار نفر و بحران انرژی و غذا در سطح جهانی تمام شده است. البته چنانکه اشاره شد در مقاله‌ی چسکین و کاچویفسکی که پیش از تجاوز نظامی اخیر روسیه به اوکراین نگاشته شده، به این موضوع مستقیم پرداخته نمی‌شود.

با این‌حال نویسندگان در تحلیلی که امروز بیش از حد خوشبینانه به نظر می‌رسد، در مقاله نوشته بودند: «ترس از بسیج گروه‌های اقلیت روسی [علیه حکومت‌های غیرروس سابقاً جزو شوروی] تا حد زیادی بی‌اساس بوده است و سناریوهایی مانند آنچه در یوگسلاوی سابق [در جنگ میان صرب‌ها با کروات‌ها و مردم مسلمان بوسنی] رخ داد در فضای پس از شوروی رخ ندادند.»

قانون جدید هموطنی روس در دوره‌ی پوتین

برغم این خوشبینی، نویسندگان در مقاله می‌کوشند روابط اجتماعی-سیاسی بین روسیه، کشورهای عضو شوروی سابق، و روس‌زبانانی را که در این کشورها زندگی می‌کنند، با تکیه بر ادبیات و ابزارهای مفهومی مربوط به «مرز و سرحدات» در علوم سیاسی تجزیه و تحلیل کنند.

«قانون هموطنی روسیه» پیش از پوتین هم وجود داشت. با این حال، تغییرات سال ۲۰۱۰ به درخواست ولادیمیر پوتین در این قانون، این امکان را برای دولت روسیه فراهم ‌کرد که بر اساس طیف وسیعی از دستاویزهای فرهنگی، تاریخی، و قومی، جایگاه «هموطن روس» را برای افراد خاصی در خارج مرزهای روسیه در نظر بگیرد و بر اساس آن اقدام کند (بنگرید به این مقاله.)

بر اساس تغییرات جدید که پس از الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ پررنگ‌تر شد، تنها چیزی که برای روس‌بودن مورد نیاز است نوعی «ارتباط معنوی» است، یعنی «پیوندهای اجدادی با یکی از ۱۸۵ گروه قومی-ملی‌ روسیه و یا یکی از ملیت‌های متعدد امپراتوری روسیه.» چسکین و کاچویفسکی این تحول را در چهارچوب رویه‌‌ی جدید روسیه در مورد مفهوم مرز می‌بینند، که به موجب آن «دولت روسیه به‌ طور یک‌جانبه به دنبال بازتعریف مرزهای فیزیکی و نمادین روس‌بودن و حتی ملت روسیه» است.

در دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی، بوریس یلتسین رئیس جمهور وقت روسیه، که در مقایسه با پوتین موضع میانه‌روی در امور داخلی و بین‌المللی داشت و تا حدودی غرب‌گرا بود، تلاش ‌کرد تا نوعی «هویت مدنی روسی» را ترویج کند که رویکردی تهاجمی به کشورهای همسایه‌ی روسیه با جمعیت روس‌زبان نداشت.

با اینکه در دیدگاه یلتسین هم مرزهای سیاسی فدراسیون روسیه به عنوان مرز فیزیکی و همچنین نمادین بین «روسیه واقعاً موجود و تجسم‌های تاریخی و قوم‌فرهنگی آن هویت در جمهوری‌های سابق عضو شوروی» در نظر گرفته می‌شد، یلتسین معتقد بود که خود کشور‌های مستقل شده از شوروی به تنهایی صلاحیت احقاق حقوق روس‌زبان‌ها را دارند. ابتکار یلتسین ولی توسط ملی‌گرایان رادیکال روس، «حزب کمونیست فدراسیون روسیه» (که شاید بشود گفت ربطی به کمونیسم در معنای دقیق کلمه نداشت)، و نیز حزب لیبرال دموکراتیک روسیه (که در واقع حزبی راست افراطی بود) به چالش کشیده شد.

این بخش از نخبگان سیاسی روسیه که بعداً عقبه‌ی سیاسی پوتین شدند، خواستار سیاستی قاطعانه‌تر در قبال روس‌تبارها در جهان بودند و کوشش یلتسین برای ارائه‌ی ایده‌ای جدید و مدنی از هویت روسی را به تاثیری‌پذیری مخرب او از لیبرالیسم غربی مرتبط می کردند و عمدتاً ردش می‌کردند. (بنگرید به این مقاله)

در توضیح نویسندگان همه‌ی اینها زمینه را برای به‌قدرت‌رسیدن طولانی‌مدت پوتین در روسیه و ملی‌گرایی تهاجمی‌ او فراهم کرد. برای پوتین، روس‌‌ها صرفاً یک قومیت نیستند. این ملی‌گرایی تهاجمی به دولت روسیه این اجازه را می‌دهد که ادعای نهادی و فراسرزمینی در مورد «هموطنان خارج از کشور» داشته باشد؛ حتی در مواردی که آنها «از نظر قومی روس نیستند و صرفاً روس‌زبان هستند».

برخی رویکرد پوتین را آمیزه‌ای از روس‌انگاری قومی و مدنی نامیده‌اند که هم‌زمان برای روس‌بودن هم جنبه‌ی مدنی و صوری، و هم قومی ترسیم می‌کند و، در عین حال، مرزهای روسیه را فراتر از جغرافیای سیاسی کشور گسترش می‌دهد. پوتین در سخنرانی به مناسبت الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ هم مردم روسیه را یک «ملت تقسیم شده» و به طور تصنعی از هم جداا‌فتاده معرفی کرد و الحاق شبه‌جزیره را، البته در فضایی شاعرانه و رمانتیک، به عنوان بخشی از اتحاد مجدد ملت روسیه با بخش‌های جداافتاده‌ی خودش معرفی کرد.

در این نگاه، روس‌‌زبانان مقیم کریمه و اوکراین به عنوان نشانگرهای مرزی «ملت روس» ظاهر می‌شوند که فراتر از مرزهای سیاسی روسیه‌ی موجود از کشور دور افتاده‌اند.

هرچه در دوران زمامداری پوتین بر روسیه از سال ۲۰۰۰ به این سو جلوتر آمده‌ایم، این ادبیات او صریح‌تر هم شده است. این لفاظی‌ها در زمان حمله‌ی نظامی روسیه به گرجستان و اشغال آبخازیا و اوستیا در سال ۲۰۰۸ هرگز به آشکاری امروز نبود. (در زمینه‌‌ی مباحث این گزارش همچنین مراجعه کنید به کتاب فراتر از کریمه، نوشته‌ی آگنیا گریگاس)

تلخیص و گزارش از میثم بادامچی

از همین مبحث

سیاست رسمی روسیه در سال‌های اخیر در قبال روس‌زبانان کشورهای همسایه بر اساس دیدگاه «جهان روس» تعریف شده که نگاه فرهنگی و سرزمینی به هویت روسی را در هم می‌آمیزد و ابزاری برای مداخله در امور دیگر کشورها به دست می‌دهد
تغییرات سال ۲۰۱۰ به درخواست پوتین این امکان را برای دولت روسیه فراهم ‌کرد که بر اساس طیف وسیعی از دستاویزهای فرهنگی، تاریخی، و قومی، جایگاه هموطن روس را برای افراد خاصی در خارج مرزهای روسیه در نظر بگیرد
مقاله ۱۹
آمون چسکین مدرس علوم اجتماعی دانشگاه گلاسکو در اسکاتلند است. آنجلا کاچویفسکی استادیار علوم سیاسی در دانشگاه آرکادیا در آمریکاست. این گزارش مختصری است از منبع زیر:

Cheskin, Ammon, and Angela Kachuyevski, “The Russian-Speaking Populations in the Post-Soviet Space: Language, Politics and Identity”, Europe-Asia Studies,  2018.